محسن پاشنا

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
mule١٩:١١ - ١٤٠٠/٠٥/٢١1 - قاطر 2 - کسی که بمنظور قاچاق بین کشورها موادر را در بدن خود جاساز میکند 3 - کفش یا دمپایی زنانه که قسمت پاشنه و قوزک پا را نمیپوشاندگزارش
21 | 1
hall١٥:٤٩ - ١٤٠٠/٠٥/١٣1 - حال پذیرایی 2 - ورودی ساختمان=hallway 3 - راهرو=corridor=hallway 4 - خوابگاه دانشجویی=hall of residence=dorm 5 - تالار عمومی/سالن اجتماعات ( مثلا ... گزارش
12 | 1
cattle٢٠:٢٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٥گاوهای نر و ماده اهلی که برای تولید شیر یا گوشت نگهداری میشوند ( cows and bulls )گزارش
25 | 0
subject١٨:٥٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤- فاعل - موضوع - دروس تحصیلی ( chemistry, math, history ) - آزمودنی ( فردی که روی آن مطالعه صورت میگیرد )گزارش
9 | 0
artifact١١:١٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠شیه تاریخی ( اشیائی مثل ابزارالات، اسلحه، شمشیرو غیره که در گذشته ساخته شده اند و از لحاظ تاریخی اهمیت دارند )گزارش
12 | 0
Log١٣:٠٠ - ١٤٠٠/٠٤/٠٣log=کنده درخت ( در خت قطع شده ) timber/lumber=الوار ( برای ساخت خانه، کشتی و. . . . . . ) *موارد استفاده این دو با هم فرق دارندگزارش
12 | 1
salvage٢٠:٣٦ - ١٤٠٠/٠٤/٠٢از خطر نابودی نجات دادن ( مثلا اشیا تاریخی زیر آب یا متعلقات فردی از یک آتش سوزی )گزارش
18 | 0
cosmopolitan٢٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٤/٠١( فرد ) دنیا دیده ( کسی که افراد ومکان های مختلفی را در زندگی اش تجربه کرده است )گزارش
21 | 0
farm١٢:٠٤ - ١٤٠٠/٠٤/٠١verb - 1 - کشاورزی کردن - زراعت کردن 2 - دامداری کردن noun - 1 - زمین کشاورزی 2 - زمین دامپروری گزارش
7 | 0
carry a tune١٢:٤٩ - ١٤٠٠/٠٣/٣١ادا کردن یا خواندن صحیح یک ملودی ( یعنی اینکه خارج از نت نخواند )گزارش
14 | 0
engrossed١٣:٠٢ - ١٤٠٠/٠٣/٢٨to be engrossed with sth=غرق در چیزی شدن/مجذوب چیزی شدن ( طوری که دیگر متوجه چیز دیگری نشوی )گزارش
25 | 0
sting١٣:٢١ - ١٤٠٠/٠٣/١٩گزیده شدن بوسیله انتقاد کسی ( usually passive ) she had been stung by criticismگزارش
16 | 0
make resolution١١:٣٢ - ١٤٠٠/٠٢/٠٢با خودت عهد ببندی که کاری را انجام بدی ( مثل عهد هایی که موقع تحویل سال با خود میبندیم برای انجام کارهای جدید )گزارش
23 | 0
overconsumption١٥:٥٤ - ١٣٩٩/١٢/١١مصرف بی رویه ( مصرف بیش از حد نرمال ) Effect of the verconsumption of water on the environmentگزارش
2 | 0
bond١٩:٥٥ - ١٣٩٩/١١/٢٥Bond with some one پیوند برقرار کردن با کسی ( منظور یک رابطه نزدیک و محکم است )گزارش
18 | 0
dress up to the nines١٨:١٠ - ١٣٩٩/١١/٢٠لباسهای فشن و طرح دار پوشیدن، معمولا برای رویدادها یا اهداف خاصگزارش
12 | 0
mix and match١٠:٥٤ - ١٣٩٩/١١/١٨ست کردن و هماهنگ کردن لباسهای مختلف برای پوشیدن یک دست لباسگزارش
44 | 0
learn something by heart١٣:٥٠ - ١٣٩٩/١٠/٢١از بحر کردن چیزی ( چیزی را بخوبی حفظ کردن یا فهمیدن )گزارش
14 | 1
فهرست جمله های ترجمه شده
unorthodox٢٢:٤٤ - ١٣٩٩/٠٢/١١
• The lawyer's methods were unorthodox but not illegal.
روش های وکیل غیر معمول بود اما غیر قانونی نبود14 | 0
outcast١٨:٤١ - ١٣٩٩/٠٢/٠٢
• He was treated as a social outcast.
با او مانند یک طردشده اجتماعی ( منفور اجتماعی ) رفتار شد12 | 0
landfill١٣:٢١ - ١٣٩٩/٠٢/٠١
• But it's becoming a major issue as landfill sites fill up.
اما پر شدن محل های دفن زباله در حال تبدیل شدن به یک موضوع مهم است37 | 1