تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احلیل یعنی قضیب ، آلت تناسلی مرد و از همه بتر آن بوذ که با حلیل نزدیک بوذ یعنی بقضیب‏ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 414

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به کتاب هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 404 نوعی از اسهال خونی است که در آن خون روشن است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روش ساخت کلکلانه‏ مروزى که استسقا را و معده سرد و تبهاء کهن و سرفه بلغمی و ضیق النفس و جگر و سپرز سخت و باسور و قولنج و صرع را سود دارد و باز گرفتن ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلانه در داروهای گیاهی همان کلکلانه یا کلکلانج است به این دو کلمه مراجعه شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای شدید رعد و برق، تکه ای از آتش را با خود به پایین می آورد عذاب ویرانگر مرگ، وهر عذاب ویرانگر و فریاد عذاب آتشی که از آسمان می بارد. گریه عذاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنکاو: در کتاب هدایت المتعلمین فی طب بیش از 15 بار کنکاو آورده شده است هرچه گشتم چنین دارویی نیافتم لذا نزدیکترین دارویی که برای صداع گرم مفید است و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فنک که بتازى بزر البنج گویند. الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ص: 365

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فحج که نوعى از راه رفتن بود که پاها را بعرض نهند و پاى رفیق خود را در میان پاى خود آورند و امثال این اشکال از آنچه کشتى‏گیران در میان خود عمل کنند. ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الزج که نیزه ‏بازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثاقفت که آن شمشیربازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفز یعنی جستن از جاى بر جاى که آن را بگیرد یا خود را در آنجا بند کند و خود را از ان آونگان کند و معلق سازد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مباطشت که آن دست بازى بود مثل مقدمه کشتی و جنگ و مشط زدن باشد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احضار یعنی دویدن و سرعت مشی بود یا گویند که سرعت مشی قسمی بود بحال خود و داخل در عدد نبود که در احضار نبود . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملاکزت بود یعنی سینه بر سینه زدن‏ . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کتب جالینوس است . جالینوس یاذ کرده است بکتاب تدبیر الاصحّا . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 776

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ بزنند ، خراش ایجاد کنند آن اماس را بنشتر بیازنند و کبّه‏ی حجام برنهند و اندک‏اندک بمکّند تا خون بیرون آیذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 618

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدانک سبب این تبها بلغم زجاجی بود کی سردترین اصناف بلغم است، جو این بلغم بپوسذ از سردى این بلغم کی هست باطن تن سرد کردذ و این را ابیالوس کویند. هدایة ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پونۀ بری بودنه برّى‏ کی کاکوتی خوانند . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 754

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متراکم ، فشرده و کر تن بیمار متخلخل بوذ نوبه بکاهذ و کر متلزّز بوذ نوبه بفزایذ. هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 747

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاییز تولد سودا بیشتر اندر فصل خریف باشد که به پارسی تیر ماه گویند . ذخیره خوارزمشاهی ، ج‏1، ص: 39

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرماه = پائیز اکنون آغاز کنیم آن هواها کی بنواحی بوذ و بشهرها و بتابستان و زمستان و بهارکاه و تیرماه‏ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 148 و دیکر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گلو جن بیاماسذ لهازم بیمار اعنی زیر کلو اندر بیمارى تیز دلیل هلاک بوذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 733

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتظار کشیدن. و چشم دوختن برکار. و سر ستیخ کردن جهة برخاستن یق قعد فما یتتلع. فرهنگ نفیسی ج 2 ص 800

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابوعا آن بوذ که بروز جهارم هفته بوذ کروز انذار بوذ جن روز جهارم از هفته نخستین و روز یازدهم از هفته‏ء دیکرم و روز هفدهم از هفته‏ء سدیکرم‏ و روز بیست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُراجی : طبیبان هر آماسی را که ریم کند، خراج گویند. خلاصة الحکمة، ج‏3، ص: 381

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذخنح: بقله الیمانیه دیوسکورید این گیاه را بلیطش نامیده و مى‏نویسد: بلیطش خوراکی است لینت‏ دهنده مزاج است و اثر درمانی ندارد ( کتاب یاسقوریدوس م - 2 ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالتی است که با آن قدرت بر نگاه داشتن خویش از لرز نباشد. گنجینه بهارستان ( بدیعات اختیارى ) ، ج‏2، ص: 140

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورم و آماس صفراوی بود کی حصبه کند و آبله و ماشرا آنکه آماس صفرایی گویند هدایت المتعلمین فی طب صفحه ۷۰۴

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریم، چرک. آنچه از ریم رقیق باشد آن را صدید نامند و به فارسی زردآب گویند و آنچه معتدل و هموار و سفید باشد آن را قیح گویند و مده نیز خوانند . اکسیر اع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخوان گیجگاهی عظام صدغ: میان گوشه ابرو و گوش است و آن را شقیقه یا کلالک نیز گویند. تشریح الأبدان، ص: 68

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرحله ای از تب محرقه می باشد قسم سوم در محرقه و آن را بزبان یونانى قاوسوس و قوسوس و قاریقوس و قاریقسوس و فاریطوس نامند به اختلاف نسخ و آن تب لازم حا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوناخوس از بوسیدن خون بوذ، اندر اجواف رکها سه نوع بود: یکی آنک عفونت او کمتر از تحلل او بوذ و این تب از اول صعب بوذ باز کمترکمتر همى‏کردذ و سلیم بوذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هدایه المتعلمین فی طب ( 684 - 685 ) آمده است می‏توان چنین استنباط کرد که شکستن اندام یعنی احساس ضعف و سستی و به اصطلاح کوفتگی است که به بیمار در ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوناخوس آن است که خون در داخل عروق و روده‏ها عفونت گیرد و تبى دایم عارض گردد. فردوس الحکمة، ص 292. ابن رشد گوید: �تب معروف به مطبقه ( فراگیر ) که سون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سونوخس‏ تبها حمی یوم و سونوخس یعنی تب یکروزه و تبی که از غلیان خون باشد . طب یوسفى ( جامع الفوائد ) ، ص: 106 در کتاب هدایت المتعلمین فی طب سوناخوس نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرخواک‏ : [به راى مهمله و خاى معجمه و واو. بوزن افلاک‏] گوشتابه را گویند . فرهنگ مجمع الفرس، ج‏3، ص: 977 فرخواگ ، قرخواک ، مدققه ، طعامی است که از گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثابت ، تب دق نام دق مشترکست بدو معنی یکی را بیونانی اقطیقوس کویند اعنی ثابت، و این تب دق بوذ، و بدان ثابت خواندندش‏ که این تب متمکن کشته بوذ باندامه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان باغر یا باغره است . و سبب این تب زخمی است که بر پا ( یا دست ) پدید می آید و از به دلیل آن زخم طبیعت به سمت آن زخم می رود تا آن را بهبودی بخشید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

غم از سبب جیزى بوذ که کم کشته بوذ و هم از قبل جیزى کی طلب کنی و نیابی . ‏ هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 654

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

طعام جائیده شده. و هر چیز که اعانت بر هضم غذا کند و هضم غذا را گوارا نماید. فرهنگ نفیسی ، ج‏4، ص: 2748

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرزه : معادل کلمه فرژه در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پوس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرژه : معادل کلمه فراشا در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

منشعب - پخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درهم سنگین 35 گرم یعنی 8. 5 دانگ و هر دانگ 0. 4 گرم است که دو قیراط میشود درهم سبک 1. 6 گرم یعنی 4 دانگ است درهم متوسط 2. 4 گرم یعنی 6 دانگ است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوقیه 35 گرم است که 10 درم سنگین و و 7. 5 مثقال می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک رطل = 422 گرم و نیم من که هر من 180 مثقال یعنی 844 گرم است و 12 اوقیه است و هر اوقیه 35 گرم می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیانیطس: دیانیطس کلمه‏اى یونانی است و نوعی بیمارى را گویند که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی بیمارى است که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر دیانیطس، دیاسقومس ( دیاسقوس - نسخه. ) و قرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سؤ الحال: این بیمارى کویند بیش از استسقا آیذ جنانک کابوس بیش از صرع، اکر ان کابوس را اندر نیابی بصرع باز کردذ، این سو الحال را نیز اکر اندر نیابذ باس ...