سید محمود حسینی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut in: شروع به کار کردن، عمل کردن مثلاً وق ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape up: به زحمت دست و پا کردن، به زحمت جور ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease off: کم کم شل کردن کم کردن فشار پا مثلا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherishing: گرامی داشتن، تسلی دادن، عزیز کردن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

block off: مسدودکردن راه خروجی برای جلوگیری از ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fill in on: کسی را کاملاً در جریان گذاشتن اطلاع ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk in on: غیرمنتظره وارد جایی شدن و چیزی دیدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat into: هم زدن مخلوط کردن، تو کله کسی فروکر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ferret out: کاووش کردن جست وجو کردن ویافتن پی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce back: سرحال شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang out: با صدای بلند قطعه موسیقی را نواختن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drill into: Repeat something many times to make ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick at: خرده گرفتن، عیب گرفتن، انتقاد کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sink or swim: یاشکست یا موفقیت، یا همه یاهیچ چیز

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come through with: فراهم کردن چیز مورد نیاز، تهیه کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be away: تعطیلات بودن، دور بودن، سفر بودن، د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out: منتشر کردن، انتشار دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold out for: صبر کردن، دست نگه داشتن، مقاومت کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang on: مدام در مورد چیزی حرف زدن، دایماً د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straighten up: بلند شدن راست شدن مثلاً وقتی معلم ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yack on: یه ریز حرف زدن، وراجی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swan around: به صورت نمایشی وچشمگیر راه رفتن یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fob off onto: چیزی را به کسی قالب کردن، چیزی رو ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limber up: نرمش و گرم کردن قبل از ورزش یا مساب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limber up: نرمش و گرم کردن قبل از ورزش یا مساب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tail away: غیر قابل شنیدن شدن، ضعیف تر شدن، کم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poop out on: زیر قول زدن، جا زدن، به وعده ای عمل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow upon: کم کم خوشایند شدن، کم کم علاقمند شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toy at: وانمود کردن، به صورت غیر جدی فکر کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lash into: به شدت انتقاد کردن، به شدت مورد نکو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send out for: سفارش دادن، سفارش دادن غذا از رستور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send out for: سفارش دادن، سفارش دادن غذا از رستور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have it in for someone: کینه به دل داشتن، کینه نگه داشتن دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be away: تعطیلات بودن، دور بودن، سفر بودن، د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come through with: فراهم کردن چیز مورد نیاز، تهیه کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tack onto: کوک زدن، موقتا به هم دوختن یا الصاق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chew up: ریز ریز کردن یا به قطعات کوچیکتر بر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chew up: ریز ریز کردن یا به قطعات کوچیکتر بر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

muscle in: به زور وارد شدن، به زور گرفتن، چپید ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get up close and personal: از نزدیک مشاهده کردن، صمیمی شدن، آش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up close and personal: از نزدیک مشاهده کردن، صمیمی شدن، آش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of: پیاده شدن از ماشین و ون و غیره ، دس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tee up: توپ را رو گوه گذاشتن در بازی گلف آم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tee up: توپ را رو گوه گذاشتن در بازی گلف آم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lose out on: محروم شدن، بی بهره ماندن، سود نبردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adrenaline junkie: ماجرا جوی سبک سر کسی که عاشق ماجراج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adrenaline junkie: ماجرا جوی سبک سر کسی که عاشق ماجراج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snuggling up to: به آغوش کسی پناه بردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lash out against: حمله و یا ضربه سریع و غیر منتظره به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get onto: شروع به صحبت یا بحث کردن درباره چیز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on to: مشکوک شدن، فهمیدن، آگاه شدن، باخبرش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made off with: دزدیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick it to: سرزنش کردن، نکوهش کردن، به شدت برخو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: شروع چیزی، سفر، جلسه، شغل، زندگی، ح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rub in: مالیدن کرم یا پماد تا وقتی که جذب ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bounce into: مجبور کردن، وادار کردن کسی به انجام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empty out: خالی کردن کامل چیزی مثلا سطل آشغال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull to: بستن در یا پنجره ای که از قبل باز گ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contract out: کنترات دادن یا قرار داد بستن بیرون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see into: مشایعت کردن، اسکورت کردن، راهنمایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire off: مکرر فرستادن نامه، ایمیل و غیره معم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire off: مکرر فرستادن نامه، ایمیل و غیره معم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gadabout: ول گشتن، پرسه زدن، گشتن جاهای مختلف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go down on: Perform oral sex انجام سکس دهانی ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go down on: Perform oral sex انجام سکس دهانی ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fasten up: بستن، وصل کردن، متصل کردن, چسباندن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front off: بلند شدن جلوی کسی به منظور اینکه شم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drill into: Repeat something many times to make ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drill into: Repeat something many times to make ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk up: پراهمیت جلوه دادن، مهم جلوه دادن، آ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

large it up: خوش گذروندن بیش ازحد معمولا با مستی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount up: در طول زمان افزایش یافتن، انباشته ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

load down: حمل کردن، بردن، بار شدن، زیربار، م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sag off: نرفتن به مدرسه یا کار، غیبت کردن، ح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be down: افسرده. ، غمگین، ناخوش بودن کاهش یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be down: افسرده. ، غمگین، ناخوش بودن کاهش یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pry into: فضولی کردن، کنجکاوی کردن، دیدزدن، ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pry into: فضولی کردن، کنجکاوی کردن، دیدزدن، ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag behind: عقب افتادن، عقب موندن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick down: سریع و بدون فکر چیزی رو نوشتن، علا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tick by: گذشتن زمان، سپری شدن مثلا ثانیه های ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tick by: گذشتن زمان، سپری شدن مثلا ثانیه های ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shell out: پول پرداخت کردن وقتی که زیادی گرونه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat away: به تدریج نابود کردن ازبین بردن، ذره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ship out: رفتن، عازم شدن به مکانی دورتر مخصوص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ship out: رفتن، عازم شدن به مکانی دورتر مخصوص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roof of the world: جای بلند، فلات به ویژه فلات تبت, سق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

write in: اضافه کردن عقیده یا پیشنهادی به متن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into: واردشدن، درگیر شدن، کشیده شدن، گول ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm to: گرم گرفتن، دوستانه شدن، مهربان شدن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warm to: گرم گرفتن، دوستانه شدن، مهربان شدن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sign on: مدعی مزایای بیمه بیکاری بودن، ثبت ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign on: مدعی مزایای بیمه بیکاری بودن، ثبت ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry on with: ادامه دادن رابطه غیر اخلاقی با کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh up: ارزیابی کردن، برآورد کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wind on: جلو بردن فیلم، ویدئو یا نوار به زما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get round: متقاعد کردن معمولاً با چاپلوسی و بل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trade off: در عوض. . . ، کاری رو قبول کردن در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gnaw away at: به تدریج آسیب رساندن آزار دادن، وح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gnaw away at: به تدریج آسیب رساندن آزار دادن، وح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

click with: محبوب شدن، سریع جورشدن، تفاهم داشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

click with: محبوب شدن، سریع جورشدن، تفاهم داشتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sift through: به دقت بررسی کردن، آزمودن، جستجو کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sift through: به دقت بررسی کردن، آزمودن، جستجو کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mug up on: مطالعه سریع، مرور کردن ، بازبینی کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mess over: بد رفتار کردن، حال کسی را خراب کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lap up: قدر دانی کردن، سپاسگزاری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep back: عقب ایستادن، فاصله ایمنی را حفظ کرن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick with: فراموش نشدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

square off: آماده دعوا، جنگ یا مناظره شدن، جلوی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hound out: وادار به کنار کشیدن واداربه اطلاعات ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root around: جستجو کردن، جستجو برای پیدا کردن چی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on at: گیر دادن، سرزنش کردن، نکوهش کردن، م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out to: کوشش کردن، سعی داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be out to: کوشش کردن، سعی داشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheat into: با صحبت و حیله کسی رو به کاری واداش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bleed for: همدردی کردن، دل خون بودن برای کسی، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gnaw at: به تدریج آسیب رساندن آزار دادن، وحش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hot pot: تاس کباب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thronging: پر ازدحام

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

choke with: از احساسی خفه شدن شدن He was CHOKIN ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit for: درخواست چیزی کردن از کسی معمولا پول ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoil for: مشتاق چیزی بودن، دنبال چیزی بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zone in on: توجه کردن، علاقمند شدن، ، کم کم توج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touch up: دستی به سر و روی چیزی کشیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creep out on: چارچنگولی چسبیدن به چیزی، برای مدت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lock away: دور شدن از مردم جهت درس خوندن یا ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dine out on: تکرار کردن، بارها تکرار کردن کردن ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

row back: عقب کشیدن، کنار کشیدن از یک مقام یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to raise the profile of: توجه بیشتری را به چیزی جلب کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hone in on: متمرکز شدن، تمرکز کردن روی، هدف قرا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hone in on: متمرکز شدن، تمرکز کردن روی، هدف قرا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rope in: به کمک گرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word up: سلام، سلام کردن موافق بودن، تایید ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word up: سلام، سلام کردن موافق بودن، تایید ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fawn over: تملق گفتن، چاپلوسی کردن، ستایش بیش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fawn over: تملق گفتن، چاپلوسی کردن، ستایش بیش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front onto: روبروی چیزی بودن معمولا ساختمان، می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tune in to: نگاه کردن یا گوش دادن به برنامه تلو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stack up against: به خوبی چیز دیگری قابل مقایسه، قاب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rat through: با عجله دنبال چیزی گشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sink or swim: یاشکست یا موفقیت، یا همه یاهیچ چیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink or swim: یاشکست یا موفقیت، یا همه یاهیچ چیز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to beat the bulge: وزن کم کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cherishing: گرامی داشتن، تسلی دادن، عزیز کردن، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do out of: مانع شدن، حق و حقوق کسی را صلب کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do out of: مانع شدن، حق و حقوق کسی را صلب کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front up: برای مدت کوتاهی جایی رفتن, حضور یاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sail into: حمله جسمی یا لفظی، انتقاد کردن، سرز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

square up to: به گردن گرفتن، پذیرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flag up: مطرح کردن, مورد تاکید قرار دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flag up: مطرح کردن, مورد تاکید قرار دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tide over: سرپا نگه داشتن، حمایت کردن، حفظ کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tide over: سرپا نگه داشتن، حمایت کردن، حفظ کرد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shout head off: To shout or yell very loudly and le ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

advances: پیشنهادات اغواگرانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nail biting: دلهره آور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spotted: مشاهده شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pave the way for: هموار کردن مسیر برای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pave the way for: هموار کردن مسیر برای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get round to: وقت کردن، فرصت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zip around: سریع حرکت کردن از مکانی به مکانی به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zip around: سریع حرکت کردن از مکانی به مکانی به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hoon around: خطرناک، باسرعت و بدون احتیاط رانندگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cop off: نوازش کردن یا بوسیدن، kissing، یا س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wait up: وایسا، صبر کن،

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tied the knot: پیوند ازدواج بستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tied the knot: پیوند ازدواج بستن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in tatters: بر باد رفته، تباه، نابود، از بین رف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in tatters: بر باد رفته، تباه، نابود، از بین رف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gear up for: آماده شدن برای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gear up for: آماده شدن برای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cop it: تو دردسر افتادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good lookin' out: تو مایه های دمت گرم تو زبان فارسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no worries: ای بابا زحمتی نداشت، چه زحمتی مثل N ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yammer on: وراجی کردن به مدت طولانی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rake it in: پول زیادی بدست آوردن پول پارو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root out: گشتن و پیدا کردن پیدا کردن و ازبین ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottle away: ذخیره کردن بروز ندادن پنهان کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pencil in: مسئولیت موقت برنامه ریزی موقت که م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pencil in: مسئولیت موقت برنامه ریزی موقت که م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reckon on: حداقل انتظار روی کسی یا چیزی حساب ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon on: حداقل انتظار روی کسی یا چیزی حساب ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chuck in: رایگان دادن. اشانتین دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figuratively: به طور مجازی خیالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run to: برای کمک گرفتن سراغ کسی رفتن مراجعه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run to: برای کمک گرفتن سراغ کسی رفتن مراجعه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mooch about: علاف بودن کاری انجام ندادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mooch around: پرسه زدن علاف بودن کاری انجام نداد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

block in: سایه دار کردن پر کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeeze up: به زور جادادن چپاندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiddle away: وقت تلف کردن ول گشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ferret out: کاووش کردن جست وجو کردن ویافتن پی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spark off: آغاز کردن، علت چیزی شدن، سبب شدن، م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carp at: عیب جویی کردن بهانه گیری کردن نق زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toy with: بازی کردن با ور رفتن به بازی گرفتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toy with: بازی کردن با ور رفتن به بازی گرفتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hammer into: عقیده ای به زور در کله کسی فروکردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put down for: ثبت کردن متعهد به پرداخت کردن ثبت ...

١١ ماه پیش

مدال‌های سید محمود حسینی