پیشنهادهای مهدی (٢٧)
لاینفک رفع نشدنی بی چون و چرا مثال: surgery has insurmountable side effects
نمایان شدن نمایان گشتن در معرض تماشا بودن رخ نمودن پدیدار گشتن
پزشکی و دامپزشکی: پیشرو پیش رونده
کش دادن امتداد پیوستگی مترادف: protraction
کشیدگی کش آمدن منبسط شدن امتداد یافتن
دامپزشکی: عقیم سازی
pronounced :واضح ، عیان ، مشهود متضاد آن واژه subtle است: نامحسوس ، ناپیدا
پزشکی و دامپزشکی: Blunt trauma: آسیب غیر متنفذه، بدون ایجاد بریدگی مثل ساییدگی، ضرب دیدگی، خون مردگی
مرتبط با phthisis فاسد شدن، هدر رفتن، مضمحل شدن، گندیدن
این دو مفهوم رو در نظر بگیریم: ۱. کسی را خنداندن و سرگرم کردن ۲. انجام دادن کاری برای خنداندن کسی تا گذر زمان کلافه اش نکند. مثال های ساده ترش که ...
برداشت استنباط تصور فرضیه عقیده گمانه زنی برآورد
براورده کردن پاسخ دادن خدمت رسانی کردن
بسته به با توجه به به اعتبار
فلسفه ورزیدن فلسفیدن
مترادف: be proof against something or someone
خزعبلات
راهی جز فکر به . . . ندارند دارای این دو مفهوم نیز می باشد: ۱. دلیل خوبی برای اینگونه فکر کردن داشتن ۲. ممکن نبودن تفکر در مسیری غیر از این
مورد نظر
کله شق سر به هوا بی احتیاط بی پروا
به خصوص به ویژه
در لفافه معنای ضمنی معنای فرعی معنای غیرمستقیم
در لاک خود فرو رفتن در خود متمرکز شدن
مهر و موم شده چفت و بست شده
ممانعت از ورود یا انجام فعلی به جایی Police sealed the building off from the public while the investigation took place
چفت و بست شدن در کنار هم جفت و جور شدن
انتقاد شدید سرزنش شدید تنبیه شدید
دست و پا شکسته!