میرزایی - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what: ( چه ، چی ) گاهی اوقات what معنای ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behavior: رفتار behaviour هم نوشته میشود

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trophy: Trophy case جام قهرمانی _ جام مساب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aegis: لانگمن دیکشنری : حمایت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comply: رعایت کردن ، موافقت کردن ، تبعیت کر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worse: Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angle: معانی دیکشنری لانگمن 👇 ۱_ زاویه ۲_ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offend: عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rational: منطقی ، معقول reasonable , logical ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appraise: لانگمن دیکشنری : ارزیابی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convince: متقاعد کردن ، راضی کردن synonym : p ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eloquent: سخنگو ، سخنور

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bracken: کَرَف، چماز یا سرخس عقابی ( نام علم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apposite: لانگمن دیکشنری : مناسب Her remarks ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bow window: پنجره کمانی ، پنجره خمیده ، پنجره م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جعبه پاندورا: در اساطیر یونان ، پاندورا یک زن بود ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bow legged: پا کمانی ، پا پرانتزی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: لانگمن دیکشنری : ۱_ دست و پا چلفتی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boutonniere: بوتونیر یا گل تزئینی یک تزیین گل اس ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: ۱ _ خال ، لکه ۲ _ جا ، محل ۳ _ تشخی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak up: بلند تر حرف زدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: به این ۵ عبارت که با واژه way همراه ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avert: لانگمن دیکشنری : ۱ _ جلوگیری کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boudoir: اتاق خصوصی بانوان Woman's private r ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock the bottom out of: این اصطلاح به معنی از بین بردن یا ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

room: ۱_ اتاق Like bathroom , dining room ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anticipate: ۱_ توقع داشتن ، انتظار داشتن ۲_ پیش ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

response: respond = پاسخ دادن response = پاسخ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in one's book: In one's opinion به عقیده کسی 🔻برا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: عبارات cut out و cut down هر دو یک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adverse: ناگوار ، مخالف ، نامساعد، نامطلوب

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inquire: جویا شدن enquire هم نوشته میشود

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a bolt for: 𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a bolt: 𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: صحنه Definition : the place where ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bobby sox: 🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨� ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bobby socks: 🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨� ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adversary: لانگمن دیکشنری : رقیب Synonym : opp ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homesick: دلتنگ خانه دلتنگ وطن دلتنگ خانواده

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bluestocking: زن روشنفکر ، زن فاضله ، زن فرهیخته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonable: دقت کنید که reasonable صحیح است نه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blue laws: laws in some US states preventing s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alternate: متناوب _ متناوب کردن جایگزین 🔶 متن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blow someone's brains out: کشتن ( با تفنگ ) ، مغز کسی را ترکان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aide: لانگمن دیکشنری : کمکیار _ دستیار e. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poetry: poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antiquity: antiquated = قدیمی antique = عتیقه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vary: 🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bloodstain: لکه خون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a way: به این ۵ عبارت که با واژه way همراه ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

court: زمین های ورزش های مختلف ⛹‍♂🤺🤸‍♂🏂 ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goodness: Thank goodness خدارا شکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

safari: exploratory trip ( esp. to Africa )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outsider: 𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definiti ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blind alley: ۱ _ کوچه بن بست Narrow street with ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outline: زمینه ، طرح کلی شرح دادن ، خلاصه نو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sure: این واژه هم صفت است و هم قید ! به د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vers libre: شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seaplane: هواپیمای دریایی

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collocation: این واژه وقتی استفاده میشه که چند و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unblended: نامخلوط ، مخلوط نشده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big ticket: ۱ _ بسیار گران Very expensive ۲ _ ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quiet: به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bewail: سوگواری کردن ، ابراز ناراحتی کردن ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: لانگمن دیکشنری : بدگویی کردن speak ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensity: ⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sailor: sailor = ملوان seller = فروشنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overseas: اونور آب واژه oversee یعنی نظارت کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appendix: ۱ _ آپاندیس small organ leading off ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attorney: وکیل دعاوی، وکیل دادگستری 🔗 فرق at ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praise: تعریف _ تمجید _ ستایش _ تحسین تعریف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenery: منظره view _ landscape

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relation: 🔗 فرق relation و relationship واژ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedstead: بدنه تخت ، چهارچوب تخت Main framewo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

questionnaire: questionnaire = پرسشنامه questioner ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ailment: مریضی ، بیماری synonym : sickness _ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nevertheless: با این وجود synonym : despite

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beachcomber: ۱ _ اهل ساحل ، ساکن ساحل Person who ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

framework: framework = ساختار ، بدنه firework ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bawl: لانگمن دیکشنری : ۱ _ فریاد کشیدن ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advent: لانگمن دیکشنری : ظهور در پاسخ به حس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concrete: عینی ( متضاد انتزاعی ) برای بیان ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: اسمش : دستگیره _ دسته فعلش : کنترل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relationship: 🔗 فرق relation و relationship واژ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baste: Longman Dictionary 1️⃣ Pour fat ov ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensify: ⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite: به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throughout: 🔍 فرق through و throughout حرف اض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barhop: میخانه گردی کردن ، به شراب خانه ها ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bangle: لانگمن دیکشنری : النگو Band worn as ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick: چسباندن گیر افتادن گیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bandy words: جر و بحث کردن

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

residential: ⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکو ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clause: 🔗 فرق phrase و clause 📍A phrase i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crash: crash = تصادف کردن _ سقوط کردن crus ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: ۱ _ خال ، لکه ۲ _ جا ، محل ۳ _ تشخی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phrase: 🔗 فرق phrase و clause 📍A phrase i ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quit: به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anguish: رنج شدید Definition : great sufferi ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resident: ⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marco polo: دو تا معنا داره : ۱ _ مارکو پولو ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch: ۱_ کشیدن ۲_ کش آمدن یا دادن ۳_دراز ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extremely: شدیداً مترادف : intensely

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stabiliser: ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کنند ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it slow: ۱_ قدم به قدم به جلو رفتن ۲_ سخت ن ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accost: لانگمن دیکشنری : مصادف شدن ( روبرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hungary: یک نکته ریز : تلفظ این واژه با واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slimmer: لاغر تر _ خوش اندام تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freer: آزادتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

along: Get along with = have a good relati ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backslap: با اشتیاق تأیید یا تبریک گفتن به یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backslapping: رفتار تحسین آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

must've: 𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = mus ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aback: لانگمن دیکشنری : یکه خوردن جا خور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abondon: لانگمن دیکشنری : ترک کردن leave ره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absolute: دیکشنری لانگمن: مطلق _ تمام عیار e. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aborigine: لانگمن دیکشنری : بومی استرالیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account: این لغت معانی متفاوتی دارد ! ۱ _ حس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accountable: لانگمن دیکشنری : مسئول _ پاسخگو Syn ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unnecessarily: بی ضرورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: این واژه معنا های متفاوتی دارد : ۱ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bug: عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess: عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: این واژه وقتی اسم است یعنی ( رویکرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well: اسمش : چاه صفتش : خوب _ سرحال قیدش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fee: پرداخت payment هزینه ، دستمزد ، شهر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

injure: hurt

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vehicle: وسیله نقلیه Transportation

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revolutionarily: به طور متحول کننده ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sickness: مریضی ، بیماری synonym : ailment _ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: در همین فاصله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scop: poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poetically: poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loose: لغت loose / لوس / به معنای گشاد یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insomuch: بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landfill: کوه زباله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pronounceable: قابل تلفظ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

briton: بریتانیایی Britain میشه بریتانیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abstract: انتزاعی ( متضاد عینی ) برای بیان ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speller: هجی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personality: با احترام به جناب کریمی و بقیه دوست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dull: احمق _ کودن _ کسل کننده _ کسل کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doll: ⭕️ واژه doll ( عروسک ) را با واژه d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gracefully: همه این معنی هایی که دوستان گفتن در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through: 🔍 فرق through و throughout حرف اض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palestinian: فلسطینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anchorperson: لانگمن دیکشنری : مسئول خبر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anchovy: لانگمن دیکشنری : ماهی کولی definiti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anemia: لانگمن دیکشنری : کم خونی Also : ana ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

afresh: دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gee whiz: برو بابا _ عجبا Gee whiz , that is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

verbal phrase: عبارت فعلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fewer: Fever = تب ، تب کردن Fewer = کمتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practitioner of law: کارشناس حقوق Someone licensed to re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

responsible: respond = پاسخ دادن response = پاسخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

residentially: ⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensive: ⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intense: ⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

care: مراقبت کردن Take care of your frie ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anon: لانگمن دیکشنری : به زودی synonym : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appetence: appetizer = پیش غذا appetite = اشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appetency: appetizer = پیش غذا appetite = اشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appetent: appetizer = پیش غذا appetite = اشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appetize: appetizer = پیش غذا appetite = اشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spring roll: نوعی پیراشکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: sorry to bother یعنی ببخشید که مزاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appertain: مربوط بودن ، متعلق بودن ، تعلق داشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: این واژه همیشه به معنای ( بنابراین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay down one's arms: دست از جنگ برداشتن و تسلیم شدن ( مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artificial respiration: تنفس مصنوعی

١ سال پیش

مدال‌های میرزایی