پیشنهاد‌های کامبیزدارابی (١,٥٠٨)

بازدید
٢,٣٧١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نویر =نفرین و ناله وآه نویر نکه =نفرین نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنور =رمشدد تلفظ می شود . ودرزبان کردی و لکی و ایلام به معنای بنگر ونگاه کن به کارمیرورد . بنو گر =بنور نورم نوریم نوری نورین /نورید نوره نوررن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

گیا =گدا ، کسی که تکدی گری می کند . ازدیگران طلب کمک می کند گیایی =گدایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

جی یا /جیا =جدا درزبان لکی جیا تلفظ می شود . جیام =جدام جیایم /جیایمن =جداییم جیای=جدایی جیاین /جیاینان =جدایید جیایه =جداست جیان =جدا هستند بس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژیان =زی یان =زییدن =زیستن ژیام =زیستم ژیایم =زیستیم ژیای =زیستی ژیاین = زیستید ژیا=زیست ژیان =زیستند . صرف فعل ژیام به معنای زیستم درزبان لکی بو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

گواستم یا گستم =خواستم گواستی یا گستی =خواستی گواست یا گست =خواست گواستیم یا گستیم یا گستیمن =خواستیم /خواستیمان گستین یا گستینان =خواستید گستن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مِتِم=می خواهم درزبان لکی وکردی به کارمی رود وهنوزهم کاربرد داردد. مِتِم=مِی تِم =از خواستن می آید و در زبا گروهی از لک ها به صورت ( مَگِستم= همان م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢٥

هاتم =آمدم درزبان لکی وکردی و همچنان هَتِم=درزبان لری ولکی بکتر می رود . هَتِم یا هاتم = آمدم هتیم یا هاتیم =آمدیم هتین یا هاتی=آمدی هتینان یا هاتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هَشار کردن =پنهان کردن _قایم کردن درزبان لکی ولری وکردی هنوزهم کاربرد دارد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

بچو =درزبان لکب و زبانهای غرب ب کشور به معنای ( برو ) می باشد . بشو =بچو که از بن فعل شدن به معنای رفتن است . بِچِم=بروم بچیم یا بچیمن=برویم بِچی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شو =در زبان لکی به معنای شب است وشوانه =شبانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضمایر زبان لکی = مِ=من ایمَ=ما تو =تو هومه =شما اِو=او اِونه=آنها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضمایر اشاره در زبان لکی : عبارتند از: یه =این یه ونه ( یا نه ) =اینها اَوَ=آن آونه َ ( اَوانه ) =انها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه =به فتح ی �� درزبان لکی و لری به معنای اسم اشاره ی این به کاربرده میشود . که هم اشاره ی به شخص وهم برای ا شاره ی به اشیا و غیر انسان کاربرد دارد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

او=به فتح الف و فتح و �v�= او درزبان لکی به شکل �v� گفته می شود . و برای اشاره به سوم شخص غایب و همچنین برای اشاره ی به اشیای دور بکا ربرده میشود . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آو =که به معنای آب آمده است و در زبان لکی به شکل ( آو ) تلفظ می شود .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ساورین =بزنر که جلوز گله می اندازن وراه بلد گله می شود و چون در مراسمات و به خصوص مراسم شاد ی برای پذیرایی از مهمانان از بزهای نر استفاده می کردند و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آ یل، عایل =، همان عیال است که در زبان لکی به شکل عایل تلفظ می شود وبه معنای بچه می باشد منال =این کلمه هم که دراشل من عیال بوده است وبه شکل من عال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال رو یا مالرو =هرمسزر و راهی که مخصوص رفت وآمد حیوانات باشد . مال =به حیوانات اهلی که در تملک شخص باشد مال گفته می شود. رو =ازرفتن آمده است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قواره = ترکیب _سروشکل _قد وقیافه معنا می دهد قد واره =قواره قد =بلندا ، بلندی جسم واره =مانند و مثل ، دراصل پسوند شباهت محسوب میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وارش =درزبان لکی این کلمه به معنای بارش می باشد وارشت =وارش =بارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وئر =برف درزبان لکی کلمه ی وئر یا ور به فتح و وفر ویا بفر همه ی این تلفظ ها یی که یا شد درزبان لکی و زبانهای ایرانی مورد استفاده شده است و می شود و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دال =علاو برمعنی عقاب که در پیش توضیح داده شد . به دال کسی رفتن =به سراغ کسی رفتن معنا می دهد که در اینجا درست کلمه ی دال به شکل زیر است . دیار =دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چورو یا چرو =به کسر چ یعنی درختانی که نیاز به آب زیادی ندارند و در بین کوهها و کوهپای ها که آبگیر نیستند سبزمی شوند و رشد می کنند وهیچ میوه ای هم ند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آسن و آسنگر =آهن و آهنگر در زبان های لکی و کردی و لری همین حالا هم تلفظ می شود .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرمه یا چرمی =سفید و هرچیزی که به رنگ سفید است . سفید رنگ در زبان لکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨٠

هاوش یا هوش =به معنای هیزم و به معنای خانه به کاربرده می شو د . هیزم و چوبهایی که به شکر الوار که هم به شکل گرد و هم به شکل تخته های مستطیلی بریده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٩

شاو یا شو =شب در زبان لکی به جای شب به کار برده می شود .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٥

مژ=به کسر م در زبان لکی به معنای ذغال افروخته و کاملا سرخ است .

پیشنهاد
٠

چزیا = حالتی است که براثر لمس کردن اجسام داغ بر پوست ایجاد می شود و صدای ( چ ز ) ایجاد می شود . و درمجاز ودرمعنای مجد هم به کابرده می شود . مثال : ف ...

پیشنهاد
٠

شلپیا= حالت له شدگی اجسام نرم و میوه ها که در اثر ضربه شکل اولیه ی خودر ازدست می دهند.

پیشنهاد
٠

در زبان لکی کلمه هویی وجود دارد که معادل آن ها در فارسی و یا دیگر زبان ها وجود ندارد . مثل : قوپیا =فرورفتگی اجسام سخت وسفت واجسام جامد مثا قوطی تو ...

پیشنهاد
٠

ستن =سوختن و س تم =سوختم در زبان لکی س وتم =سوحتم =سوختم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

پدر =Father_dady_Papy پدر _بابا _باوه_پاپا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر بزرگ =گرند فادر Grand father

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧١

میروژ یا میرو ج یا میرو جه و میروژه= مورچه این اسم دراصل به معنای جانور کوچکی از دسته ی بندپایان است . می رو چه =کاراین جاندار این است که قطعات کوچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دال= عقاب احتمالا به خاطر این که عقاب بالهایش را به طرف جلو می گیرد وسر و سینه را به صورت افقی وروبه جلو می گیرد . و فرود آمدن این پرنده با بفیه پرن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٠٦

دت =دختر درزبان لکی و هم اکنون هم به همین شکل به کارمی رود . دوغ در =دوغ تر =دوختر ودوتر و دو ار ودت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٠٢

کر یا کور =پسر به زبان لکی ک و مصوت کوتاه او و ر مشدد است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩٠

کیسل =لاک پشت درزبان لکی ودر بعضی از قسمت ها ی لک نشین کیسله تلفظ می شود .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧١

با وه =پدر و بابا درزبان لکی یکی از الفاظ وواژه هایی که پدر را معنا می دهد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

درزن =سوزن . ودراصل این کلمه :درز زن آنچه که درز ایجاد می کند و درمیان درز وارد می شود. سو =سوراخ ریز زن =زننده ودکردی به شکل سوزان تلفظ می شود . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گوراوی =یعنی جوراب ، درزبان لکی تا ۳۰ سال پیش استفاده می شد . گوراوی =گیراوی =گیراو=گرآو=جراو وجیراو هم سیر گویش وتلفظ کلمه می باشد . جوراب =گیرنده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

هسان =درزبان لکی به معنای سوهان و وسیله ای مخصوص سابیدن وساییدن وسایل دیگر می باشد. سیر تکاملی کلمه : هرساوانه =هرساوان =هساوان =هسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کمچه یا کم چه =درزبان لکی این کلمه به معنای قاشق است . کم چین ه =وسیله ای که مقدارکمی از غذا یا چیز دیگری را برمی دارد وکمچینه ویا کمچین و یا کمچنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دهره=دره =به معنا ی وسیله ای که با آن پوست حیوانات را می کندند و چاقو معنا می دهد . در کلمه ( پوست در ) که همان پسر است . در =درنده ودره=در =درنده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ساورمه =ساب خورده و صاف و صیقلی معنا می دهد . درفارسی کلمه سیب هم به معنای ساب خورده و پوستی صاف و صیقلی دارد . ساب خورده ساوورردمگ =ساو واردمه = ...

پیشنهاد
٠

مر=جایی که سرداست و به غار گفته می شود در زبا ن لکی مر=غار از مردن ومرگ می آید وجایگاه وسرای مردگان معنا می شود . آن زمان درغار زندگی می کردند و هن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کچک =که یا کوه چک که =کوه چک =تیزی لبه صخره های کوه که مجازا به معنای تیکه های کوچک سنگ وبا این تفسیر راحت تر می توان علت نامگذاری کچک را درک کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درزبان لکی =به معنای قورباغه قول واخه =گول واخه = گول =گول آو وگول آب ؛آبی که دریک گودال وسیع ماندگار شده است وماندآب واخه یا واخ =باغ و جایی که گی ...