پیشنهادهای کامبیزدارابی (١,٥٠٨)
توز=Tooz درزبان کهن لکی ، این کلمه به معنای گرد و غبار ی است که اززمین بلند می شو د و در هوا پخش میشود وقابد دیدن است و بر روی وسایل و اجسام منزل و خ ...
نام جا =namja درزبان لکی این واژه به معنای ( ( وسط ، میان و مابین ) معنا می دهد . نام حد =:حد وسط و مرز و خط وسط و خطی که وسط دو قسمت مساوی کشیده می ...
گَشتَل =Gastal درزبان لکی و لری و کردی ؛این واژه به معنای ( ( ولگرد و کسی که زیاد می گردد و یک جا نیست و ازین خانه به آن خانه و ازاین شهر به آن شهر د ...
گِشت =Gesht درزبان کردی و لکی : به معنای ( همه و تمام و کامل و کل یک چیز است . )
کاسپی =Caspee این واژه یک واژه ی ترکیبی است وز دو واژه ی : کاو =cow و اسپی =Espee کاو =به معنای آبی است اسپی =به معنای سفید است . پس با این تفاسیر ک ...
اِسپِه /اِسپی=Espeh/espee درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( سفید ) است . که متضاد آن کلمه ی رَش=سیاه می باشد .
کاس =kas درزبان فاخر لکی این واژه به منای ( ( کر و گنگ و گیج ) است . نمونه : بو ای مایع کاسِم کِرد. =بوی این محلول مایع منو گیج و گنگ کرد .
واجِز=این کلمه از دو کلمه ی وا =باز و جرز =فصله ی بین دو قطعه و دو آجر و دو چیز را می گویند . دقیقا به معنای ( فاصله ی باز ) است . یعنی شنونده می فه ...
واجِز =vajez درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( باز و فاصله دار و نبسته ) به کارمی رود . برای نمونه : دِرَه واجِزَه=یعنی در کاملا بسته نشده و نیمه ب ...
چَفت =chaft این واژه در زبان فاخر لکی به معنای ( ( کج ؛خمیده ؛قوس دار و کمانی ) ) می باشد . وبه صورت تتابع اضافات با واژه ی چِل همرا می شود وبه شکل ...
آلِشت/آلِش=Alesht/Alesh درزبان لکی ولری این واژه به معنای ( عوض کردن و تعویض ) می باشد. ودر جاهایی به صورت ( آلشت پالشت و یا آلش پالش ) استفاده می ...
آسارَه = Asarah درزبانفاخر لکی ای وژه ترکیبی است از دوواژه ی آسمان و تاره که درزیر شرح داده می شود : آسمان تاره = که آسمان به آس تبدیل شده است و تار ...
نایج = nayj این واژه در زبان لکی به معنای فعل امر منفی از انداختن است و به معنای ( نینداز ) می باشد . انداژت _انداجت /انداخت . آشتن =آژتن _آختن با ...
نوش =noosh درزبان لکی این واژه به معنای ( نگو ) است و نوعی فعل امر منفی است . ومتضاد آن بوش است که به معنای بگو است . البته درزبان فارسی این واژه به ...
دالکه =Dalkah درزبان لکی ولری به معنای مادر می باشد که بعضی اوقات هم به خاطر راحتی به اختصار ( دا ) گفته می شود . که دراینجا هم همان مادر را معنا می ...
خَنَه =khanah درزبان لکی به معنای خنده است . وفرق آن با کلمه ی خَنِه یا خَنی در مصوت های آن است . خَنِه یا خَنی به معنای حنا است .
نوخه /نُخَه =nokhah درزبان لکی این واژه به معنای نخود است .
قاو =ghaw درزبان فاخر لکی این واژه به معنای بشقاب است . پیشقاب ، بشقاب . درزبان فارسی . که پیش دستی هم می گویند. پیش قاو _بشقاو _قاو . در زبان لکی
خِو =khew درزبان لکی به معنای ( غیب ) است و تغییر یافته ی غیب می باشد که غ به شکل خ تلفظ می شود و ب هم به شکل و تلفظ می شود . خیو _ خِو _ درزبان لکی ...
هَنا =hana درزبان لکی ؛این واژه به معنای صداکردن کسی است که دور ترازماست و درآن دوردست ها قرار دارد . واگر درعربی هنا به معنای آنجا ودور دست است از ...
هناس /هناسی=hanas درزبان لکی این واژه به معنای نفس و نفس کشیدن است .
دار =Dar این کلمه در زبان لکی ولری وکردی به معنای درخت است و همچون گذشته ها ، اکنون نیز مردم ازاین واژه استفاده می کنند و بعضی اوقات به عنوان تتابع ا ...
چِراوا=cherawa درزبان لکی به معنای اسب نر و جوان می باشد و به اسب ماده هم مادیان وموون می گویند و کره اسب را هم کُرّی می گویند . چرآوا =:به علت این ...
شَم شَمَه کوره =sham shamah koorah درزبان لکی و لری و کردی به معنای خفاش می باشد . ودراصل ( ( چَم شبه کوره ) ) بوده است که به مرور زمان به شَم شَمَ ...
زیوخ /زیوخ آو =zukh این کلمه درزبان کهن لکی به معنای رنج و درد وغم وغصه و درمعنای مجازی آن به کارمیرود . معنای اصلی آن : زهر و سم و اسید کشنده . می ...
مِرک = merk درزبان کهن لکی این واژه به معنای آرنج به کار رفته وهنوزهم به کارمیرود . البته در زبان های لری و لری بختیاری هم به همین معنا به کار می رو ...
قُل =درزبان کهن لکی این کلمه به معنای پا به کارمی رود . و علاوه براین به ستون و پایه ی هرچیزی هم قُل می گویند . قُل =ghol : پا ی انسان و پایه وستون ...
مِل=Mel درزبان لکی مِل یعنی گردن . مِل=mel گردن مِلوانِک=گردن بند melwanek مَل=mal پرنده مَل کاوِه =پرنده آبی malkaweh مِلَه=melah گردنه مِلَه اس ...
کَلَ=kala shir کله شیر درزبان لکی ولری و کردی این کلمه به معناِی خروس به کارمی رود وهنوزهم مورد استفاده است .
مامِر =مرغ Mamer درزبان لکط و کردی کرمانشاهی به مرِ گفته می شود . دراصل از : ماده مرغ گرفته شده است ما=ماده مِر =مرغ
گُجَر =Gojarکوچک درزبان لکی به معنای کوچک به کارمی رود . برا گُجَر=داداشِ کوچیک
شاوال= shawal درزبان کهن لکی به معنای شلوار به کارمی رود و همان شال وال _یا شال وار است که به خاطر سهولت تتلفظ به شاوال تغییر شکل داده شوه است . شا ...
گواله =Gooalah به معنای خورجین پالان خر و هرچیزی که جای زیادی از وسایل را داشته باشد و چون وسایل زیادی را در پالان خر جای می داد ند به همین دلیل آن ر ...
پالدم =pal dom این کلمه به معنای تسمه و ریسمان محکمی که که از زیر شکم اسب و الاغ و . . . . . عبور می کرد وپالان الاغ و زین اسب را محکم می کرد . وباآ ...
پِزگه =pezgah درزبان لکی این کلمه به معنای پایین ترین قسمت هرچیزی که دوخته می شود گفته می شود وآخرین نقطه ی آن رویه بالش هایی که گرد و به شکل لوله ی ...
رکاو =Rekau رکاب رکاب درزبان فارسی و رکاو درزبان لکی تلفظ این واژه است که در ترکیباتی همچون رکاودار =کسی که همراه پادشاه و یا افراد بزرگ هست و کارو ...
رَش=سیاه Rash کاو=kau آبی چرمِه=cha�rmeh سفید ساوز=seuz سبز سوحر=sor سرخ واژه های بالا اسم رنگ هاییست که درزبان لکی با زبان فارسی فرق دارد و به ش ...
رَش =درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( سیاه ، مشکی ) می باشد . ودر ترکیب چاو رَش=چشم سیاه /سیاه چشم . می توان دریافت که معنای این واژه همان سیاه می ...
ولِخ =درزبان لکی به معنای گریبان ویقه می باشد . وهنوزهم بین مردم لک رایج است و استفاده می شود .
لم =درزبان لکی به معنای شکم و دل به کار می رود و هنوز هم در بین مردم لک رایج است واسفاده می شود . و در اصل لخم بوده است که به مرور زمان به لم تغییر ی ...
شکیا =شکست درزبان لکی این واژه به معنای شکستن به کارمی رود . شکانم =شکستم شکانیم =شکستیم شکانی =شکستی شکانین =شکستید شکانه=شکست شکانان =شکست ...
رزیا =این کلمه هم درزبان لکی به معنای ریختن است اما ریختن به معنای سوختن . مثلا : لامپَ رزیا =لامپ سوخت آ وَ ( آب ) رشیا =آر ریخت رزیا =سوختن رش ...
رشیا =این واژه در زبان لکی به معنای ( ریخت ) و ( ریختن ) به کارمی رود . و فعل است . رژیا _رشیا _=ریخت در زبان فارسی رشانم=ریختم رشانی=ریختی رشانه= ...
نهفتن :این فعل از افعال ناقص اصرف می باشد . نهفتم نهفتی نهفت نهفتیم نهفتید نهفتند نهنبم نهنبی نهنبد نهنبیم نهنبید نهنبند نهانیم نهانید نهان ...
زرانی =این واژه درزبان لکی هنوزهم رایج است ومورد استفاده در مکالمات مردم و به معنای زانو است . زرانی =زیر رانی وبه معنای چیزی است که زیر ران است و ...
کورپه =همان نوزاد کوچک و تازه به دنیا آمده را می گویند و تا زمانی که روی پا نایستاده است به او کور پا می گویند ( اززمان قنداق شدن و چهاردست وپا راه ر ...
روله =درزبان لکی این واژه به معنای فزند دلبند و شیرین معنا می دهد . ودراصل این کلمه از :روی دلم و رو دلم و به معنای آن چیزی که روی دل من بزرگ میشه ...
گاله یا گال =درزبان لگی و لری به معنای فریاد و دادوبیداد و صدای بلند و گوشخراش است و در زبان محاوره می گویند :گاله را ببند دقیقا به معنای این است که ...
جال =در زبان لکی و لری بختیاری و همچنین در زبان کردی ؛به معنای جوان پرانرژی و نیرومند و قوی معنا می دهد .
گمال =سگ نر گاه مال =نگهبان منزل و خانه بپا ، که از ویژگی های سگ است . گ=از نگهبان می آید. و مال =منزل 'خانه ومعنای گله گوسفندان هم می دهد . که در ...