دکترحامد رسولی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: بستن مسدود کردن، محصور کردن، نزدیک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invasive: tending to spread especially in a q ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

callous: He is callous to such words گوشش از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instructor: مربی . استاد، معلم، آموزگار، آموزند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equal: مساوی بودن، هم اندازه بودن هم انداز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transrectal: از طریق راست روده، از طریق انتهای ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condenser: خازن، کندانسور، تغلیظ کننده، منقبض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

employ: استخدام کردن به کار بردن، استعمال ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attach: وصل کردن، ضمیمه کردن مونتاژ کردن، ث ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: عقب انداختن، به تاخیر انداختن، به ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seminal: Seminal ducts در پزشکی: مجاری مایع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bank: بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tongue: His tongue runs on wheels اون زیاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repulsion: دفع کردن، دفع، عدم پذیرش، عقب زنی، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restate: مجددا بیان کردن، تصریح کردن، باز گف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nearby: نزدیک؛ در همین نزدیکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prominent: شاخص، برجسته حساس، والا، مهم، مشهور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosper: succeed, advance, do well, flourish ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stabilize: تثبیت کردن . ثابت کردن، به حالت موا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

con: swindle, deception, fraud, scam ( s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congenital: مادر زادی، ارثی، موروثی، ذاتی، خلقت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounce: تلفظ کردن صادر کردن، حکم دادن، فتوی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

altitude: بلندی ( از سطح دریا ) ، ارتفاع از س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amorous: Amorous deeds اعمال عاشقانه، کارهای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second: دوم تالی، نفر بعد از سر گروه، دومی، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: Put off, hinder, postpone , lingerع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

collide: برخورد کردن، تصادف کردن. تصادم کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absurd: احمقانه پوچ، ناپسند، یاوه، مزخرف، ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

action: الکترونیک: کنش، اقدام، عمل، کامپیوت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

activist: militant, organizer, partisan فعال. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minuscule: کوچک، خرد، ریز، کوچولو، فسقلی، ریزه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statue: an image of a person or animal that ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bridal: matrimonial, conjugal, connubial, m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transmit: pass on, bear, carry, convey, disse ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friend: companion, buddy ( informal ) , chu ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actionable: if something you say or do is actio ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statue: تندیس، مجسمه پیکره، هیکل، تمثال، پی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paralize: Paralyse. Paralyze : فلج کردن، زمین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nationwide: سرتاسری. سراسری. در کل کشور. در همه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Move: حرکت کردن، انتقال دادن؛ کپی کردن اط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

durable: پایدار، باودام، پایا، دیرپای، عمران ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neither: It is neither here nor there به موض ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue: azure, cerulean, cobalt, cyan, navy ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hare: علاوه بر ترجمه دوستان عزیز این واژه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knit: بافتن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، گره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dare: risk, hazard, make bold, presume, v ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nostalgic: حس دلتنگی ایام گذشته

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recurrence: بازپیدایی، بازگشت، باز رخداد، عود، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigmatic: typical, classic, classical, exempl ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought: اندیشه، فکر، عقیده، نظر گمان، افکار ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought: A thought occured to me فکری به خا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reggae: نوعی موسیقی رگی a kind of popular m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gutter: drain, channel, conduit, ditch, slu ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amour: عشق . محبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: باد ورزیدن، دمیدن. جوشیدن، دمیدن هو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gumption: ابتکار . عقل سلیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staff: ( ship's ) company, hands, ( ship's ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deceive: فریب دادن گول زدن، فریفتن، اغفال کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forage: علوفه، تلاش وجستجو برای علیق، غارت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cabbage: کلم. دله دزدی، کش رفتن، رشد پیدا کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bore: بی حوصله، کسل؛ خسته کننده، کسالت آو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preparations: ترکیبات، تمهیدات، تدارکات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aproval: درستش approval هست به معانی زیر تای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mumble: chunter, fumble, muddle, mump, murm ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start: begin, appear, arise, commence, iss ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporal: بدن، بدنی، جسمی، فیزیکی، جسمانی، گو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: request, appeal, claim, inquire, pe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strange: odd, abnormal, bizarre, curious, ex ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lame: چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن، عاجز شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paid: I paid dearly for it گرون برام تموم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wreck: خراب کردن، ویران کردن؛ خرابه، ویران ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

formal: رسمی قانونی، صوری، دارای فکر، مقید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bionic: علم فرایندای زیستی، کامپیوتر: مطالع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bush: A bird in the hand is worth two in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blackball: رای مخالف دادن، مخالفت کردن، تحریم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shallow: superficial, empty, slight, surface ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revolt: قیام، نهضت، جنبش، شورش کردن، شورش ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miniscule: کوچولو، ریزه میزه، فسقلی، خرد، کوچک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby bust: کاهش موالید. کاهش زاد و ولد. کاهش ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scruffy: کثیف و ژولیده ناهنجار، ناسترده. هپل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it inside: با سلام علاوه بر نظرات دوستان، این ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fungus: فونجی، ( گ. ش ) . گیاه قارچی، قارچ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pseudoarthrosis: شبه آرتروز. آرتروز کاذب . حرف p اول ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start: Don't get me started on نزار دهنم ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acupuncturist: person trained in acupuncture ( the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaze: خیره شدن خیره نگاه کردن، چشم دوختن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hair: Don't split hairs

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hair: Do not split hairs Don't split hair ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hair: مو، زلف، گیسو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perhaps: شاید گویا، ممکن است، توان بود، اتفا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weary: tired, done in ( informal ) , drain ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overdue: معوق، از موعد گذشته، منقضی شدن، دیر ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting: هیجان انگیز مهیج، محرک، افروزنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye: Eye eye master cheif بله چشم فرماند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve: Don't get on my nerve رو اعصابم رژه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

need: نیاز داشتن ضرورت، احتیاج لازم داشتن ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cohort: گروه، پیرو، طرفدار، همکار. همگروه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imagine: فرض کردن بخود گرفتن، بخود بستن، وان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

healthy: well, active, fit, hale and hearty, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cumulative: accumulative, additive, additory, c ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vogue: fashion, craze, custom, mode, style ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dang: God damn you خدا لعنتت کنه God dang ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baffle: puzzle, bewilder, confound, confuse ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iguana: سوسمار درختی، هرنوع سوسمار بزرگ. آف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complement: completion, companion, consummation ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baffle: puzzle, bewilder, confound, confuse ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transparent: شفاف روشن، شفاف ( کاغذ شفاف ) ، پشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adolescent: نوجوان. بالغ. جوان . رشید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoe: I wish I were in your shoes ای کاش ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in need: A freind in need is a freind indeed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doodle: ابله، گول زدن، فریفتن، سروصدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fate: Fate was so decreed قسمت چنین بود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fate: destiny, chance, divine will, fortu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye: It's all my eye مزخرف است، دروغ اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fig: انجیر چیز بی بها، آرایش، صف آرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

name: اسم، نام بردن، به نام صداکردن نام و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extract: pull out, draw, pluck out, pull, re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strive: سعی کردن کوشیدن، کوشش کردن، جهد کرد ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beautiful: زیبا. قشنگ. خوبرو. خوشگل. جذاب. گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: Such things just don't interest me ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intricate: بغرنج. پیچیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

need: A friend in need is a friend indeed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjecture: ظن، تخمین، حدس زدن، گمان بردن، گمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garnish: پارچه سفید، علامت محل عبور سیم مسلح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aback: unawares, short, sudden, suddenly, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sputter: تند ومغشوش سخن گفتن، باخشم سخن گفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoe: If I were in your shoes اگر من به ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sacrilege: توهین به مقدسات، سرقت اشیاء مقدسه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authentic: اصل، معتبر، درست، موثق، قابل اعتماد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feather: He is in high feather کیفش کوکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feather: پر با پر پوشاندن، با پر آراستن، بال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feather: type, breed, ilk, kidney, kind, ord ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feather: Fine feathers do not make fine bird ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

murmur: mumble, mutter, whisper - grumble, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caustic: نیشدار، تند، تیز، هجو امیز، سوزش او ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenic: picturesque, beautiful, panoramic, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تیامو: Te amor در اسپانیایی یعنی دوستت دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suffer: احساس درد و ناراحتی کردن، از چیزی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guerilla: پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ARM: بازو دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ARM: دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ARM: upper limb, appendage, limb ( Espe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenor: صدای تنور، صدای زیر مردانه مفاد، نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposal: The proposal was approved پیشنهاد م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

participatory: شرکتی ، مشارکتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picture: در پزشکی: شرح و توصیف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whistle: سوت. صفیر. سوت زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patron: حامی. حافظ، نگهدار، پشتیبان، ولی نع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pooped: له و لورده، خسته و کوفته، مالیده، ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rome: All roads lead to Rome هر جا بری آس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cramp: گرفتگی عضله، چنگه، چنگوک، گرفتگی عض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binge: عیاشی، شراب خواری، میگساری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ration: جیره غذایی، ( نظ ) . جیره، مقدار جی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

panik: املا درستش panic به معناهای زیر میب ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concert: کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

word: کلمه. واژه پرداز . لغت، لفظ، گفتار، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

center: مرکز. میان، وسط، نقطه مرکزی، درمرکز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rascal: ادم رذل، شخص پست، ادم حقه باز، پست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accelerate: شتاب گرفتن، شتاباندن، تسریع کردن، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grass: The grass is greener on the other s ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tartar: زبان تاتاری، تاتار، ته نشین، رسوب، ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concert: کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paper: کاغذ در کاغذ پیچیدن، روی کاغذ آوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chest: سینه صندوق، یخدان، جعبه، تابوت، خزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marked: He is a marked man in the family ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overlying: Over lying بیش از حد دروغ گفتن ( اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dine: ناهار خوردن، شام خوردن، شام دادن. غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plague: !Plague on it مرده شورشو ببره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

migrant: مهاجر ( معنی عام: انسان، حیوانات و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tropics: نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

activation: فعال سازی. به کارانداختن، به فعالیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: diversion, bypass, indirect course, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroll: آرام و ریلکس قدم زدن قدم زنی، گردش، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rifle: زیر و رو کردن توپ بدون عقب نشینی، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antagonist: opponent, adversary, competitor, co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antagonist: هم ستیز، هم اورد، مخالف، ضد، رقیب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: Do not put your finger in my sore ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreign body: در پزشکی loose body هم به معنای جسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckless: بی احتیاط بی پروا، بی بیاک، بی ملاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infusion: دم کرده، ریزش، ریختن، پاشیدن، القاء ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plumb: شاغول بنایی، سطح شاغولی ( n. ) ژرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locate: چیزی را در یک مکان ساختن، بنا کردن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

governer: املا درستش governor است فرماندار. و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ablation: ریشه کنی، ساییدگی، ( طب ) قطع عضوی ...

١ سال پیش

مدال‌های دکترحامد رسولی