ایمان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

no hard feelings: غمی نیست، خیالی نیست، یادمم نیست، ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inventory: در بحث املاک، میتونه به معنی فهرست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

solid: در برخی متون مثل متون اقتصادی به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: you have yet to defeat me دو جور می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point of sale: به معنای محل فروشه، ولی دو مفهوم را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fade: یکی از موارد کاربرد fade: وقتی نور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brick masonry: بنایی با آجر، آجرکاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bond: کنارهم چیدن واحدهای بنایی ( سنگ، آج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

openness: گشادی، فراخی، باز بودن. در سازه ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospecting: در متون بازاریابی و فروش، prospect ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

negativity: منفی نگری، منفی بافی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring down: کاهش دادن، تضعیف کردن، به زمین زدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

string out: کش دار کردن، به درازا کشاندن، طول د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

string out: کش دار کردن، به درازا کشاندن، طول د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here goes: هر چی شد، شد! هر چه بادا باد! هرچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

out of place: بیجا و غیرمعمول، غیرمتعارف، نامربوط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front liner: ترجمه لغوی: کسی که در خط مقدم حضور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

front liner: ترجمه لغوی: کسی که در خط مقدم حضور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

front line: خط مقدم معنای لغوی هستش. در مباحث ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reframe: 1 - تغییر قاب عکس با و قاب گرفتن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

headhunter: بنگاه کاریابی، موسسه کاریابی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: بنگاه کاریابی، موسسه کاریابی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affiliate: در صورتی که با عبارت affiliate webs ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

water body: پهنه آب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

over there: معنی لغویش میشه اونجا، اوناهاش، اون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

conduct: پیاده کردن، اجرایی کردن، به مرحله ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tie up: همبستگی، مناسبات و روابط ( در متون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie up: همبستگی، مناسبات و روابط ( در متون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz: در بازاریابی به مفهوم �سر زبانها اف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

originally: در ابتدا، در اصل ( برای اولین بار )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

budding: رشد و شکوفایی، توسعه، پیشرفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perch: استراحتگاه حیوان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: در متون مهندسی عمران: جداکننده، حای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: 1 - همکاری، مشارکت، دخالت 2 - استنب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backfire: برعکس از آب در آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

backfire: برعکس از آب در آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overlooked: overlooked صفت هست به معنای چشم پوش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ever: در جملات غیر سوالی، معنی هر وقت، هر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

flip: در متون مرتبط با املاک و مستغلات، و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put up: چسباندن چیزی به دیوار ( بیشتر برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave money on the table: معنی لغوی: باقی گذاشتن پول روی میز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave money on the table: معنی لغوی: باقی گذاشتن پول روی میز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something of matter: چیز مهم، چیز با اهمیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take personally: به خود گرفتن ( رنجیده خاطر شدن ) ،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close on: 1 - تقریبا، حدودا 2 - بستن قرارداد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close on: 1 - تقریبا، حدودا 2 - بستن قرارداد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pace off: متر کردن با قدم ( قدم گرفتن ) مثال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to compound the problem: از این بدتر وقتی است که، مشکل وقتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

game: افت و خیز، تنش، فراز و فرود، تب و ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

game: افت و خیز، تنش، فراز و فرود، تب و ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pipe dream: امید الکی، امید واهی، نقشه خیالی، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pipe dream: امید الکی، امید واهی، نقشه خیالی، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surroundings: محیط اطراف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underreamed pile: شمع پافیلی ( مهندسی عمران )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bored: در متون مهندسی عمران به معنی درجا ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flexible: غیر سمج، تغییرپذیر، قابل تغییر، کس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplift: در متون مهندسی عمران، به معنی بلندش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drilled shaft: شمع درجا ( = bored shaft )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggressiveness: خورندگی، تخریب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outweight: چربیدن، بیشتر بودن مثال: its advant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep pocket: معنی تحت اللفظی: جیب عمیق معنی مفهو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seamlessly: به طور یکپارچه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inside and out: خیلی خوب، به طور کامل every busines ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inside and out: خیلی خوب، به طور کامل every busines ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain and simple: دقیقا، صریحا، به طور قطع، عملا، در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain and simple: دقیقا، صریحا، به طور قطع، عملا، در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vertical: در متون بازاریابی و فروش، به معنی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off putting: دافع، دفع کننده، غیرجذاب، مشوش کنند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avoided: مورد اجتناب و خودداری واقع شده، متر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

against: بسیاری از دوستان این واژه را �بر عل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terms and conditions: ضوابط و شرایط

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bid against: پیشنهاد بالاتر دادن، پیشنهاد بهتری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: خطور کردن، تداعی شدن، مجسم شدن مثال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

line: در متون مربوط به املاک و مستغلات، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep up: شیفته کردن، مجذوب کردن، دلربایی کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chances are: احتمال دارد که، احتمال میرود که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first time home buyer: خانه اولی، کسی که اولین بار است خان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tlc: مخفف عبارت tender loving care به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pros: به جز اینکه معنی طرفداران ( هوادارا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filled: آکنده، پر ، انباشته، مملو، غرق در،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real: درمورد وجه نقد: غیرتقلبی، اصل، معتب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forcash: در ازای دریافت پول نقد، نقداً، نقدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level: تراز، سطح، دوربین تراز، ترازسنج، تر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

layout: طرح جانمایی ساختمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting plan: طرح باربرداری ( متون مهندسی عمران )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murum: murum یا moorum واژه ای هستش که از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moorum: murum یا moorum واژه ای هستش که از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just: در برخی متون، به عنوان قید برای تاک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offshore: سکوی نفت ( سازه بسیار بزرگی که دور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fashion statement: جلب توجه، ابراز هویت. همون style st ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sought after: پرمتقاضی، پرطرفدار . مثل رشته های ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grain: رگه هایی که در روکش های چوب وجود دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well defined: شفاف، معین، مشخص، واضح و دقیق، مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

genius: اگه در نقش اسم به کار بره، معنی ناب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go to: به معنای بهترین! یعنی اگه یه جا go ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put into effect: ترتیب اثر دادن، اجرا کردن، پیاده کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put into effect: ترتیب اثر دادن، اجرا کردن، پیاده کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inflexibility: سختی، سفتی، یکدندگی، سماجت، کله شقی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evangelism: در متون بازاریابی، به معنی �عشق به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push: زور زدن، سعی و تلاش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the cusp: نقطه تحول، نقطه دگرگونی، در آستانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

open up: 1 - سفره دل را باز کردن، درد دل کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the edge: put/push/send/drive someone over th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the edge: put/push/send/drive someone over th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heavy: تیره، پررنگ. Heavy tea چای پررنگ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

curtain: تفاوت curtain با drapery اینه که cu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stager: کسی که شغلش مبله کردن و طبق مد روز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stager: کسی که شغلش مبله کردن و طبق مد روز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amp up: بالا بردن، افزایش دادن، تحریک کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amp up: بالا بردن، افزایش دادن، تحریک کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reservation: دو دلی، شک و تردید، گمانه زنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

olive: سبز زیتونی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walkaway: 1 - وقتی در شرایطی باشی که ادامه دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: در متون تجاری و اقتصادی، به معنی بس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

this way: در این صورت بدین صورت بدین ترتیب بد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

welcome: خوشایند، بچسب در مقابل ناخوشایند و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard to please: پرتوقع، مستلزم تلاش، مهارت و صبر زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

note: در متون غیرتخصصی، مترادف با tone، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a while: in a while هم معنی after a while هس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your head: معادل watch your head یعنی سرتو بپا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scale up: افزایش مقیاس ( افزایش حجم تولید ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basics: اصول، مبانی chemistry basics مبانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trending: trending صفت است، به مفهوم پرمخاطب، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incorporate: ثبت شرکت جدید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

govern: اداره، کنترل و نظارت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enter: ثبت کردن، وارد کردن ( مثلا وارد کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closing: انحلال ( شرکت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

business entity: واحد تجاری ( مثل شعبه شرکت یا دفتر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business entity: واحد تجاری ( مثل شعبه شرکت یا دفتر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wound up: انحلال و تصفیه ( شرکت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notification: فرم اظهارنامه شرکت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journal: دفتر روزنامه شرکت که در آن کلیه معا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

live life to the full: از لحظه لحظه زندگی لذت ببر، از تک ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demarcation: تحدید حدود ملک ( مشخص کردن حدود چها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dual: دو منظوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dual: دو منظوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: this job doesn't fit my personality ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

memorandum: memorandum of association با articl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

memorandum: memorandum of association را میشه ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: در متون رسمی به معنی در مثال: new e ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

other than: به جز، به غیر از، علاوه بر، مازاد ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charter: در بریتیش به اساسنامه میگند article ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charter: در بریتیش به اساسنامه میگند article ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public offering: عرضه عمومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

secured loan: وام وثیقه دار، وام با وثیقه، وام تض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up and running: در حال کار، در حال اجرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tweak: اصلاح کردن، تنظیم کردن، بهینه سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intellectual: معنوی، فکری intellectual property ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

N A: 1 - مخفف not applicable یعنی نامربو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

department: Ministry یعنی وزارتخانه، ولی depart ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facility: شرکت مثال: the name of branch offic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

credential: برای لاگین کردن ( log in ) و ورود ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no objection certificate: گواهی عدم اعتراض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no objection certificate: گواهی عدم اعتراض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portal: یکی از معانی اون مربوط به وبسایتی م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

highness: اعلی حضرت، عالیجناب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highness: اعلی حضرت، عالیجناب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

organize: برپایی، برپا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

initially: برای شروع، در بدو امر، در شروع، در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cop out: طفره رفتن، خودداری کردن،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cop out: طفره رفتن، خودداری کردن،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

image: Image of brand محبوبیت برند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up to the mark: قابل قبول، کافی، مناسب، شایسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to the mark: قابل قبول، کافی، مناسب، شایسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

personalized: شخصی سازی شده،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

each and every: تک تک، یک به یک، همه روزها مثلا ea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

each and every: تک تک، یک به یک، همه روزها مثلا ea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

qualify: کیفیت یابی، کیفیت سنجی، سنجش کیفیت، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribution: در متون اقتصادی و بازاریابی، معنی ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to the table: وسط آوردن، به میدان آوردن bring you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forceful: قاطع، محکم، جدی و تاثیرگذار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

divided: مجزا، منفک، غیرمتحد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set the stage for something: تسهیل کردن، میسر کردن، امکان دادن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enter the picture: وارد میدان شدن، پا به عرصه گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enter the picture: وارد میدان شدن، پا به عرصه گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

professional: sales professionals کارشناسان فروش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

render: به تصویر کشیدن، نشان دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

historical: در برخی متون میشه از واژه قبلی به ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a perfect world: در دنیایی ایده ال یا در دنیایی بی ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: محقق کردن، تحقق بخشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose out: شکست خوردن، باختن، فرصت را از دست د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

playbook: در واقع به مفهوم دفترچه راهنمای تیم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

timeline: بازه زمانی، محدوده زمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for one: اولا، اول اینکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in no time: بدون فوت وقت، عاجلا، بلافاصله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitterly: تند و تیز، شدید، پر آب و تاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint compound: ماده درزگیری ( بتونه درزگیری، ماستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

factor into: لحاظ کردن، مد نظر قرار دادن، به حسا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

planter bed: باغچه جعبه ای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in your experience: طبق تجربه شما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: به اندازه مثال: nothing is powerful ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوام زدگی: یعنی پوپولیستی بودن. یعنی طبق حرف م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

owned: تحت تملک، تحت مالکیت، تحت اختیار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioners: عوامل، دست اندرکاران مثلا theater p ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioner: عامل، دست اندرکار مثلا theater prac ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stroll: با آرامش و آهسته قدم زدن را میگند s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how on earth: how on the earth have you come this ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on earth: خانم مریم فتحی جمله ای را قرار دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good job: این اصطلاح معمولا در پایان و نتیجه ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های ایمان