ا ص - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick to the rules: از قانون پیروی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

except that: با این تفاوت که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up for: جبران کردن، تلافی کردن Hopefully ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call back: دوباره زنگ زدن I will call back la ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of all: در بین همه ی Out of all my pets, t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of all: در بین همه ی Out of all my pets, t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move closer: نزدیک تر شدن The ghost moved close ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get visitor: بازدید داشتن We also get visitors ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave down: پایین نگهداشتن، به سمت پایین فشار د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hurting: You are hurting now تو الان ناراحتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a perfect fit: کاملا اندازه The dress was a perf ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to meet: اشنا شدن، ملاقات کردن We are gonna ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top dollor: پول زیاد They do charge top dollar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freaky stuff: چیزهای مزخرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of sheer boredom: از روی ( بخاطر ) بیکاری محض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if not: در غیر اینصورت ( وگرنه )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait in a queue: توی صف وایسادن I have to wait in a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you mean the one that: منظورت اونیه که . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep to the rules: از قانون پیروی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick to the rules: از قانون پیروی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join in with: ملحق شدن به شرکت کردن به You need t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i nedded to get it off my chest: من باید خودمو خالی میکردم ( حرف دلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relentless drive: انگیزه ی بی امان، سیری ناپذیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

however long i stay: تا هروقت که زنده بمونم ( باشم )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the road: اونطرف جاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

argue over: بحث کردن در مورد ( سرِ )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to take care not to: مراقب بودن ( مواظب بودن ) برای اجتن ...

١ سال پیش

مدال‌های ا ص