ا ص - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick to the rules: از قانون پیروی کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

except that: با این تفاوت که

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up for: جبران کردن، تلافی کردن Hopefully ...

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call back: دوباره زنگ زدن I will call back la ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

around the house: در خونه ( در کارهای خونه ) She can ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of all: در بین همه ی Out of all my pets, t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of all: در بین همه ی Out of all my pets, t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acquiring: اکتساب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is all: فقط همین I do not want any more thi ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move closer: نزدیک تر شدن The ghost moved close ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timetable: It's always on his timetable همیشه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get visitor: بازدید داشتن We also get visitors ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get visitor: بازدید داشتن We also get visitors ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave down: پایین نگهداشتن، به سمت پایین فشار د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixate on: Everyone keeps fixating on him همه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hurting: You are hurting now تو الان ناراحتی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a perfect fit: کاملا اندازه The dress was a perf ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to meet: اشنا شدن، ملاقات کردن We are gonna ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top dollor: پول زیاد They do charge top dollar ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freaky stuff: چیزهای مزخرف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of sheer boredom: از روی ( بخاطر ) بیکاری محض

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have had it: I 've had it with you and . . دیگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happened to: بر حسب اتفاق ( اتفاقی ) If you hap ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap in turtle: There was no snap in his turtle dor ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if not: در غیر اینصورت ( وگرنه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take sth the wrong way: Don't take this the wrong way سوء ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiffin: جعبه مخصوص حمل غذا ( حمل غذا توسط پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good spirits: You are in good spirits ماشالله سر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait in a queue: توی صف وایسادن I have to wait in a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll with the punches: با شرایط کنار امدن با شرایط وفق یاف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you mean the one that: منظورت اونیه که . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep to the rules: از قانون پیروی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep to the rules: از قانون پیروی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick to the rules: از قانون پیروی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick to the rules: از قانون پیروی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join in with: ملحق شدن به شرکت کردن به You need t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

join in with: ملحق شدن به شرکت کردن به You need t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a little while: تا چند دقیقه دیگه/ یکم دیگه I'll b ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a little while: تا چند دقیقه دیگه/ یکم دیگه I'll b ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i nedded to get it off my chest: من باید خودمو خالی میکردم ( حرف دلم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

except that: با این تفاوت که

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relentless drive: انگیزه ی بی امان، سیری ناپذیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

however long i stay: تا هروقت که زنده بمونم ( باشم )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the road: اونطرف جاده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

argue over: بحث کردن در مورد ( سرِ )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to take care not to: مراقب بودن ( مواظب بودن ) برای اجتن ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های ا ص