پیشنهاد‌های محمد فروهر (مترجم کتاب) (٩٦٧)

بازدید
٢,٣١٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صلاحیت داشتن دربارۀ چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرارداد روانشناختی: قرارداد روانشناختی، عبارت است از مجموعه باورهایی درباره اینکه کارکنان و سازمان چه چیزی به یکدیگر عرضه و چه چیزی از یکدیگر دریاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قدرتمند، پر زور، تاثیرگذار، قوی، نافذ، محکم، قوی، دارای پشتوانه ( فکر، ایده، اندیشه و . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محیط های شغلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیستم تهویه طبیعی هوا ( بدون استفاده از وسایل مکانیکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیری نپایید. . . مدتی بعد چندی بعد مدت کوتاهی بعد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر سرچشمه اصل پروردن مادری کردن نگهداری کردن از کسی یا چیزی عامیانه: ننه ادبی و رسمی: والده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سال به سال هر سال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از جایی فرار کردن برای مثال فرار کردن از خانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خدمه کشتی یا هواپیما.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدِ کوتاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سبب شدن، منجر شدن، باعث شدن this made some people think that he was not so clever معنی: همین باعث میشد عده ای فکر کنند زیاد باهوش نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثربازگشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دایره ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدل دایره ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متغیر مخدوش کننده. درواقع، در چنین شرایطی رابطۀ برقرار شدۀ بین x و y حاصل برهم کنشی مستقیم بین آنها نیست، بلکه متغیر دیگری که از آن به عنوان متغیر مخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسان ترین راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در روانشناسی احساسات و هیجانات: عاطفۀ منفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

توصیح دادن تشریح کردن توجیه کردن تبیین کردن تفسیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع غیر صفر. زمانی است که یک فعالیت یا عملی نتیجه اش صفر نمیشود. برای مثال بریدن کیک جمع صفر است چرا که با تقسیم کیک، درنهایت کیک از بین میرود. اما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تاکید: حقیقت این است که . . . ، راستش را بخواهید، البته و اگرچه هم معنی میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشخص بدیهی روشن و آشکار مسلم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاطر نشان کردن، اشاره کردن، بیان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ظهور، پیدایش، تکوین ( مجازا تاریخچه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشف و معرفی کردن چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در روانشناسی مثبت گرا: جهت گیری مثبت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچک سازی یا تعدیل نیرو که بر اثر عواملی همچون بروز مشکلات اقتصادی برای سازمان یا فرایندهای تغییر و تحول سازمانی که منجر به برچیده شدن برخی از پست ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشانگر چیزی بودن، حکایت داشتن از چیزی، بیانگر چیزی بودن، دلالت داشتن بر چیزی، معنی دادن، از نظر منطقی مصداق داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زمینۀ پژوهش، کتاب، اثار هنری و . . . معنی پژوهش، کتاب ( اثر ) ، اثر هنری و . . . میده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موج دوم روانشناسی مثبت گرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در سخن: وزین، منطقی، حساب شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برقراری ارتباط مجازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پخش و گسترش داشتن. برای مثال رایتل، همراه اول و ایرانسل در سراسر کشور شعبه دارند ( شعب آنها در سراسر کشور پراکنده شده است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به یک دیگر وابسته بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کار عاطفی به نوعی یعنی ویرایش کردنِ احساساتْ طوری که بر احساسِ فرد دیگر تاثیر بگذارد. این کار هم در محیط های رسمی و هم غیررسمی رخ می دهد، ولی معمول ...

پیشنهاد
٠

فرصت های کارآفرینانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاق، دفتر، اتاقک، کابین مجال، فرصت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دربارۀ نیاز محقق کردن، برآوردن، تامین کردن ملاقات کردن، مواجه شدن سازگاری، تطابق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در روانشناسی به معنای خودتنظیمی ( برای مثال هیجانها، احساسات، یادگیری و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درونی سازی بازخورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فی ذات مهم بودن اهمیت ذاتی داشتن چیزی راصرفا به خاطر خودش خواستن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

استخر خزانه، مجموعه اتحاد، یکپارچگی، همکاری روی هم گذاشتن، یک کاسه کردن، تجمیع کردن ( پول، فکر، منابع و. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجمیع شدن، ائتلاف تشکیل دادن یک کاسه کردن منابع و. . . برای رسیدن به نتایج بالاتر و بهتر. برای مثال رفقا پولهاشون رو میگذارند روی هم و برای یک شب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترغیب و تحریک کردن، برانگیختن ( انگیزه، منابع و . . . ) بسیج کردن ( امکانات، منابع، نیروهای انسانی و . . . ) فراهم و مهیا کردن، آماده کردن ( امکا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همسانی شبیه بودن متحد بودن اجتماع بودن دربارۀ لباس مثلا میگیم یونیفورم ( لباس متحدالشکل یا یکسان، مثل لباس مدرسه، لباس اداری ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخش بخش کردن جدا ساختن منفک کردن بخش بندی کردن مثلا بیای بودجه و پولت رو بخش بندی کنی برای مصارف مختلف زندگیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

صرف کردن ( مثل زمان ) از خود مایه گذاشتن سرمایه گذاری کردن ( مالی ) سرمایه گذاری کردن ( معنوی مثل ارتباطات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفت، سخت چسبیدن سفت و سخت به یک موضع خاص ( داشتن نوعی تعصب ) انعطاف ناپذیری ( دربارۀ فکر، دیدگاه دیگران یا تغییر ) جمود ( فکری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثرگل آفتاب گردان این دیدگاه که ریشه در روانشناسی مثبت گرا نیز دارد و یکی از اصول و مبانی اصلی آن را تشکیل میدهد، برآن است که همانطور که گل های آفت ...