پیشنهادهای محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٤٥)
معقول و شدنی/ عملی ( ممکن، امکان پذیر، قابل عملی کردن، قابل اجرا داشتن، قابل انجام بودن ) : مثال: Think of dreams that you want to realize using yo ...
a host of : مجموعه ای از . . . شمار زیادی، تعداد زیادی، بنا به دلایل مختلفی : for a host of reasons
بگو مگو مشاجره گیر دادن ( عامیانه ) دخالت داشتن در موصوعی که باعث تنش شود ( مثلا والدین به پوشش فرزند خود ایراد بگیرند، یا به او بگویند که چرا د ...
بستگی به کاربردش در جمله دارد مثلا وقتی دربارۀ نظریه یا پژوهش داریم صحبت میکنیم باید بگوییم حاکی از آن است، بیانگر آن است که . . . اما زمانی که دار ...
مثال: The significance of religion within society has a long history that has withstood the test of time اهمیت مذهب در جوامع سابقه ای طولانی دارد و ...
آبو هوای راکد حالت یا وصع ایستا ( بدون پیشرفت، بدون تغییر، بی رونق )
در متون روانشناسی مثبت و به عنوان یک سازه به معنای غرقه شدن یا غرقگی هست که یک نوع تئوری انگیزشی محسوب میشود که به طور ساده طی آن فرد آنچان غرق در یک ...
به طور خاص معنی مبلغ مذهبی میده. اما خارج از بافت مذهبی معنی کسی رو میده که تبلیغ خیرخواهانه انجام میده و دیگران رو جذب در یک ایده، محصول، فلسفه و ...
تکوین، تکامل یافتن ( به مرور زمان یا در گذر زمان ) رشد پیشرفت بهبود یافتن ( پزشکی ) یک روند تکاملی را طی کردن
تاثیر گذاشتن نفوذ کردن رخنه کردن چیزی را تحت تاثیر قرار دادن ریشه دواندن تراوش کردن
are ascribed three different roles دارای سه نقش متفاوت هستند.
دور از جون این کلمه رو اغلب میبینیم که اشتباه به کار میبرند، ولی در واقع در ارتباط با بیماری و درد و همچنین مرگ کاربرد داره. برای مثال وقتی میخواهی ...
به طور ویژه یا خاص، مثلا میگیم سرمربی تیم ملی به طور ویژه نشستی را با اصحاب رسانه برای گزارش نحوۀ آمادگی و تدارک تیم برای مسابقات جام ملتها برگزار کر ...
وابسته به هم درهم تنیده دارای روابط و کنش ( یا همبستگی ) متقابل مثل افسردگی و اصطراب مروبط به هم بودن
اجبار، زوری، تحمیلی، چیزی که برخلاف میل باشد. زورگویی، سرکوب کردن، نیروی قهری، قلدری
در عمل
مسیر را صاف و هموار کردن
در ارتباط با مسائل اداری و مدیریتی و . . . ماموریت، هئیت اعزامی در ارتباط با نیرو اعزام کردن، گسیل داشتن در ارتباط با مسیر و حرکت، سفر اکتشافی، سفر م ...
موجب شدن: "the violence prompted a wave of refugees to flee the country" "خشونت باعث شد موجی از پناهجویان از کشور فرار کنند
seismic changes تغییر بنیادین، تغییراتی که شبیه به زلزله باشند مثل وقتی که یک مربی ترکیب بازیکنان تیمش را کامل عوص میکند و میگن زلزله در ترکیب تیم رخ ...
زیست تقلید: یا زیست همانندسازی، تقلید از الگوها، سامانه ها و عناصر طبیعت با هدف حل مشکلات پیچیده انسان است. در حقیقت اساس این علم مدل های طبیعی بیولو ...
تمرکز داشتن بر روی چیزی مثال: Although you may be fixated on the triumph at the end of the line اگرچه ممکن است تمرکز شما روی پیروزی در انتهای خط ( ...
وسیله نقلیه ( شامل هرچیزی که انسان بتواند از آن برای جابه جایی استفاده کند همچون کالسکه، دوچرخه، برانکارد، اتوبوس، کشتی، هواپیما و . . . ابزار، وسی ...
فراگیر مثال: Because of the lack of an overarching theoretical framework, such assumptions are not wellarticulated within the domain of positive psy ...
کسی که به انعکاس یا انتشار افکار یا عقاید دیگری مبادرت می ورزد
طفره رفتن گنگ/ مبهم، دو پهلو، مخفی ناشناخته چیزی که به راحتی نتوان آن را دید. اجتناب
خسیس، مقتصد موجز، کوتاه تنگ نظر، تنگ چشم
روزی روزگاری ( معنی اصلی ) یکی بود یکی نبود ( معنی معنوی )
راه آسان مسیر بی دردسر مسیر هموار
در بسیاری از موارد به معنای اینه که یک چیزی انقدر بدیهی است که نادیده گرفته میشود، مثل اینکه مسواک کردن مربوط به یک توانمندی شخصی ( منشی ) به نام خود ...
موجب یا منجر شدن به چیزی، نتیجه یا پیامدی داشتن نقش داشتن در . . . مشارکت داشتن کمک کردن، بخشیدن در مجله و . . . نوشتن ( یا مشارکت داشتن )
در اصل معنی کتاب آشپزی میده، در کتاب آشپزی شما دستور پخت غذاهای مختلف رو میخوانید، دستور پخت، همان راهنمای پختن غذاست، بنابراین، در سایر متون اگر به ...
درک کردن، پی بردن، فهمیدن تجسم کردن به دست آوردن، تسخیر کردن
خنثی کننده، پادزهر تریاق، نوش دارو، علاج درد راه حل محافظت کردن ( در برابر چیزی منفی مثل فرسودگی )
حقوقی: صف شناسایی متهم توسط شاهد یا شاهدان ( چند متهم در صف قرار میگیرند و سپس شاهد/ شاهدان باید تشخیص دهند که متهم اصلی پرونده چه کسی بوده ) .
بخش: مرکزی، مقر، مرکز نقش: کلیدی، مهم، اصلی عمده، اصلی، کانون توجه
اجباری الزامی قهری
در دسترس کسی بودن برای مهیا کردن آسودگی و حمایت کردن به خصوص در مواقع سختی
improvements that were not only statistically significant, but also clinically relevant بهبودهایی که نه تنها به لحاظ آماری معنادار بودند، بلکه از نظ ...
این کلمه در اصل توهین آمیزه و نوعی ناسزا به حساب میاد و ربطی به غرغر کردن نداره. زرزر کردن یعنی من حرف تو رو با نهایت بی احترامی قبول ندارم و از نظر ...
انتخاب کردن معنی میده، شناسایی کردن هم معنی میده، بستگی به متن و مضمون کلام داره
به موفقیت رسیدن در مسابقات ورزشی حذفی راه یافتن به مرحله بعد
پویا، پر انرژی و سمج ( مصمم ) برای کسب موفقیت
دور شدن روی برگرداند فرار کردن ( مثل فرار سگ از گربه )
ویژگی مشترک مخرج مشترک
موصوع، ایده یا فیلم: جذاب، سرگرم کننده فرد: جذاب، دلچسب غذا: خوشمزه، لذید، دلچسب
ازشمند گرانقدر با ارزش در دل جا داشتن ( عزیز بودن، ارزشمند بودن )
فروکش کردن، آرام شدن، تسکین یافتن
بر خلاف عقل سلیم برخلاف پیش بینی برخلاف انتظار
زمین گیر شدن فلج شدن از کار افتادن