پیشنهاد‌های محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٤٥)

بازدید
٧٩٠
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - پیروزى ، پیروزمندى ، ظفر 2 - ( روم باستان ) مراسم خوشامد به سردار و قشون پیروزمند، رژه ى پیروزى 3 - جشن پیروزى 4 - ( مهجور ) جشن 5 - پیروز شد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

رها کردن از قلاب رهایی از بند چیزی ( مثل افکار منفی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Which of the contributing factors described in this section resonate the most with you? کدامیک از مواردی که این بخش توصیح داده شد دربارۀ شما صدق میک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

با هم ( همزمان ) آمدن همزمان با هم رخ دادن مصادف شدن با یکدیگر دست به دست هم دادن ( اوضاعی را ایجاد کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرو ته چیزی را در آوردن از چیزی کامل سردرآوردن فهمیدن چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناامید شدن دلسرد شدن انگیزه خود را از دست دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در رابطه با آینده اگر به کار بره یعنی احتمالات یا آنچه ممکن است یا میتواند رخ دهد. به ویژه در متون روانشناسی مثبت گرا به معنی آن چیزی است که در آینده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

معنی رسمی: وقت زیادی صرف چیزی کردن ( که عمدتا ارزش هم ندارد ) معنی عامیانه: کلید کردن. گیر سه پیچ دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گمنام ناشناخته مجهلول ناشناس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بینش، دید، فهم در روانشناسی: روان آگاهی یعنی آگاهی نسبت به حال روحی و روانی خود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اختلال بدکارکردی ناهنجاری بیماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دربارۀ موصوعی فکر و تامل کردن بیشتر به این معناست که دربارۀ موصوعی درنگ کنید و بعد درباره اش تصمیم بگیرید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در این خصوص در این مورد در این باره در این ارتباط در این راستا با این حال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر طوری که شده انجامش بده! به هر قیمتی که شده انجامش بده! به هر شکل ممکن که شده انجامش بده!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به یک عادت برای من تبدیل شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهره بردن از چیزی، استفاده کردن، حداکثر بهره را از چیزی بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پی بردن، به مطلبی رسیدن، متوجه چیزی شدن، از چیزی سردرآوردن مثال: It took me ten years to work out what had happened. برای من ده سال طول کشید تا بفه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واجد شرایط یا صلاحیت بودن شایستگی داشتن مثال: I had ticked all the boxes in the interview معنی: با توجه به مصاحبه واجد شرایط ( استخدام ) بودم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دیگران را خار و حقیر کردن، کوچک شمردن دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

let something roll off one's back نشنیده گرفتن، از این گوش گرفتن، از آن گوش در کردن توجه نکردن یا اعتنا نکردن به چیزی تحت تاثیر قرار نگرفتن ( مثل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با اعتماد به نفس ایستادن ( یعنی دست و پاها را کمی باز کردن ) ، فضایی را اشغال کردن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پایبندی، وفاداری ایستادگی کردن دفاع کردن ( از حق ) برای چیزی ارزش زیاد قائل بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی نهایت به وجد آمدن مو به تن سیخ شدن بسیار احساساتی/ هیجانی شدن یک احساس شادی که باعث میشود احساس لرز کنی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختصاص دادن یا صرف کردن ( پول، زمان و . . . ) برای چیزی مثال: Once you’ve put in the hours of practice وقتی شما ساعتهای زیادی را برای تمرین صرف کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهم نیست، فرقی نمیکنه، اهمیتی نداره، didn’t truly matter to her me واقعا برام مهم نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در وضعیت ( غالباً بد ) مشابهی قرار داشتن. در وضعیت مشابه و بدی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمایل داشتن، مثل تمایل به تحقق اهداف البته بر حسب متن و محتوا، مزه، اشتیاق، شور و . . هم معنی میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از لاک خود بیرون آمدن حصار خود را شکستن کمتر خجالتی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

second - guess yourself از خود انتقاد کردن خود را مورد سرزنش و عتاب قرار دادن خود را نکوهش کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هرطوری که شده کاری رو انجام دادن محقق کردن کار یا عملی به هر شکل ممکن به هر حال، کاری رو انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نتیجه منطقی، منطق چیزی رو گفتن، به یک نتیجه ای رسیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

اینطوری نیست، اینگونه نیست، به این شکل نیست، به این صورت نیست، واقعیت ندارد. قضیه اینطور نیست ( که مثلا شما فکر میکنی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دربارۀ شخصیت ماخوذ به حیا معنی میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

املای درست این کلمه ماخوذ به حیا است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به قولی به قول معروف نقل است که . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تکمیل کننده مکمل یکدیگر بودند نقش مکمل داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تاتی تاتی کردن ( پیشرفت کم ولی قابل توجه در کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خودت بستگی داره نظر و تصمیم خودته خودت باید نظر بدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حس خوبی نداشتن نسبت به چیزی، راحت نبودن معذب بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از پا افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نوع خود بی نظیر است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - غذای رستوارنی بیرون بر 2 - حقیقت، نکته، موارد، ایده 3 - دستاورد، موفقیت، یادگرفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

اختصاص دادن زمانی کوتاه برای انجام کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر مربوط به شستن موی سر باشه، میشه مالش دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنای اصلی: دعوت کردن، پیشنهاد کردن معنای مجازی: به کار گرفتن، استفاده کردن