پیشنهاد‌های محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٦١)

بازدید
٩٩٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقصر، بزهکار، تأخیر در پرداخت بدحساب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف آخر، اتمام حجت کردن، بحثی را تمام کردن، به یک قضیه یا گفت و گو فیصله دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از سرخود باز کردن، از گردن خود خارج کردن معنای حقوقی: نداشتن مسئولیت و تعهد نسبت به چیزی تعهد یا الزامی را از خود سلب کردن، برای مثال یک روزنامه یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

املای درست کلمه: ضیق وقت معانی: تنگی وقت، کمبود وقت، تنگنای وقت، نداشتن وقت کافی، محدودیت زمان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ادعا کردن، بیان کردن سروکله زدن، کل کل کردن مجادله کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعبیه کردن/ تعبیه شده جای گذاری شده، درون چیزی قرار دادن/ قرار داده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک نوع ارتباط متقابل هست که فردی عمل یا رفتار مثبت یا مهربانانه ای رو دریافت میکند و سپس به طور متقابل دردصد جبران بر میاد و به قولی به طور متقابل جو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون کسی رو مکیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان پیشوند هرگاه به واژه ای افزوده شود، معنای آن واژه را منفی میسازد. برای مثال: intuitive = عقل سلیم counterintuitive = برخلاف عقل سلیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درک کردن، فهمیدن، معنای چیزی را درک کردن، متوجه شدن، شیر فهم شدن، چیزی برای کسی معنا و مفهوم پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراز و نشیب، دربارۀ زندگی پایین و بالا داشتن زندگی درباره عملکرد: نوسان داشتن درباره رفتار و خلق و خو: ناپایدار، متغیر

پیشنهاد
١

به نفع خودته، به صلاح خودته،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مکالمات محاوره ای و عامیانه ( درحالت سوالی ) واقعا؟ جدی ؟ خدایش؟ وجدانا؟ در متن رسمی و به صورت خبری: واقعا، معادل های پارسی: به راستی، به تمام مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در کارهای علمی مثل مقاله: سهم داشتن در تولید دانش یا افزودن دانش جدید، همکاری کردن سهیم بودن در چیزی، تاثیرگذاشتن، منجر یا موجب شدن، اهدا کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا بدین جا، تا اینجای کار، تا این زمان مثال: his book has so far been translated into persian and german کتابهای او تاکنون به زبانهای فارسی و آل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در روانشناسی مثبت گرا و در تعریف سرمایه روانشناختی سرواژه های انگلیسی H. E. R. O به معنای قهرمان درون هست. یعنی اینکه فرداز پتانسیل و ظرفیت بالایی بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معقول و شدنی/ عملی ( ممکن، امکان پذیر، قابل عملی کردن، قابل اجرا داشتن، قابل انجام بودن ) : مثال: Think of dreams that you want to realize using yo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

a host of : مجموعه ای از . . . شمار زیادی، تعداد زیادی، بنا به دلایل مختلفی : for a host of reasons

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بگو مگو مشاجره گیر دادن ( عامیانه ) دخالت داشتن در موصوعی که باعث تنش شود ( مثلا والدین به پوشش فرزند خود ایراد بگیرند، یا به او بگویند که چرا د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بستگی به کاربردش در جمله دارد مثلا وقتی دربارۀ نظریه یا پژوهش داریم صحبت میکنیم باید بگوییم حاکی از آن است، بیانگر آن است که . . . اما زمانی که دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: The significance of religion within society has a long history that has withstood the test of time اهمیت مذهب در جوامع سابقه ای طولانی دارد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آبو هوای راکد حالت یا وصع ایستا ( بدون پیشرفت، بدون تغییر، بی رونق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در متون روانشناسی مثبت و به عنوان یک سازه به معنای غرقه شدن یا غرقگی هست که یک نوع تئوری انگیزشی محسوب میشود که به طور ساده طی آن فرد آنچان غرق در یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به طور خاص معنی مبلغ مذهبی میده. اما خارج از بافت مذهبی معنی کسی رو میده که تبلیغ خیرخواهانه انجام میده و دیگران رو جذب در یک ایده، محصول، فلسفه و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکوین، تکامل یافتن ( به مرور زمان یا در گذر زمان ) رشد پیشرفت بهبود یافتن ( پزشکی ) یک روند تکاملی را طی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تاثیر گذاشتن نفوذ کردن رخنه کردن چیزی را تحت تاثیر قرار دادن ریشه دواندن تراوش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

are ascribed three different roles دارای سه نقش متفاوت هستند.

پیشنهاد
٠

دور از جون این کلمه رو اغلب میبینیم که اشتباه به کار میبرند، ولی در واقع در ارتباط با بیماری و درد و همچنین مرگ کاربرد داره. برای مثال وقتی میخواهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور ویژه یا خاص، مثلا میگیم سرمربی تیم ملی به طور ویژه نشستی را با اصحاب رسانه برای گزارش نحوۀ آمادگی و تدارک تیم برای مسابقات جام ملتها برگزار کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وابسته به هم درهم تنیده دارای روابط و کنش ( یا همبستگی ) متقابل مثل افسردگی و اصطراب مروبط به هم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجبار، زوری، تحمیلی، چیزی که برخلاف میل باشد. زورگویی، سرکوب کردن، نیروی قهری، قلدری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسیر را صاف و هموار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ارتباط با مسائل اداری و مدیریتی و . . . ماموریت، هئیت اعزامی در ارتباط با نیرو اعزام کردن، گسیل داشتن در ارتباط با مسیر و حرکت، سفر اکتشافی، سفر م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

موجب شدن: "the violence prompted a wave of refugees to flee the country" "خشونت باعث شد موجی از پناهجویان از کشور فرار کنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

seismic changes تغییر بنیادین، تغییراتی که شبیه به زلزله باشند مثل وقتی که یک مربی ترکیب بازیکنان تیمش را کامل عوص میکند و میگن زلزله در ترکیب تیم رخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

زیست تقلید: یا زیست همانندسازی، تقلید از الگوها، سامانه ها و عناصر طبیعت با هدف حل مشکلات پیچیده انسان است. در حقیقت اساس این علم مدل های طبیعی بیولو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمرکز داشتن بر روی چیزی مثال: Although you may be fixated on the triumph at the end of the line اگرچه ممکن است تمرکز شما روی پیروزی در انتهای خط ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وسیله نقلیه ( شامل هرچیزی که انسان بتواند از آن برای جابه جایی استفاده کند همچون کالسکه، دوچرخه، برانکارد، اتوبوس، کشتی، هواپیما و . . . ابزار، وسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراگیر مثال: Because of the lack of an overarching theoretical framework, such assumptions are not wellarticulated within the domain of positive psy ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که به انعکاس یا انتشار افکار یا عقاید دیگری مبادرت می ورزد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

طفره رفتن گنگ/ مبهم، دو پهلو، مخفی ناشناخته چیزی که به راحتی نتوان آن را دید. اجتناب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خسیس، مقتصد موجز، کوتاه تنگ نظر، تنگ چشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

روزی روزگاری ( معنی اصلی ) یکی بود یکی نبود ( معنی معنوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه آسان مسیر بی دردسر مسیر هموار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در بسیاری از موارد به معنای اینه که یک چیزی انقدر بدیهی است که نادیده گرفته میشود، مثل اینکه مسواک کردن مربوط به یک توانمندی شخصی ( منشی ) به نام خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

موجب یا منجر شدن به چیزی، نتیجه یا پیامدی داشتن نقش داشتن در . . . مشارکت داشتن کمک کردن، بخشیدن در مجله و . . . نوشتن ( یا مشارکت داشتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در اصل معنی کتاب آشپزی میده، در کتاب آشپزی شما دستور پخت غذاهای مختلف رو میخوانید، دستور پخت، همان راهنمای پختن غذاست، بنابراین، در سایر متون اگر به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درک کردن، پی بردن، فهمیدن تجسم کردن به دست آوردن، تسخیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خنثی کننده، پادزهر تریاق، نوش دارو، علاج درد راه حل محافظت کردن ( در برابر چیزی منفی مثل فرسودگی )