پیشنهادهای محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٦١)
حقوقی: صف شناسایی متهم توسط شاهد یا شاهدان ( چند متهم در صف قرار میگیرند و سپس شاهد/ شاهدان باید تشخیص دهند که متهم اصلی پرونده چه کسی بوده ) .
بخش: مرکزی، مقر، مرکز نقش: کلیدی، مهم، اصلی عمده، اصلی، کانون توجه
اجباری الزامی قهری
در دسترس کسی بودن برای مهیا کردن آسودگی و حمایت کردن به خصوص در مواقع سختی
improvements that were not only statistically significant, but also clinically relevant بهبودهایی که نه تنها به لحاظ آماری معنادار بودند، بلکه از نظ ...
این کلمه در اصل توهین آمیزه و نوعی ناسزا به حساب میاد و ربطی به غرغر کردن نداره. زرزر کردن یعنی من حرف تو رو با نهایت بی احترامی قبول ندارم و از نظر ...
انتخاب کردن معنی میده، شناسایی کردن هم معنی میده، بستگی به متن و مضمون کلام داره
به موفقیت رسیدن در مسابقات ورزشی حذفی راه یافتن به مرحله بعد
پویا، پر انرژی و سمج ( مصمم ) برای کسب موفقیت
دور شدن روی برگرداند فرار کردن ( مثل فرار سگ از گربه )
ویژگی مشترک مخرج مشترک
موصوع، ایده یا فیلم: جذاب، سرگرم کننده فرد: جذاب، دلچسب غذا: خوشمزه، لذید، دلچسب
ازشمند گرانقدر با ارزش در دل جا داشتن ( عزیز بودن، ارزشمند بودن )
فروکش کردن، آرام شدن، تسکین یافتن
بر خلاف عقل سلیم برخلاف پیش بینی برخلاف انتظار
زمین گیر شدن فلج شدن از کار افتادن
1 - پیروزى ، پیروزمندى ، ظفر 2 - ( روم باستان ) مراسم خوشامد به سردار و قشون پیروزمند، رژه ى پیروزى 3 - جشن پیروزى 4 - ( مهجور ) جشن 5 - پیروز شد ...
رها کردن از قلاب رهایی از بند چیزی ( مثل افکار منفی )
Which of the contributing factors described in this section resonate the most with you? کدامیک از مواردی که این بخش توصیح داده شد دربارۀ شما صدق میک ...
با هم ( همزمان ) آمدن همزمان با هم رخ دادن مصادف شدن با یکدیگر دست به دست هم دادن ( اوضاعی را ایجاد کردن )
سرو ته چیزی را در آوردن از چیزی کامل سردرآوردن فهمیدن چیزی
ناامید شدن دلسرد شدن انگیزه خود را از دست دادن
در رابطه با آینده اگر به کار بره یعنی احتمالات یا آنچه ممکن است یا میتواند رخ دهد. به ویژه در متون روانشناسی مثبت گرا به معنی آن چیزی است که در آینده ...
معنی رسمی: وقت زیادی صرف چیزی کردن ( که عمدتا ارزش هم ندارد ) معنی عامیانه: کلید کردن. گیر سه پیچ دادن.
گمنام ناشناخته مجهلول ناشناس
بینش، دید، فهم در روانشناسی: روان آگاهی یعنی آگاهی نسبت به حال روحی و روانی خود.
اختلال بدکارکردی ناهنجاری بیماری
دربارۀ موصوعی فکر و تامل کردن بیشتر به این معناست که دربارۀ موصوعی درنگ کنید و بعد درباره اش تصمیم بگیرید.
در این خصوص در این مورد در این باره در این ارتباط در این راستا با این حال
هر طوری که شده انجامش بده! به هر قیمتی که شده انجامش بده! به هر شکل ممکن که شده انجامش بده!
به یک عادت برای من تبدیل شد.
بهره بردن از چیزی، استفاده کردن، حداکثر بهره را از چیزی بردن
پی بردن، به مطلبی رسیدن، متوجه چیزی شدن، از چیزی سردرآوردن مثال: It took me ten years to work out what had happened. برای من ده سال طول کشید تا بفه ...
واجد شرایط یا صلاحیت بودن شایستگی داشتن مثال: I had ticked all the boxes in the interview معنی: با توجه به مصاحبه واجد شرایط ( استخدام ) بودم.
دیگران را خار و حقیر کردن، کوچک شمردن دیگران
let something roll off one's back نشنیده گرفتن، از این گوش گرفتن، از آن گوش در کردن توجه نکردن یا اعتنا نکردن به چیزی تحت تاثیر قرار نگرفتن ( مثل ...
با اعتماد به نفس ایستادن ( یعنی دست و پاها را کمی باز کردن ) ، فضایی را اشغال کردن،
پایبندی، وفاداری ایستادگی کردن دفاع کردن ( از حق ) برای چیزی ارزش زیاد قائل بودن
بی نهایت به وجد آمدن مو به تن سیخ شدن بسیار احساساتی/ هیجانی شدن یک احساس شادی که باعث میشود احساس لرز کنی.
اختصاص دادن یا صرف کردن ( پول، زمان و . . . ) برای چیزی مثال: Once you’ve put in the hours of practice وقتی شما ساعتهای زیادی را برای تمرین صرف کر ...
مهم نیست، فرقی نمیکنه، اهمیتی نداره، didn’t truly matter to her me واقعا برام مهم نیست.
در وضعیت ( غالباً بد ) مشابهی قرار داشتن. در وضعیت مشابه و بدی بودن
تمایل داشتن، مثل تمایل به تحقق اهداف البته بر حسب متن و محتوا، مزه، اشتیاق، شور و . . هم معنی میده
از لاک خود بیرون آمدن حصار خود را شکستن کمتر خجالتی بودن
second - guess yourself از خود انتقاد کردن خود را مورد سرزنش و عتاب قرار دادن خود را نکوهش کردن
هرطوری که شده کاری رو انجام دادن محقق کردن کار یا عملی به هر شکل ممکن به هر حال، کاری رو انجام دادن
نتیجه منطقی، منطق چیزی رو گفتن، به یک نتیجه ای رسیدن.
اینطوری نیست، اینگونه نیست، به این شکل نیست، به این صورت نیست، واقعیت ندارد. قضیه اینطور نیست ( که مثلا شما فکر میکنی )
دربارۀ شخصیت ماخوذ به حیا معنی میده
املای درست این کلمه ماخوذ به حیا است.