پیشنهادهای هژیر رنجبران (٤٣)
در فرهنگ فارسی یکی از چمارهای "گمارده"٬ "نشان داده" شده است. چم دیگرش "شکفته شده" است. این نشان می دهد که برای دو واژهٔ مشخص و معین، دست کم همچنان یک ...
داستان بکار بردن واژگان پارسی در پیوند سرراست با "خواستن" هستند. در زبان پارسی برابرِ بیشتر واژه های عربی، یک یا چند واژه درکار هست و ناگزیر نیازی به ...
داستان بکار بردن واژگان پارسی در پیوند سرراست با �خواستن� هستند. در زبان پارسی برابرِ بیشتر واژه های عربی، یک یا چند واژه درکار هست و ناگزیر نیازی به ...
جایگزین کردن "به راستی" و "بدرستی" از برای وزنِ فرهنگی یا ادبی که دراند با "در واقع"، در گفتگوی روزانه شاید کار آسانی نباشد؛ از این رو، میتوان برای ب ...
پشنهاد برابر پارسی انتزاعی: برای درونمایه ای درونی یا ذهنی که در پارسی بکار می رود، واژۀ برگفته یا واژۀ اشتقاقی "انگارین" است. • انگار ( اسم ) ین ...
همۀ دوستانی که گفتند "بگ" واژه ای آریایی ایرانی ست، درست می گویند. این واژه اگر هم وام گرفته شده باشد، از زبان ایرانیان به زبان ترکی رفته. در اوستا " ...
دلاوری
جنگ انباشت
• خروجی: برون رو • ورودی: درون رو
• ورودی: درون رو • خروجی: برون رو
با نگرش به درونمایه ی خوش بینانه ی این واژه، می توان از برابر "زرگاه" ( از پیوستن زر یا همان طلا با گاه یا همان زمان ) به چمارِ ( معنی ) وقت طلایی یا ...
دلخواست، درخواست
زیست بوم
شخصیت، می تواند گویش عربیِ بن واژه ی "شیَئُثَنَ" یا "شیَئُتَنَ"، "شیَ اُثَنَ" یا "شیَ اُتَنَ" به لاتین shyaothana یا shyaotana به چمِ "کنش"، "کردار"، ...
خودگردان
وقت عربی شده یا گویش عربیِ "وَت" می باشد که بارها در اوستا آورده شده و بکار رفته؛ برای نمونه در اوستا: • یَوَت = تا زمانی که، تا هنگامی که • اَوَت = ...
سوبسته از پیوند "سو" یا "سوی" به چم یا معنی جهت، طرف، سمت و کنار با "بسته"
یکپارچه
بازنوگاه ( بازنو از باز سازی و نوسازی بجای تعمیر )
وجود: بود موجود: در بود بوجود: به بود موجودات: بودنی ها موجودیت: بودن
کسی ست که گمان می کند از دیگران بهتر می داند، و هرچه بیشتر از سوی هوادارانش پشتیبانی شود و خودخواسته بر جایگاهش پافشاری کند، بیشتر در خودبینی و خودکا ...
برابر پارسی طراحی ( بر پایۀ پیشنهاد خوب فرهنگستان زبان و ادب )
بازنمایی ( بر پایۀ پیشنهاد خوب فرهنگستان زبان و ادب )
رویکرد ( با نگرش به درونمایهٔ واژهٔ "سیاست" از روش و شیوه ای که برای انجام کاری، از سوی کسی یا گروهی بکار می رود ) • نمونه: - سیاست ( رویکرد ) - ...
سنجیده • برای نمونه: - با احتیاط رانندگی می کنم ( سنجیده رانندگی می کنم ) - محتاط باش ( سنجشگر باش ) - او محتاطانه بازی می کند ( او سنجشگرانه با ...
راهبری و پیشواییِ نرمِ گروهی بر گروه دیگر یا مردمی بر مردم دیگر به گونه ای که گروه و مردم راهبری شده، از شیوه ی رهبری ناخرسند نباشند.
با نگرش ( نظر ) به درونمایۀ ( مفهوم ) “لاین“ در واژۀ “آنلاین“ که راه یا گذرگاهی برای جابجایی یا چرخش داده می باشد: “درگشت“ ( در گشت به چمِ گردش و جس ...
برابر پارسی حریم شخصی: خودسرای از پیوستگی خود با سرای یا سرا برای نمونه: - حریم شخصی من = خودسرای من - حریم خصوصی من = خودسرای ویژۀ من برای نمونه ...
ابزاری که در راستای تندرستی و آسایش بیشتر آدم، نمودار سازی و ساخته می شود.
بایدی
خود ویژه
دگرشو؛ از پیوستگیِ "دگر" و "شو ( شونده ) "
هم افزایی
دل آگه یا دلآگه؛ از پیوستگیِ دل و آگه یا آگهی. به چمِ ( معنیِ ) آگاه شدنِ دل، یا در دل افتادنِ آگاهی. ویرآگه یا هوشآگه؛ از پیوستن ویر ( خرد ) و آگه ...
به بود یا بِبود
کاریار یا یارکار ( از پیوستگیِ کار و یار؛ با این درون مایه که دستگاهی یا چیزی برای انجامِ کاری، یاری برساند. )
جور و واجور یا جور وا جور
همه جوره
ناب
فرآورده ای آرایشی و بهداشتی که برای برداشتن سلول های مرده از روی پوست ساخته می شود.
پسر بچه یا مردی ناهنجار و پرخاشگر
[در داستان نویسی و نمایشنامه نویسی] طرحی بیش از اندازه استادانه، پر جزئیات و پیچیده.
[در تئاتر] نمایشنامه یا نمایش تک پرده ایی