ترجمههای h.asgari (١٤)
او یک کوپه سیم مسی از پشت کامیونش برداشت.
از شنیدن اینهمه تملق گوئی ریاکارانه در سیاست خسته شده ام.
"پرواز ِ فِرست کِلَس" یک مزیت اجرائی در شرکت ما ست . [بنظرم هیچوقت نباید در ترجمه لغتی مختص را معادل نوشت مثل کلمه ویندوز در سیستم کامپیوتری]
شاخه ی اجرائی از دولت ایلات متحده ، شامل رئیس جمهور و کابینه اش است . [بنظرم در اینجا در بخش صفت از یک واژه ، نمونه جمله آورده شده است . پس لاقل در ت ...
کنکاش کن قبل از اینکه شروع کنید، سپس با قدرت اجرا کنید.
آنها یک لوله در دهانش قرار دادند تا کمکش کند نفس بکشد .
او همیشه یک تعهدنگهدار بوده است. ( او همیشه سره قولهایش مانده است )
او نمی تواند موفقیتهای برادرش را بدست بیاورد. ( نمیتونه به پای موفقیتهای بردارش برسه )
او نظرِ خود را بر اساسِ حقائق بنیاد نهاد. ( بر پایهُ اساسِ چیزی بنیاد نهادن= معنای کلمه groundدر این جمله )
ته نِشِست ( تفاله ) قهوه در تهِ فنجان وجود داشت.