پیشنهادهای محسن قنبری (٢,٠٢٠)
دوستان محترم اکثرا ( take of ) را با ( take off ) اشتباه گرفته اند. take of معمولا به معنی بدست اوردن ، استفاده کردن. . . اسنفاده میشود. مثال: Wh ...
همچنین: crowbar دیلم
to help someone to live an honest, decent life and prevent them from doing immoral or illegal things کمک به کسی برای داشتن یک زندگی صادقانه و شایسته ...
help to keeping one living an honest or healthy life. کمک به حفظ یک زندگی صادقانه یا سالم. مثال: All her efforts to keep him on the straight and ...
1. the proper, honest, and moral path of behaviour 1. مسیر صحیح، صادقانه و اخلاقی رفتار 2. the way of virtuous or proper conduct 2. نحوه رفتار نیکو ...
1. completely honest 1. کاملا صادقانه 2. very straight 2. خیلی مستقیم مثال: 1. Tom's not the devious type – he's as straight as a die. 2. The st ...
کاملا صادقانه مثال: He's run as straight as a die twice and wandered twice. The Sun ( 2018 ) The route continued southwest as straight as a die ...
1. in a straight line; by the most direct route 1. در یک خط مستقیم; از مستقیم ترین مسیر 2. as directly as possible 2. تا حد امکان مستقیم متال: Alt ...
کلاغ کلاغ سان صدای خروس همچنین معانی زیر: 1. offensive an old or ugly woman 1. توهین آمیز یک زن پیر یا زشت 2. ( often foll by over ) to boast on ...
رفتار عاشقانه
طلایه دار
پرواز از کنار یک موقعیت یا هدف خاص، به ویژه نزدیک شدن یک فضاپیما به یک سیاره یا ماهواره برای بررسی شرایط a flight past a particular position or targ ...
( فلسفه ) مطلق انگاری مطلق گرایی
( فلسفه ) علی الاطلاق
( فلسفه ) اطلاق
تقریبا
تصادف کردن برخورد کردن
احتمالا ظاهرا
زمینه
آزمایش یا تمرین چیزی جدید یا امتحان نشده برای ارزیابی اثربخشی آن a test or rehearsal of something new or untried to assess its effectiveness
تیم گروه کوچک
1. the period indicating completion of half the time allowed for an activity, as for a football or basketball game or an examination 1 - دوره ای که ن ...
1. فوتبال یک ضربه آزاد به سمت دروازه از نقطه ( نقطه پنالتی ) در محوطه جریمه و 12 یارد ( حدود 11 متر ) از دروازه، با تنها دروازه بان اجازه دفاع از آن: ...
( فلسفه ) یکتایی مطلق مناسب تره
پیروزی برتری تفوق مثال: 9 دقیقه بعد با یک ضربه پنالتی برتری خود را دو برابر کردند doubled their lead nine minutes later with a penalty kick
( فلسفه ) مطلق عامه
( فلسفه ) اخلاص
( فلسفه ) صرافت مطلق
( فلسفه ) امکان یا فقر ذاتی
( فلسفه ) غیریت مطلق
( فلسفه ) اَحَد
( فلسفه ) اَحَد the absolute oneness
( فلسفه ) نیست مطلق
( فلسفه ) وجوب مطلق
( فلسفه ) خیر مطلق خیر محض
( فلسفه ) وجود محض
( فلسفه ) ذات مطلق ماهیت مطلق
( فلسفه ) تباین مطلق
( فلسفه ) ذات مطلق
( فلسفه ) موجبیّت مطلق
( فلسفه ) هستی مطلق
( فلسفه ) جمال مطلق
( فلسفه ) مطلق
( فلسفه ) المطلق
( الهیات ) غیب
( الهیات ) نسخ مثال: abrogation of divine low نسخ احکام الهی
( الهیات ) نسخ احکام الهی
( فلسفه ) بالایی
فوق طبیعت
دار آخرت سرای آخرت