پیشنهادهای Farhood (٧,٨٧٩)
سایت کاری - محل فیزیکی اجرای پروژه - کارگاه ساختمانی - کارگاه ساخت و ساز در پروژه های صنعتی و عمرانی مث ساخت پالایشگاه نفت و گاز، پتروشیمی و غیره ▪ ...
دستگاه ها و گیج های اندازه گیری از قبیل فشار سنج، دبی سنج، دما سنج و امثال اینا چه از نوع دیجیتال چه از نوع آنالوگ ش
بسته های نم گیر ( سیلیکاژل یا دسی کانت ) و نایلون های حباب دار که برای محافظت از تجهیزات و کالاها در مقابل ضرب خوردگی و نفوذ رطوبت در جعبه های بسته ب ...
نوعی آپشن و سرویس بیمه ای که در حمل و نقل کالا و اقلام توسط خریدار کالا استفاده میشه. ▪️▪️▪️ Definition: Shipping protection is a service that eCo ...
🗣️ [بِیْ ذِ ( ر ) ] ▪️▪️▪️ ۱ ) فرد شناگر ۲ ) لباس شنا bather /ˈbeɪ�ə/ noun 1. BRITISH - a person swimming or spending time in the water. - a ...
[استعاری] متوقف کردن کاری - دست کشیدن از انجام کاری/پروژه ای SYN: stop ▪️▪️▪️ hit the brakes 1. - To quickly engage a vehicle's brakes to slow do ...
adj 🗣️ لَ تِ تو دِنٰال [UK] ▪️▪️▪️ [نقشه برداری] latitudinal section مقطع عرضی
adj 🗣️ لٰان جِ چو دِنٰال [US] ▪️▪️▪️ [نقشه برداری] longitudinal section مقطع طولی
vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن
vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن
stab at someone چاقو کشیدن
serve a notice on someone برای کسی اخطار فرستادن - ابلاغ کردن اخطاریه به کسی
rebel against someone به کسی یاغی شدن
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن - از دست کسی عارض شدن
notify someone به کسی اخطار کردن
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن - از دست کسی عارض شدن
lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
lay hand upon [حقوق] وضع ید
lay down the condition شرط کردن چیزی - شرط گذاشتن
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
go bail for someone کفالت کسی را کردن - کفیل کسی شدن
inform against someone از دست کسی شکایت کردن
expatriate someone ترک تابعیت کردن
enter into partnership with someone با کسی شریک شدن - شراکت کردن
discriminate against someone نسبت به کسی تبعیض کردن - تبعیض قائل شدن
deposit with someone پیش کسی امانت گذاشتن
credit a sum to someone مبلغی را به حساب بستانکار کسی گذاشتن
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
بصورت رسمی کسی را به انجام جرمی متهم کردن ▪️▪️▪️ lay a charge To officially or publicly claim that another person has committed a crime or misdeed. ...
[استعاری] مطلبی را روشن ساختن برای کسی - حالی کردن موضوعی به شخصی ▪️▪️▪️ bring ( something ) home 1. Literally, to come home with something, such a ...
[استعاری] چیزی/مطلبی را روشن کردن برای شخصی - حالی کردن مطلبی به کسی ▪️▪️▪️ ⭐bring ( something ) home⭐ 1. Literally, to come home with something, s ...
[حقوق] اتهامی را گردن کسی انداختن ▪️▪️▪️ bring something home ( to someone ) idiom to make someone understand something much more clearly than the ...
⭐bring something home ( to someone ) ⭐ idiom to make someone understand something much more clearly than they did before, especially something unplea ...
bring a charge home to a person اتهامی را گردن کسی انداختن
ادعا سر چیزی - سر چیزی ادعا داشتن ▪️▪️▪️ Claim on something ⭐ a right that somebody believes they have to something, especially property, land, etc ...
a claim on someone ادعا علیه کسی
[حقوق] علیه کسی اعلام جرم کردن ▪️▪️▪️ Definition: 1 ) Giving a magistrate a concise statement ( an information ) , verbally or in writing, of an al ...
علیه کسی اعلام جرم کردن ( شفاهی یا بصورت کتبی ) ▪️▪️▪️ [LAW] Giving a magistrate a concise statement ( an information ) , verbally or in writing, ...
بصورت رسمی کسی را به انجام یک جرم/کار خلاف قانون متهم کردن - اتهام زدن و دادگاهی کردن کسی ▪️▪️▪️ ❇️PROVERB ❇️SAYING ❇️IDIOM
بصورت رسمی کسی را به انجام یک جرم/کار خلاف قانون متهم کردن - اتهام زدن ▪️▪️▪️ lay charges Idiom British to accuse someone officially of doing some ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...