latitudinal

/ˌlætəˈtuːdənl̩//ˌlætɪˈtjuːdɪnl̩/

معنی: عرضی، وابسته بعرض جغرافیایی، با گذشت، گسترده فکر
معانی دیگر: وابسته بعر­ جغرافیایی

جمله های نمونه

1. Elevational and latitudinal trends were not pronounced.
[ترجمه گوگل]روند ارتفاعی و عرضی مشخص نشد
[ترجمه ترگمان]گرایش های elevational و latitudinal مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A latitudinal band of the surface with similar climatic attributes forms a climate region.
[ترجمه گوگل]یک نوار عرضی از سطح با ویژگی های آب و هوایی مشابه یک منطقه آب و هوایی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]یک نوار latitudinal از سطح با ویژگی های آب و هوایی مشابه، یک منطقه آب و هوایی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The latitudinal direction zonality of climate is the most essential variety law of the earth surface, and the difference of temperature is the important sign of the latitudinal direction zonality.
[ترجمه گوگل]پهنه بندی جهت عرضی اقلیم ضروری ترین قانون تنوع سطح زمین است و اختلاف دما نشانه مهم پهنه بندی جهت عرضی است
[ترجمه ترگمان]مسیر latitudinal zonality از آب و هوا مهم ترین قانون تنوع زیستی سطح زمین است و تفاوت دما علامت مهم مسیر latitudinal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The parameterized eddy fluxes simulatedthe seasonal and latitudinal variations reasonably well.
[ترجمه گوگل]شارهای گردابی پارامتری شده تغییرات فصلی و عرضی را به خوبی به خوبی شبیه‌سازی کردند
[ترجمه ترگمان]جریانات گردابی parameterized به طور منطقی به تغییرات فصلی و latitudinal می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The structure of Yangquan mine consists of latitudinal structure and Xinhuaxia system structure.
[ترجمه گوگل]ساختار معدن Yangquan از ساختار عرضی و ساختار سیستم Xinhuaxia تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار معدن Yangquan شامل ساختار latitudinal و ساختار سیستم Xinhuaxia است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deep latitudinal structural belt shows the transposition relation to the NE trend structures.
[ترجمه گوگل]کمربند ساختاری عرضی عمیق رابطه جابجایی را با ساختارهای روند NE نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این کمربند ساختاری عمیق نشان دهنده رابطه جانشینی با ساختارهای گرایش NE است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, the intimate relationship between the latitudinal effect of the geomagnetic disturbances and the space current system is discussed.
[ترجمه گوگل]در نهایت، رابطه نزدیک بین اثر عرضی اختلالات ژئومغناطیسی و سیستم جریان فضایی مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت رابطه نزدیکی بین تاثیر latitudinal the مغناطیسی و سیستم جریان فضایی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the reconnection were to take place at a steady rate, the ion energy would show a continuous latitudinal dispersion.
[ترجمه گوگل]اگر اتصال مجدد با یک نرخ ثابت انجام شود، انرژی یونی یک پراکندگی عرضی پیوسته نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر the در یک نرخ ثابت اتفاق می افتاد، انرژی یونی پراکندگی پیوسته را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But poor little Baby Red Spot, which is in the same latitudinal band as the GRS.
[ترجمه گوگل]اما بیچاره Baby Red Spot که در همان نوار عرضی GRS قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اما کوچولو کوچولوی بیچاره، که در همان باند latitudinal به نام the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرضی (صفت)
accidental, transverse, lateral, transversal, latitudinal, dispensable, inconsiderable

وابسته ب عرض جغرافیایی (صفت)
latitudinal, latitudinarian

با گذشت (صفت)
latitudinal, lenient, latitudinarian

گسترده فکر (صفت)
latitudinal, latitudinarian

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to latitude

پیشنهاد کاربران

adj
🗣️ لَ تِ تو دِنٰال [UK]
▪️▪️▪️
[نقشه برداری]
latitudinal section
مقطع عرضی
جغرافیایی

بپرس