فرهاد سليمان‌نژاد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay in: نهفته بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fervour: شور و احساس درونیِ عمیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sublime: باشکوه، شکوهمند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vigorous: پر شور و حرارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vigorous: پر شور و حرارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: در چارچوب، در حدودف در محدوده ی، با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pour scorn on: به دیده ی تحقیر نگریستن، به سخره گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scorn: poured scorn on به دید تحقیر نگریست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scorn: poured scorn on به دید تحقیر نگریست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

model on: الگوبرداری کردن، درست کردن از روی چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

model on: الگوبرداری کردن، درست کردن از روی چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass over into: پیوستن به، ملحق شدن به، اضافه شدن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass over into: پیوستن به، ملحق شدن به، اضافه شدن، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no room left: هیچ مجالی وجود نداشته باشد، هیچ جای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dissensus: اختلاف عقیده، جروبحث، مشاجره، نفاق، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artificially: تصنعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

artificially: تصنعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identification: هم ذات پنداری، حس داشتن هویتی مشترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

given: با اذعان به، با امعان نظر به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterpart: بدیل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arrogantly: متکبرانه، متبخترانه، با تبختر، با ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrogantly: متکبرانه، متبخترانه، با تبختر، با ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: معرفت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anaemic: ازرمق افتاده، بی رمق، ضعیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

botched: سرهم بندی شده، سمبل شده، وصله پینه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

botched: سرهم بندی شده، سمبل شده، وصله پینه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

androcentrism: نرینه نحوری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self regulating: خودمختار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self regulating: خودگردان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

acquisition: یادگیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sap: تضعیف کردن، از رمق انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sap: تضعیف کردن، از رمق انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

implicate: دخیل دانستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

implicate: دخیل دانستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sentiment: میل، تمایل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self sustaining: متکی به خود، به خودمتکی، خودکفا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well ordered: به سامان، مثل well - ordered societ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diffuse: تسری دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: نفع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: منفعت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed: خلاصه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public spirited: مدنی الطبع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self regarding: خودبین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theocracy: حکومت دینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theocracy: حکومت دینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catechism: کلیات یا مبانی یا اصول هر چیزی، مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

competence: توانمندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pietist: زهدباور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanctimoniousness: زهدفروشی، مقدس مآبی، زاهد مآبی، خشک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

religiosity: دین خویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

religiosity: دین خویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labyrinth: هزارتو، گمراهه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

daimon: ندای درون ( در رساله های افلاطون صد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daimon: ندای درون ( در رساله های افلاطون صد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lesser: مادون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boundlessness: ناکرانمند، بی حدوحصر، بیکران، بی پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boundlessness: ناکرانمند، بی حدوحصر، بیکران، بی پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrieking: پرقیل وقال، جنجالی ( به عنوان صفت )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascribe: چیزی رل به جای چیز دیگری جا زدن، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anticipating: سال ها قبل از چیزی، مدت ها پیش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

messy: مغشوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

messy: مغشوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inflation: ( در فلسفه ) : تعالی بخشیدن، متعالی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beleaguered: در معرض تهاجم، در تنگنا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allegedly: بنابه ادعا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ceremoniously: با تشریفات، رسماً، به طوررسمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: دمساز بودن با کسی یا چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: ناگوار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mislead: کسی یا چیزی را تحریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self appointed: خودسر، خودسرانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by contrast: از طرف دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by contrast: از طرف دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ominously: وحشت زده، تهدیدکنان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ominously: وحشت زده، تهدیدکنان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recourse: دست یازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recourse: دست یازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quintessential: نمونه ی ناب یا بار ز هر چیزی، مظهر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gradually: آرام آرام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spring nailed: دمدمی مزاج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

velvet pawed: ریاکار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refer: خطاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refer: خطاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spirit: خلق وخو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

circumstance: In the circumstances: از این حیث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: In the circumstances: از این حیث

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unfashioned: ازمدافتاده، نامتداول گشته، ازرده خا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfashionable: نامتعارف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impious: کفرآمیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impious: کفرآمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as required: در صورت لزوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as required: در صورت لزوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

operation: سازوکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

practicality: واقع بینی، عملی بودن، معقول بودن، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

docility: اطاعت، اطاعت پذیری، مطیع شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

approvingly: از سر موافقت، به نشانه ی تأیید، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approvingly: از سر موافقت، به نشانه ی تأیید، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test: سنجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivate: حشرونشر داستن، رابطه داشتن، گرم گرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innovation: تغییر و تحول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impolitic: بی تدبیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

court: هیات حاکمه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incorporation: اتحادیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

progress: by progress: به مروز زمان، تدریجاً، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

progress: by progress: به مروز زمان، تدریجاً، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cabal: فرقه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principled: مبنایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sacrilege: هتک حرمت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sacrilege: هتک حرمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

true believing: ( به لحاظ مذهبی، فرد ) با اعتقاد را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cement: عامل پیونددهنده، عنصروحدت بخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

war cry: بانگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deftly: استادانه، با مهارت، با چیره دستی، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deftly: استادانه، با مهارت، با چیره دستی، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phalanx: انبوه، توده، مجموعه، خیل کثیر

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

after all: روی هم رفته، عاقبت، بالاخره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

again and again: به طور مستمر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

again and again: به طور مستمر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie ahead: پیش رو بودن، ادامه یافتن، تداوم یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lie ahead: پیش رو بودن، ادامه یافتن، تداوم یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stuck in: گرفتار، درمانده، گیرافتاده stuck in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck in: گرفتار، درمانده، گیرافتاده stuck in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repetition: واگویی، تجدید، تسلسل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repetition: واگویی، تجدید، تسلسل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in view of: با امعان نظر به، نظر به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in view of: با امعان نظر به، نظر به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for our part: به سهم خودمان، تا آنجا که به ما ربط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

susceptible: آماده پذیرش ( هر چیزی ) ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

susceptible: آماده پذیرش ( هر چیزی ) ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

promising: خوش آتیه، نویدبخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prescient: پیشگویی، غیبگویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unrevised: بازبینی نشده، اصلاح نشده، تجدیدنظر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sing the praises: نغمه ستایش سر دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untrustworthy: نامطمئن، غیر قابل اعتماد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untrustworthy: نامطمئن، غیر قابل اعتماد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

platform: مرامنامه، خط مشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hanging in the air: معلق در هوا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the front: در صف اول، پیشاپیش ( همه ) The gen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the front: در صف اول، پیشاپیش ( همه ) The gen ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epiphenomenon: پدیده ثانوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epiphenomenon: نتیجه ثانوی، نتیجه ناخواسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insofar as: مادام که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insofar as: مادام که

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

formulate: صورتبندی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formulate: صورتبندی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emanating from: ناشی شده از، منبعث شده از، برآمده ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emanating from: ناشی شده از، منبعث شده از، برآمده ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make known: نشان دادن، آشکار ساختن، برملاء کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make known: نشان دادن، آشکار ساختن، برملاء کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

arbitrary: خودسرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

following: The following of: تبعیت از کسی یا چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first and foremost and at all times: پیش از هر چیز و بیش از هر زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inexorability: سرسختی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the shape of: در قالب، بر سبیل، در مسیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self governance: خودگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self administration: خودگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncompromisingly: قاطعانه، سرسختانه، بدون چون و چرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take on the appearance: تجلی یا نمود یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rise up against: ایستادن در برابر، مقاومت کردن در بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circulate: رواج داشتن ( داستانی یا شایعه ای )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adage: جمله قصار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adage: جمله قصار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

questioning: پرسش گری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

questioning: پرسش گری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empty out: بیرون ریختن ( محتوای چیزی ) ، تعین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empty out: بیرون ریختن ( محتوای چیزی ) ، تعین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distant: گذشته های دور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

encapsulation: خلاصه سازی، چکیده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encapsulation: خلاصه سازی، چکیده کردن

١ سال پیش

مدال‌های فرهاد سليمان‌نژاد