تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بارا صفت فاعلی است از ریشه بار الف ، آنچه که در خود بار دارد. قابلیت و توانایی ارزش بخشیدن را دارد. اگر باران را صفت حالیه و بامعنی رحمت و برکت و نعم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

باربد در دو معنی و مفهوم می باشد چرا که واژه بار خود دارای دو مفهوم است یکم بار معنایی و دوم بار در مفهوم فیزیکی و مادی . در مفهوم معنوی بار یعنی : ج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

آبادیس در اصل آباددیس بوده است که حرف دال در تلفظ بیانی حذف شده است و به معنی مثل و شبیه آباد می باشد یعنی مکانی خرًَم و آباد و پُر رو نق. البته اگر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی که دارای فیض و رحمت است. فیًاض، فیض رسان، رحیم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی که همواره دارای فیض و رحمت است. رحمان، صفتی برای خداوند رحمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

واژه ای مشتق است که در اصل" تراگومان "بوده است. پیشوند ترا ( به معنی جابجایی و تغییر از چیزی به چیز دیگر ) گو ( بن مضارع ) پسوند مان.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

از بن مضارع گفتن ساخته شده است. گو مان= گُمان. "گویا" و" گوئیا"، هم خانواده گومان یا گُمان هستند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

چلانگر، چیلانگر، چلنگر، چیلنگر: از ریشه چلاندن گرفته شده است و به معنی تحت فشار قراردادن است. و در اصطلاح به شغلی گفته می شود که با حرارت دادن قطعات ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱. نگه دارنده؛ محافظت کننده ( در ترکیب با کلمۀ دیگر ) : پاسبان، دربان، دروازه بان، شتربان، باغبان، پالیزبان، فیلبان. ۲. صاحب؛ دارنده ( در ترکیب با ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تر ( پیشوند جابجایی و سیًالیًت ) آب= تَراب: چکه، تَری، تَر بودن. از خانواده تَرابُش یا تَراوُش - جابجایی آب یا روغن یا هر مایعی از چیزی به چیز دیگر ی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تَر :پیشوندی است که معنی و مفهوم جابجایی را میرساند. تَرا، تَری، تران، ترانه: تر و تازه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

نِزم: نِم ، ذرات بسیار ریز بخار که از باران ریز تر و از ذرات بخار درشت تر است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

یارش. اسم مصدر از ریشه یارستن و یاریدن. یاریس ( یس: ش )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

اندام : پیشوند"اَن" دام. پیشوند "اَن" به معنی و مفهوم مجموعه، مجتمع، با هم و یکجا بودن است. و "دام" به معنی درهم تنیده، منسجم، متشکل و به هم پیوسته ر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پیشوند"اَن" به معنی و مفهوم مجموعه، مجتمع، با هم و یکجا بودن است. وبرای ساختن اسم نیز بکار رفته است. مثلاً نام میوه هایی مانند "انگور" و "انار" به ای ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

انبار : پیشوند"اَن" بار. جایی که بار ( هرچیزی که دارای ارزش و مقدار یا بها باشد ) در آن بصورت یکجا موجود است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

انباز: پیشوند"اَن" باز. یعنی انباری که درب آن برای دیگران هم باز است. یا جایی که بصورت یک مجموعه و یک پکیج ( بقچه ) در دسترس است . معادل انگلیسی واژه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

"پکیج" انگلیسی شده واژه فارسی " بُقچه" می باشد. با توجه به این که زبان فارسی از جمله زبانهای هندی اروپایی شمرده می شود ریشه این دو واژه را می توان مش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

در خود فرورفتن - حالِ خراب داشتن - خراب شدن - درهم شدن چهره - له و لورده شدن یا له و لورده بودن - ویرانی - کوفتگی. ترومبیدن و ترومپیدن هم نگاشته می ش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

"تاز" از ریشه تاختن و به معنای حمله کردن و هجوم آوردن و پیش افتادن و در رأس قرار گرفتن است و "تازی" در اصطلاح به عربها که به ایران آمده اند گفته شده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

"تاز" از ریشه تاختن و به معنای حمله کردن و هجوم آوردن و پیش افتادن و در رأس قرار گرفتن، پیشرو و پیش رس بودن است و "تازه " اسم مفعول از بن مضارع "تاخت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

هاژیدن : هاجیدن از بن هاج و اصلاحاً با واج با هم بکار می رود به معنی هاج و واج شدن= گیج شدن ، متحیر شدن، حیران

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیمان : پی ( پایه - اساس - مبنا ) پسوندِ "مان" یعنی: عهد، میثاق، بر پای قول و قرار بودن - بر سرِ عهد بودن -

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

آرمان: آر ( آرا، آری، خوب، ایده آل ) پسوند مان = آرمان. یعنی هدف بلند و ایده ال - آنچه به ایده ال مانَد. آنچه مطلوب و مورد آرزوست آرمان= آر ( خوب ) م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

گُنبد، گُمبد، گُنبذ، گُمبذ و گُمبَه از ریشه گُم و باد گرفته شده است که در یک ویرایه دیگر به "قُپّه" تغییر شکل یافته است و معنی آن باد شکن و یا کاهنده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

گُنبد، گُمبد، گُنبذ، گُمبذ و گُمبَه از ریشه گُم و باد گرفته شده است که در یک ویرایه دیگر به "قُپّه" و "کُپه" تغییر شکل یافته است و معنی آن باد شکن و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رابین برگرفته از واژه راهبین می باشد به معنی راهنما، راه بَلَد، ره شناس، مجرب، مشاور، معتمد. از آمیزه دو بن مضارع: ( ره ) ( بین ) .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

فِتَردَن: پاره کردن - گشودن - شکافتن - پراکندن - ویران کردن افترا معرب فتردن می باشد به معنی بهتان و پرده دری - آبروی کسی را بردن - تخریب شخصیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

شکار: اِشکار - چشمگیر - جستجو - آنچه در دیدرس قرار گیرد - آنچه در تیر رس قرار گیرد - صید - بشگرد با آشکار هم خانواده است : نمایان - نمودار - چشمگیر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نِه: بن مضارع - نِهادن - نهان - نهفته - نهشتن - هِشتن - پوشاندن - قایم - موضع - شهر - ده - وضع شده - نصب شده - نهشا ( نشا: بوته ای که در زمین کاشته م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

"زی" ریشه زیستن است و "زیَند" صفت فاعلی است که به " زند" تغییر شکل یافته است. پس واژه "زند" یعنی زندگی و با توجه به اینکه زندگی با روشنایی، نور، و گر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن - زمین و ملک و خواسته که بکار زندگی آید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن - تمدن - زمین و ملک و خواسته که بکار زندگی آید، زیست کننده در شهر - شهروندی. در تلفظ کردی حرف "ز" بصورت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، سوروس، خوروش، خُروش، خُروس، خورشی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

مُبین: هرآنچه که به دیدن درآید، چشمگیر، آشکارکننده، آشکار، آشکارا، روشن، هویدا، واضح، بازگوکننده، روشنگر، گویا، بیانگر، بیان کننده، نشان دهنده، نشانگ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

پین . ( اِ ) واژه ای است مشترک در زبان فارسی و لاتین و به معنی خار، زائده ، میخچه ، کشک، کشکک، گُوَه. مخفف پینه. واژگانی مانند پینا: ( در اصطلاح گیاه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پهلو هم معنی "پرتهو"و "پَرثَوَه" است که در سانسکریت معادل عظیم یا وسیع میباشد. پُرتُهو نیز خود همان واژه "پُرتوان " امروزی است. که با این وصف پهلوی و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

بینا، روشن چشم، روشن دل، مبین، بصیر، بصیرت، روشنگر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کوچه از بن مضارع کوچیدن ساخته شده و به معنی جای گذر، گذرگاه و کوچیدنگاه می باشد. در گویش یزدی به دهان، کٌچه نیز گفته می شود راه عبور غذا.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش بان، پیشگیر، جلودار، نگهبان، اسکورت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

گَلاویز: گَل آویز=به چیزی آویخته شدن - بند شدن به چیزی بصورت آویخته/ در اصطلاح عامیانه درگیر شدن. دست به یقه شدن معنی گَل به معنی به چیزی چسبیدن، با ...

پیشنهاد
١

پدافند پیشگیرانه، پدافند پیشوار، پدافند پیشبان، پدافند پیش کنشی، پدافند پیشکنشانه،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشمان، پیشوار، پیشواره، پیشکُنش، پیشکنشانه : هرگونه کُنش پیشگیرانه و پیشدستانه که برای جلوگیری از رویدادی ناخواسته و ناگهانی انجام شود. برای جایگزی ...

پیشنهاد
٣

پدافند پیشمان، پدافند پیشوار، پدافند پیشواره، پدافند پیشکُنش، پدافند پیشکنشانه : هرگونه کُنش پیشگیرانه و پیشدستانه که برای جلوگیری از رویدادی ناخواست ...

پیشنهاد
١

پدافند پیشگیرانه، پدافند پیشوار، پدافند پیش کُنشی، پدافند پیشکنشانه، پدافند غیر عامل، passive defense پیشمان، پیشوار، پیشواره: هرگونه کُنش پیشگیرانه ...

١