سجادیه - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امپسا: اِمپّسا = اِمبار در گویش یزدی یعنی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امر کسی سر رفتن: در گویش یزدی امر{کسی} سر رفتن: 1. ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امر کسی سر رفتن: در گویش یزدی امر{کسی} سر رفتن: 1. ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امشو: اِمشّو در گویش یزدی یعنی امشب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیشو: دیشُو در گویش یزدی یعنی دیشب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنجه: گَنجَه در گویش یزدی به کمد دیواری ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ روی بافه هشتن: سنگ روی بافه ( =دسته کل وگیاه ؛ باف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سنگ روی بافه هشتن: سنگ روی بافه ( =دسته کل وگیاه ؛ باف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

او نباتی: اُو نباتی در گویش یزدی یعنی آب نبات ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

او زیرپوسش افتیده: اُو زیرِ پوسِش افتیده ( آب زیر پوست ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگور کمری: انگورِکُمُری یا کُمُلی در گویش یزدی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوتراش: اُو تَراش در گویش یزدی نوعی قاشق هن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اوتراش: اُو تَراش در گویش یزدی نوعی قاشق هن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیم گز: نیم گَز در گویش یزدی برابر با پنجاه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیم گز: نیم گَز در گویش یزدی برابر با پنجاه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گز کردن: گَزکِردَن در گویش یزدی یعنی اندازه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کولوته: کولوتَه در گویش یزدی یعنی مقنعه ( م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوئن: هُوئَن در گویش یزدی همان هاوَ ن میب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هوئن: هُوئَن در گویش یزدی همان هاوَ ن میب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میچماغ: میچَماغ در گویش یزدی همان میر چقماق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چارقد: چارقَد در گویش یزدی به پارچه ای سه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفیدو: سِفیدُو درگویش یزدی همان سفیدآب ( = ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خش مال: خِش مال در گویش یزدی همان خِشت مال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاس: تاس در گویش یزدی کاسه بزرگ مسی میبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیلی: کیلی در گویش محلی یزدی همان کلید اس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کیلی: کیلی در گویش محلی یزدی همان کلید اس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوروسک: خُوروسُک در گویش یزدی به سوسک حمام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرسی: کُرسی در گویش یزدی به چهار پایه ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گولو: به گویش یزدی همان گَلو =حلق میباشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الوبالو: آلوبالو درگویش یزد همان آلبالو است

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیسکوت: بیسکوت درگویش محلی یزد همان بیسکویت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غسال: غسّال =شوینده ، جامه شوی ، مرده شوی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غسال: غسّال =شوینده ، جامه شوی ، مرده شوی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غساله: غسّاله اینکه می گویید غساله آن را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غساله: غسّاله اینکه می گویید غساله آن را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غسالخانه: غسّالخانه مُرده شور خانه ، مُرده ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غسالخانه: غسّالخانه مُرده شور خانه ، مُرده ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اراگیرا: آراگیرا : درگویش یزدی یعنی آرایش کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اراگیرا: آراگیرا : درگویش یزدی یعنی آرایش کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشوک: خَشُوک در گویش یزدی یعنی ( خش=خوب ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلوبند: گَلوبند : گردنبند ، آویز گردن ، سین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاکش: پاکَش در گویش یزدی یعنی شلوار ساپور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ممل: مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ممل: مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چلو: چِلُو به برنج آبکِش شده چلو گفته می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

السکا: آلِسکا ( آلاسکا ) نوعی بستنی یخی اس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

السکا: آلِسکا ( آلاسکا ) نوعی بستنی یخی اس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتیشی شدن: آتیشی ( آتشی ) شدن در گویش یزدی به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابرو کردن: آبرو کِردَن درگویش یزدی آبرود کرَدن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شوت گاز: شوت گاز در گویش یزدی یعنی تندو سریع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفیل: سَفیل در گویش یزدی یعنی مُعطَّل سَ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پسکله: پَسِ کَلَه در گویش یزدی یعنی پشت سر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پسکله: پَسِ کَلَه در گویش یزدی یعنی پشت سر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیه: سیَه در گویش یزدی یعنی جگر گوسفند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سیه: سیَه در گویش یزدی یعنی جگر گوسفند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یزد: شهر یزد به دلیل معماری تاریخی ارزشم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چت چت: چُت چُت در گویش یزدی یعنی درِ گوشی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

معطل: معطل =الاف=منتظر ماندن ، گویش یزدی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جگرگوسفند: جگر گوسفند همان کبد گوسفنداست که در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خمره سفالی: خمره سفالی = تاپو درگویش یزدی دوره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساپورت: ساپورت نوعی شلوار تنگ کشی زنانه است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساپورت: ساپورت نوعی شلوار تنگ کشی زنانه است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سینه ریز: سینه ریز همان گردنبند است که در گوی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من: متکی بودن . روی پای خود ایستادن . خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من: متکی بودن . روی پای خود ایستادن . خ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گهی زین به پشت و گهی پشت به زین: ضرب المثل فارسی گهی پشت به زین و گ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش اینست: کنایه از افرادی دارد که از روی عادت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاه می بخشه شیخعلی خان نمی بخشه: ضرب المثل شاه میبخشه ، شیخعلی خان ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شاه می بخشه شیخعلی خان نمی بخشه: ضرب المثل شاه میبخشه ، شیخعلی خان ن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرب المثل شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم: شوهر کردم وسمه کنم، نه وصله کنم به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضرب المثل شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم: شوهر کردم وسمه کنم، نه وصله کنم به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتر گاو پلنگ: شتر گاو پلنگ یعنی زرافه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا تو کفش من نکن: تودرکفش کسی کردن معنی: مزاحمت ، ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پا تو کفش من نکن: تودرکفش کسی کردن معنی: مزاحمت ، ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتر سواری دولا دولا نمی شود: ضرب المثل شتر سواری دولا دولا نمی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شتر سواری دولا دولا نمی شود: ضرب المثل شتر سواری دولا دولا نمی ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودتو به موش مردگی نزن: خودتو به موش مردگی نزن بیگناه جلوه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا روی دم کسی گذاشتن: ضرب المثل پا روی دُمِ کَسی گذاشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پا روی دم کسی گذاشتن: ضرب المثل پا روی دُمِ کَسی گذاشتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار از پونه بدش میاد در لونه اش سبز میشه: ضرب المثل مار از پونه بدش میاد در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مار از پونه بدش میاد در لونه اش سبز میشه: ضرب المثل مار از پونه بدش میاد در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سری که درد نمیکنه دستمال نباید بست: کار بیهوده کردن شایسته نیست. چه لاز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سری که درد نمیکنه دستمال نباید بست: کار بیهوده کردن شایسته نیست. چه لاز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب دراز است وقلندر بیدار: ضرب المثل شب دراز است و قلندر بیدار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شب دراز است وقلندر بیدار: ضرب المثل شب دراز است و قلندر بیدار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داستان شب دراز است وقلندر بیدار: داستان ضرب المثل شب دراز است و قلند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشاشیدی شب درازه: معنی ضرب المثل نشاشیدی شب درازه !! ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قهوه یزدی: قهوه یزدی نوعی قهوه سنتی و بومی در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر کسی را به طاق کوبیدن: این ضرب المثل کنایه ازاین دارد که ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را پی نخود سیاه فرستادن: این ضرب المثل کنایه ازاین دارد که ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر کسی رفتن یعنی چه: خَرِ کسی رفتن یعنی نفوذ داشتن مثلا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاپوش دوختن: پاپوش دوختن =توطئه کردن - پرونده س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاپوش دوختن: پاپوش دوختن =توطئه کردن - پرونده س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سماق مکیدن: سماق مکیدن یعنی بیهوده انتظار کشیده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرخر: سَرِ خر ( توهین آمیز ) / مزاحم /کسی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوا برش داشته: هوا بَرِش /وَرِش داشته کنایه از کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هوا برش داشته: هوا بَرِش /وَرِش داشته کنایه از کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیر سرش بلند شده: زیر سر کسی بلند شدن یعنی با کسی جز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیر سرش بلند شده: زیر سر کسی بلند شدن یعنی با کسی جز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را گرفتن: خودرا گرفتن =فخر فروختن/ افاده فروخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خود را گرفتن: خودرا گرفتن =فخر فروختن/ افاده فروخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان رو جگر گذاشتن: شکیبایی - صبر شکیبایی کردن وخاموش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دندان رو جگر گذاشتن: شکیبایی - صبر شکیبایی کردن وخاموش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاه خودا را اسمان انداختن: کلاه خودا به آسمان /هوا انداختن یعن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر خر را کج کردن: سَرِ خر را کج کردن کنایه از اینکه م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سر خر را کج کردن: سَرِ خر را کج کردن کنایه از اینکه م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرش را سیر کردن: عَرش را سِیر کردن /طی کردن یعنی در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عرش را سیر کردن: عَرش را سِیر کردن /طی کردن یعنی در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشق دنیا را کردن: عشق دنیارا کردن /بسبار لذت بردن /غر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عشق دنیا را کردن: عشق دنیارا کردن /بسبار لذت بردن /غر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرکیف شدن: خر کیف شدن ( غیرمودّبانه ) یعنی خوش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خرکیف شدن: خر کیف شدن ( غیرمودّبانه ) یعنی خوش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشه: کنایه از چیز بسیار عجیب/غیر منتظره ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکم گرسنه و گوز فندقی: شکم گرسنه وگوز فندقی. . کنایه از فر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شکم گرسنه و گوز فندقی: شکم گرسنه وگوز فندقی. . کنایه از فر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گنده گوزی: گُندَه گوزی در گویش یزدی . . کنایه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنده گوزی: گُندَه گوزی در گویش یزدی . . کنایه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه بزرگتر از دهانش بردلشته: لقمه بزرگتر از دهانش برداشته کنایه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرکی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه: معنی ضرب المثل هر کی خربزه میخوره پ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فکر نان باش که خربزه ابست: فکر نان کن که خربزه آب است داستان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر که بامش بیش برفش بیشتر: هرکه بامش بیش، برفش بیشتر این ضرب ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست: معانی مَثَل موش تو سوراخ نمیرفت، جا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شتر دیدی ندیدی: شتر دیدی ندید ( مراجعه شود به تاریخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرسه: پُرسَه با ضمه ( پ ) در گویش یزدی به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پن: پِن در گویش یزدی یعنی مقعد= پیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پن گشاد: پِن گُشاد در گویش یزدی یعنی ادم تنب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پن گشاد: پِن گُشاد در گویش یزدی یعنی ادم تنب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیزی: پیزی درگویش یزدی = پِن =مقعد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تورسیده: تُورُسیده یه اصطلاح یزدی است =ازهم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تورسیده: تُورُسیده یه اصطلاح یزدی است =ازهم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسکی: بَسکی یک اصطلاح در گویش یزدی است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بسکی: بَسکی یک اصطلاح در گویش یزدی است ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اله وله: اَلَه وَله در گویش یزدی یعنی شگفت آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اله وله: اَلَه وَله در گویش یزدی یعنی شگفت آ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامیزو ن: نامیزون در گویش یزدی یعنی بهم ریخته ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

علی سیریزی: علی سیریزی نویسنده کتاب هدایت و کتا ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هفت قلم ارایش: ‏�هفت قلم آرایش� آرایش زنان در ای ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هفت قلم ارایش: ‏�هفت قلم آرایش� آرایش زنان در ای ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشتک وارو: پُشتَک یکی از حرکات ژیمناستیک است ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اباجی: در گویش یزدی به معنای خواهر و آبجی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشتک وارو: پُشتَک یکی از حرکات ژیمناستیک است ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پچول: پَچُول در گویش یزدی یعنی کثیف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داره دان: داره دان ( یا دارو دان ) ظرف کوچک م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ترشبالا: تُرُش بالا در گویش یزدی به معنی آبک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

داره دان: داره دان ( یا دارو دان ) ظرف کوچک م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کمچلی: کَمچَلی در گویش یزدی یعنی ملاقه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتابه سلفچه: آفتابه سَلَفچَه در زمان قدیم شاهان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتابه سلفچه: آفتابه سَلَفچَه در زمان قدیم شاهان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مول: مُول در گویش یزدی به پشت گردن گفته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جل جل زدن: جُل جُل زَدن در گویش یزدی یعنی تکان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جل جل زدن: جُل جُل زَدن در گویش یزدی یعنی تکان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیک گرفتن: به معنای نیشگون گرفتن . فشار دادن ق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیک گرفتن: به معنای نیشگون گرفتن . فشار دادن ق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیک گرفتن: پیک گرفتن در گویش یزدی به معنای نیش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتیش کش شدن: این در گویش یزدی کنایه از سوختن دل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتیش کش شدن: این در گویش یزدی کنایه از سوختن دل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اباجی: در گویش یزدی به معنای خواهر و آبجی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتیش: در گویش یزدی به معنای گردو خاک میبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راچینه: در گویش یزدی به معنای راه پله می با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنغدون: زَنَغدون در گویش یزدی به معنای چانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زنغدون: زَنَغدون در گویش یزدی به معنای چانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نک: نَک در گویش یزدی به معنای دهان میبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نک: نَک در گویش یزدی به معنای دهان میبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لنج: لُنج در گویش یزدی به معنای لب میباش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب چلقون: آب چَلَقون در گویش یزدی به معنی آب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخوئه: اَخُوئَه در گویش یزدی به معنای خمیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخوئه: اَخُوئَه در گویش یزدی به معنای خمیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسبل: اِسبُل در گویش یزدی به معنی طحال می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسخ: اِسَّخ در گویش یزدی به معنای استخر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الادگی: اَلّا دِگی اصطلاحی در گویش یزدی به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگوش: اَنگوش در گویش یزدی یعنی انگشت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انگوش: اَنگوش در گویش یزدی یعنی انگشت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایچون: ایَچون در گویش یزدی به معنی این چنی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایچون: ایَچون در گویش یزدی به معنی این چنی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تو بحرش رفتم: تو بَحرِش رَفتم در گویش یزدی به معن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بساط: بَساط در گویش یزدی کنایه ا ز آلت تن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی دسواره: بی دَسوارَه در گویش یزدی به معنی بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی دسواره: بی دَسوارَه در گویش یزدی به معنی بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پا تو او زن: پا توُ اُو زَدن در گویش یزدی به زنی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شخ و سفت: شَخُ و سِفت درگویش یزدی به معنای مح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شخ و سفت: شَخُ و سِفت درگویش یزدی به معنای مح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پت پت: پِت پِت در گویش یزدی به معنای پِِچ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پخمه: پَخمَه در گویش یزدی به شخص تنبل و ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پروام نی: پَروام نی در گویش یزدی یعنی حوصله ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پروام نی: پَروام نی در گویش یزدی یعنی حوصله ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پسکی: پَسَکی اصطلاحی در گویش یزدی به معنی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پسوغن: پَسُوغَن اصطلاحی در گویش یزدی به مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقده: اِقَدَه در گویش یزدی یعنی اینقدر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقده: اِقَدَه در گویش یزدی یعنی اینقدر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایراسکی: ایراسَکی در گویش یزدی به معنی از ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایراسکی: ایراسَکی در گویش یزدی به معنی از ای ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا شخ کردن: پا شَخ کِردَن اصطلاحی در گویش یزدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پا شخ کردن: پا شَخ کِردَن اصطلاحی در گویش یزدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پسین: در گویش یزدی ساعات میانگین زمان بین ...

١١ ماه پیش

مدال‌های سجادیه