مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire drill: Noun - countable/uncountable : مان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring up: حرف یا موضوعی را پیش کشیدن موضوعی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heat up: بدتر شدن شرایط وخیم تر شدن اوضاع با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hail a taxi: تاکسی گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hail a taxi: تاکسی گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off with you: برو پِیِ کارِت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaze into space: Phrase : بی هدف به این طرف و آن طرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glance: نگاه سَرسَری به چیزی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come what will: هرچه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out of your league: Idiom : من از تو سَرَم من از تو از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: ( به محل کار/خانه ) سَر زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swim against the tide: برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swim against the tide: برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to kiss somebody's ass: Idiom : پاچه خواری کسی را کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

songsmith: آهنگساز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

superpod: Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superpod: Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ladyfinger: Okra Ladies' fingers Ochro بامیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladyfinger: Okra Ladies' fingers Ochro بامیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choked up: بغض کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to: Go - to ( adjective - informal - n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

con artist: Noun - countable - informal : شیاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve: دوران زندانی بودن را طی نمودن در زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn over a new leaf: Stop a bad habit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrested: Adjective : بازداشت شده دستگیر شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit right with: Sit right/well with someone : راضی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

risk: Risk something over something : به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believe in: Believe in someone/something : اعتق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

private collector: Noun - countable : مجموعه دار خصوصی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reportedly: Adverb : شنیده ها حاکی از این است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sold out: Sold - out ( adjective ) : فروخته ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: دادن اطلاعات به دیگران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naif hawatme: نایف حواتمه ( دبیر کل جبهه دموکراتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: ترک کردن ( یک مکان یا یک فرد ) مسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer camp: Noun - countabe/uncountable : اردوگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believer: Be a great/firm believer in somethi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow up: به تدریج به وجود آمدن یا توسعه پیدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

storm into: Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storm into: Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storm: ( Storm into ( Phrasal verb : وارد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wasn't born yesterday: Idiom : بچه که نیستم. موهایم را در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

button your lip: Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

button your lip: Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buzz saw: اره گِرد اره مدور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god knows best: Idiom : خدا شاهده خدا گواهه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evasive answer: Noun - countable : پاسخ طفره آمیز ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it mildly: Phrase - spoken : used to say that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in some way: Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crudely: To put it crudely ( phrase ) : رُک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put it crudely: Phrase : رُک بگم رو راست بگم بدون ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life partner: Noun - countable : شریکِ زندگی ( ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rawlplug: رولپلاک رول پلاک قطعه ای پلاستیکی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rawlbolt: Noun - trademark : رول بولت انکر مک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just above: بیش از بیشتر از More than

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clarified butter: روغن زرد ( مثل روغن کرمانشاهی ) Gh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

popcorn movie: Noun - countable - informal : فیلم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

single sex: Adjective : تک جنسیتی ( مثل مدارس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my way or the highway: Phrase - informal - North America : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launch: Noun - countable : زمانِ در دسترس ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thunderball: رعد و برق قارچ اتمی ( یا اَبرِ اتمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shield of david: سپر داوود ستاره داوود نماد امروزین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auto industry: صنعت خودرو ( که شامل طیف گسترده ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significantly: مشخصا به طور مشخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's the spirit: Phrase - spoken : used for telling ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lightweight: Lightweight clothing : پارچه و لباس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keyboarding: Noun - uncountable : تایپ وارد کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practical: Noun - countable - BrE : امتحان عمل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business studies: Noun - uncountable : مطالعات تجاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive around: Pherasal verb : بی هدف رانندگی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save it: ساکت شو !!! دهنت را ببند!!! خفه شو! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: ۱ - به دقت فکر کردن درباره چیزی ۲ - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fly the flag: رفتار کردن به سبکی که نشان دهد شما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly off the shelves: به سرعت به فروش رفتن و تمام شدن یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly off: Fly off the shelves : به سرعت به فر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run low: کاهش پیدا کردن کم شدن موجودی و ذخای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run low: کاهش پیدا کردن کم شدن موجودی و ذخای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

courtesy: Adjective : حسن نیت به عنوان مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work: Mass noun : a great deal of effort ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salespeople: Noun - plural : فروشنده ها مسئولین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diospyros kaki: خرمالوی شرقی خرمالوی آسیایی خرمالو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i lost my cool: Idiom : از کوره در رفتم یهو عصبانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the event of: در صورتِ . . . . . . . در صورتِ بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the event of: در صورتِ . . . . . . . در صورتِ بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wind driven rain: Wind - driven rain باد باران باران ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecstatic: خوشحال Happy Thrilled

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customer services: Noun - uncountable : امور مشتریان خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customer services: Noun - uncountable : امور مشتریان خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

file a claim: درخواست غرامت کردن از بیمه غرامت خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black and blue: Idiom : سیاه و کبود سیاه و کبود شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black and blue: Idiom : سیاه و کبود سیاه و کبود شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basis: On a regular/ daily/ weekly etc bas ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check out page: Noun - countable : درگاه بانکی صفحه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead link: Noun - countable : لینک خراب لینک غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bench player: Noun - countable : بازیکن ذخیره ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class monitor: Noun - countable : مُبصِر کلاس مبصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

podcast: Noun - countable : برنامه رادیویی ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodate: برطرف کردن ( نیاز، اختلاف و . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fail: I fail to understand/see : نمی تونم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: Approach a problem : به مشکلی رسیدگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's only natural: It's normal and as you would expect

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: ناآرام و ناراحت معذب ناخوشایند Not ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substance abuse: Noun - uncountable : سوء مصرف مواد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nutritional quality: ارزش غذایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequent: متداول رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

many happy returns: معادل با : ایشالا صد سال زنده باشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quantity: تعداد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

split pea: لپه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

split pea: لپه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

animal rights activist: مدافع حقوق حیوانات طرفدار رعایت حقو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

animal rights activist: مدافع حقوق حیوانات طرفدار رعایت حقو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicator: Noun - countable : سخنران ماهر انسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passive resistance: Noun - uncountable : مقاومت منفعل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passive resistance: Noun - uncountable : مقاومت منفعل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free up: Phrasal verb : آزاد کردن وقت یک شخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cleft chin: چانه ی شکاف دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zero chill: Slang : Uncool Zero chill is a phra ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foreign policy: Mass noun : سیاست خارجه ( استراتژی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's not go there: Idiom : بیا درباره این موضوع صحبت ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gold rush: Noun - countable : وضعیتی که در آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your ass is grass: Idiom : دمار از روزگارت دراومده !!! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your ass is grass: Idiom : دمار از روزگارت دراومده !!! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet needs: رفع نیاز کردن نیازی را برآورده کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

span: گسترش یافتن توسعه یافتن به عنوان مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise and shine: Phrase : wake up and get out of bed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap: Noun - countable : نوعی ساندویچ ساخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve: Noun - countable : ضربه ی سِرو ( نو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firenado: Noun - countable : Fire tornado آتش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extreme weather: Noun - uncountable : وضعیت جوی غیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

address: address a problem/question/issue et ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call center: Noun - countable : مرکز خدمات مشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's written all over your face: از قیافه ت مشخصه از چهره ت مشخصه ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salmon: رنگِ گُل بِهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mustard: رنگ خردلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in uncharted water: در موقعیتی ناآشنا و نسبتا خطرناک قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't insult my intelligence: به شعور من توهین نکن. منو خر فرض ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

selling like hot cakes: خوش فروش کالایی که مردم آن را دوست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selling like hot cakes: خوش فروش کالایی که مردم آن را دوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self driving car: Noun - countable : ماشین بدون رانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course: Verb : تعقیب و شکار کردن خرگوش ها ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

combat area: Noun - uncountable : منطقه جنگی Com ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreseeable: In the foreseeable future : خیلی زو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait staff: Noun - plural /singular - North Ame ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marine engineer: Noun - countable : مهندس دریا و دری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tide: Tide somebody over something : کمک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record low: Noun - countable : کمترین مقدار یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lovely weather for ducks: Idiom : هوای خیلی بارانی باران شدید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a breeze: Idiom : آسان بودن انجام کاری Easy t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a breeze: Idiom : آسان بودن انجام کاری Easy t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right as rain: Idiom : Fit and healthy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confined: Adjective : محصور تَنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bug zapper: Noun - countable : حشره کش برقی ele ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ping: Noun - countable : a short high rin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regardless: بدون توجه به اینکه . . . . . بدون ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peace negotiations: مذاکرات صلح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of great consequence: مهم Important به عنوان مثال : Th ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self rising: Self rising flour : آردِ خود عمل آو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's why: به همین دلیل است که . . . به همین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in line: To be in line with something : مطاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabloid: Noun - countable : newspaper that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at death's door: be at death’s door : در آستانه مرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convey: انتقال مالکیت دادن Change the posse ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cable news network: Noun - countable : شبکه های تلویزیو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dry up: Phrasal verb : خشک کردن ظروف شسته ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revenue: Noun - uncountable : درآمد مالیاتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

body blow: Noun - countable : شکست، نومیدی و ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

classified ads: نیازمندی ها ( صفحه نیازمندی ها در ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think tank: Noun - countable : اتاق فکر اندیشکد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

win back: Phrasal verb : Regain Retrieve

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jailed: Adjective : زندانی زندانی شده گرفتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undergo: Undergo a revolution : دست به انقلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have your ducks in a row: Expression : مرتب و منظم کردن چیزها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change hands: Idiom : دست به دست شدن فروخته شدن B ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to hand: Idiom : دَمِ دست نزدیک نزدیک و به ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nine to five: Adjective - adverb : ساعت کار روزان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beach cabin: Noun - countable : کلبه ساحلی خانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cleaning job: Noun - countable : شغل نظافتی شغل خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coolbox: Noun - countable : کُلمَن ( ظرف پلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

noble: Noun - countable : عضوی از بالاترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in place: ( قانون، سیاست، ساختار اداری و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breeding: Captive breeding : پرورش دادن در اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captive: Captive breeding : پرورش دادن در اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push: Verb : راندن ( به سمتِ ) سوق دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ivory: Noun - countable - informal : کلید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renovated: Adjective : بازسازی شده تازه تعمیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take down: Phrasal verb : حذف کردن چیزی ( فایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poser: Noun - countable - informal : فردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condo: Noun - countable - informal - AmE : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triangular prism: Noun - countable : منشور مثلثی منشو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unconsciously: Adverb : از روی ناخودآگاهی به روشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drum an idea into the head: Phrasal verb : عقیده ای را به زور ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up to my ears: Idiom : خیلی سرم شلوغه خیلی گرفتارم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infant: Adjective : تازه تاسیس ( درباره چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

light aircraft: Noun - countable : هواپیمای کوچک هو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latch: Noun - countable : زبانه ی قفل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key cylinder: Noun - countable : توپیِ قفل سوراخِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spyhole: Noun - countable : چشمیِ در ( وسیل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assassin: متن های برگرفته شده از دیکشنری Oxfo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as red as a lobster: Idiom : قرمز شدن صورت در اثر عصبانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as brave as a lion: Idiom : شجاع بودن مانند شیر قوی بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncleanness: Noun - uncountable : ناپاکی

١ سال پیش

مدال‌های مهدی صباغ