مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call off: به هم زدن موضوعی که برای آن برنامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

singlehandedly: دست تنها به تنهایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow back: Phrasal verb : رشد کردن مجدد و رسید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow back: Phrasal verb : رشد کردن مجدد و رسید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bottle up: سرکوب کردن احساسات نشان ندادن عواطف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get flooding: جاری شدن سیل سیل آمدن دچار سیل زدگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family life: سبک زندگی فعالیت های روزانه و روزمر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motivating: Adjective : انگیزه دهنده تحریک کنند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: به اندازه یِ به مقدارِ به قدرِ به م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from your lips to god's ears: معادل با ضرب المثل فارسی : خدا از د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from your lips to god's ears: معادل با ضرب المثل فارسی : خدا از د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mountain out of a molehill: از کاه، کوه ساختن چیز بی اهمیتی را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soul patch: ریشِ کمی که برخی از مردان بینِ زیرِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soul patch: ریشِ کمی که برخی از مردان بینِ زیرِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

handlebar moustache: سبیلِ چخماقی مردان سبیلِ دسته موتور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handlebar moustache: سبیلِ چخماقی مردان سبیلِ دسته موتور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all too often: بیشتر وقت ها اکثر اوقات خیلی وقت ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speed friending: مهمانی ای که میزبان برپا می کند تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: بدگویی کردن پشت سر دیگران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gossip magazine: Noun - countable : Tabloid magazin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gossip magazine: Noun - countable : Tabloid magazin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waste of time: noun - countable : هدردهی وقت اتلاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waste of time: noun - countable : هدردهی وقت اتلاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

graduate school: دانشکده عالی دانشکده تحصیلات تکمیلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grad school: Graduate school دانشکده عالی دانشک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crawl under a rock: Phrase : از خجالت آب شدن و به زمین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crawl under a rock: Phrase : از خجالت آب شدن و به زمین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flyscreen: توری پشه گیر توری فلزی یا پارچه ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost and found: بخش اشیا گمشده ( در جاهایی مثل راه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand out from the crowd: از دیگران بالاتر و بهتر بودن یک سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal assistant: منشیِ شخصی کسی که کارهایی مانند: بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

welcoming: Adjective: آدم خوش برخورد مکان دوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with every fiber of my being: با تمام وجودم از ته قلبم با تک تک س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with every fiber of my being: با تمام وجودم از ته قلبم با تک تک س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clean water: Drinking water Potable water آب آشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bunged up: گرفتگی بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goody goody: Adjective : چاپلوس پاچه خوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring back: زنده کردن خاطرات تجدید خاطره کردن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throughout: در طیِ در طولِ در مدتِ در بازه ی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come on: شروع شدن یک برنامه ی رادیویی یا تلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trailer: تیزر تبلیغاتی فیلم تبلیغ یک فیلم در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

literally: Adverb : به معنای واقعی کلمه عینا د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sensitise: حساس کردن حساس شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desensitise: بیحس کردن در برابر چیزی بی اهمیت شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

us all: All of us همه ی ما ما همگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

us all: All of us همه ی ما ما همگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how should i know: اصطلاح: من از کجا بدونم؟ چرا من با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how should i know: اصطلاح: من از کجا بدونم؟ چرا من با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proof: Adjective : مقاوم Verb : ضدآب کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go straight to the point: Idiom : برو سر اصل مطلب حاشیه نرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look through: به دنبال چیزی گشتن در یک جای شلوغ ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push through: با دست دیگران را وادار به حرکت کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rag mop: تِیِ دسته دارِ نخی ( که از آن برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rag mop: تِیِ دسته دارِ نخی ( که از آن برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cuban mop: تِیِ دسته دار پلاستیکی ( که سَرِ آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bucket: Verb - informal : به شدت باران باری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get attention: توجه دیگران را به خود جلب کردن جلب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get attention: توجه دیگران را به خود جلب کردن جلب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

play around: وَر رفتن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play around: وَر رفتن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all through: در تمامِ مدتِ. . . . . . . در تمام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

job market: بازار کار درخواست استخدام نیروی کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

job market: بازار کار درخواست استخدام نیروی کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career path: مسیر شغلی راهی که یک کارمند یا کارگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

career path: مسیر شغلی راهی که یک کارمند یا کارگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

follow advice: به توصیه ی کسی عمل کردن مشورت دیگرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow advice: به توصیه ی کسی عمل کردن مشورت دیگرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quiet room: اتاق آرامش اتاق آرام اتاقی که در مح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on site: Adjective : مستقر در محل حاضر در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discounted: Adjective : دارای تخفیف شده تخفیف خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regular: Noun - countable - informal : مشتری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subway pass: بلیت مترو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

health club: باشگاه تندرستی فرق این کلمه با gym ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health club: باشگاه تندرستی فرق این کلمه با gym ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tempted: Adjective : فریب خورده وسوسه شده گم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i won't be long: اصطلاح : کارم زیاد طول نمی کشه. ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

financial management: مدیریت مالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senior center: مراکزی که در برخی کشورها وجود دارند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

senior center: مراکزی که در برخی کشورها وجود دارند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamanism: جادو درمانی مکتبی که پیروان آن ادع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shamanism: جادو درمانی مکتبی که پیروان آن ادع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

categorically: قاطعانه بدون شک و شبهه با اطمینان ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

family friendly: Adjective : خانوادگی دارای محیط منا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

web conferencing: Noun - uncountable : جلسه ی مجازی ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save on something: هدر ندادن چیزی صرفه جویی کردن در چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get experience: تجربه کسب کردن بدست آوردن تجربه بات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

round hay bale: علف خشک جمع شده به صورت لوله شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rejection letter: Noun - countable : نامه ی عدم پذیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

claim to fame: Phrase of claim : Somebody's/someth ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record label: Noun - countable : Record company ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

record label: Noun - countable : Record company ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the charts: Become famous معروف شدن مشهور شدن ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the charts: Become famous معروف شدن مشهور شدن ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

literary agent: نماینده ادبی کسی که به وکالت و نمای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

literary agent: نماینده ادبی کسی که به وکالت و نمای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

world famous: شهرت جهانی شناخته شده در کل جهان شن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go about: شروع به انجام کاری کردن کاری را به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career counselor: مشاور شغلی مشاور کاریابی کسی که شغل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

career counselor: مشاور شغلی مشاور کاریابی کسی که شغل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody hanging: بلاتکلیف گذاردن کسی کسی را منتظر جو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psychiatric nurse: پرستار روانپزشکی شخصی که شغل او مرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer job: کار تابستانی کاری که دانش آموزان د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer job: کار تابستانی کاری که دانش آموزان د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی موضوعی پارک موضوعی یعنی پار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

camp counselor: Noun - countable : سرپرست اردوگاه ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

camp counselor: Noun - countable : سرپرست اردوگاه ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer programs: کلاس های فوق برنامه کلاس های اوقات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call in show: noun - countable : برنامه ی زنده ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call in show: noun - countable : برنامه ی زنده ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identify: همذات پنداری کردن با کسی احساس همان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's all we have time for: idiom : در یک برنامه رادیویی یا تلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's all we have time for: idiom : در یک برنامه رادیویی یا تلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck in: adjective : گرفتار شده در . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogyman: لولو لولوخور خوره موجود خیالی ترسنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet a need: برآورده کردن نیازهای یک فرد چیزی من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career move: noun - countable : تغییر شغل ( که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

career move: noun - countable : تغییر شغل ( که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neat freak: noun - countable : US - informal : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neat freak: noun - countable : US - informal : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the end: سرانجام بالاخره در پایان نهایتا دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh down: زیر فشار مشکلات، خم شدن زیر بار سنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long for: بی صبرانه چیزی را خواستن ( به خصوص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vegetative state: زندگی نباتی کسی که مرگ مغزی شده و ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: بحث کردن درباره ی یک ایده و نظر ترو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artificial flavour: طعم دهنده های مصنوعی موادی که کارخا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real food: غذای طبیعی غذایی که ساخته دست بشر ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radio show: Noun - countable : برنامه رادیویی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radio show host: مجری رادیو کسی که در برنامه های راد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tv series: Noun - countable : سریال تلویزیونی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tv series: Noun - countable : سریال تلویزیونی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beekeeping: شغل زنبورداری زنبورداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beekeeping: شغل زنبورداری زنبورداری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fruit crops: میوه جات میوه های خوراکی اصولا این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your call: تصمیم با خودته It's up to you

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow your pride: غرورت را زیر پا بگذار روی غرورت پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight budget: Noun - countable : مضیقه ی مالی فشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thread: سرپیچ لامپ ( بخش فلزی انتهای لامپ ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it rains it pours: بدبیاری پشتِ بدبیاری دائم بدبیاری آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

package delivery company: Noun - countable : Parcel - deliver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to be: Phrasal verb : Become شدن تبدیل شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way: مانع انجام کار دیگران شدن جلوی وقوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get ahead: موفق تر بودن از دیگران انجام دادن ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoodge: Verb - informal in Australia and Ne ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand tall: نشان دادن شجاعت، قدرت و آرامش از خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am at the end of my rope: Idiom: دیگه جونم به لبم رسیده دیگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wind turbine: noun - countable : توربین بادی ( که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind turbine: noun - countable : توربین بادی ( که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mail carrier: پُستچی نامه بَر نامه رِسان کارمند ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white horses: Noun - plural : Whitecaps موجهایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yowza: Informal - USA : Yowzers Yowzer صوت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social network: Noun - countable : تعاملات اجتماعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrated: Adjective : مبالغه غُلُوآمیز گزافه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social cohesion: Noun - uncountable : همبستگی اجتماع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperity: Noun - uncountable : رفاه زمانی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easier said than done: دوصد گفته چو نیم کردار نیست. به عم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fade: فروکش کردن به عنوان مثال: Their ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

looks: ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick day: Noun - countable : Sick leave مرخص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vacation time: Noun - countable : مرخصی استحقاقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vacation time: Noun - countable : مرخصی استحقاقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sense of belonging: Noun - countable : حس تعلق خاطر اح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of belonging: Noun - countable : حس تعلق خاطر اح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reported speech: Noun - uncountable : Indirect spee ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reported thought: Noun - uncountable : Indirect thou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiring: Adjective : خسته کننده خستگی آور ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tour agent: Noun - countable : مدیرِ تور کسی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

puzzled: Adjective : گیج شده سردرگم متحیر ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terrifying: Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terrified: Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a reservation: Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pink dolphin: Noun - countable : دلفین صورتی نوع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tour company: Noun - countable : آژانس مسافرتی شر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boat trip: Noun - countable : سفر با قایق ( ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boat trip: Noun - countable : سفر با قایق ( ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boat ride: Noun - countable : قایق سواری سفر د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtired: Adjective : بیش از حد خسته ( تا جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtired: Adjective : بیش از حد خسته ( تا جای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eye mask: Noun - countable : چشم بند ماسک چش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

road trip: Noun - countable : سفر جاده ای ( با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

road trip: Noun - countable : سفر جاده ای ( با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

streetlamp: Noun - countable : Streetlight تیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streetlamp: Noun - countable : Streetlight تیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack: چمدان، ساک، کوله پشتی، کیف و . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plastic bag: Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic bag: Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bus tour: Noun - countable : تورِ گردشگریِ ات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bus tour: Noun - countable : تورِ گردشگریِ ات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scare away: کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لَب تَر کن فقط کافیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overnight flight: Noun - countable : پروازِ شبانه پرو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frequent traveler: Noun - countable : دائم السَفَر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequent traveler: Noun - countable : دائم السَفَر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straggle: دوست گرامی جناب باقری عزیز بلی کامل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plug: دوشاخه یا سه شاخه برق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflexive pronoun: ضمیر انعکاسی مانند: himself, herse ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel at: به مکان و مقصد مشخصی رفتن با سرعت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speed of sound: سرعتِ صوت فاصله ای است که یک موج صو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upside down: Adjective - adverb : وارونه سر و ته

١ سال پیش

مدال‌های مهدی صباغ