⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
الهام حمیدی
من چندین سالی هست که تافل گرفتم و سابقه تدریس هم دارم ودر حال حاضر، مشغول تحصیل در رشته مترجمی زبان انگلیسی هستم.
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
big business
معاملات بزرگ _ کار بزرگ
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
2
adhere
معتقد بودن ؛ اعتقاد داشتن به چیزی
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
3
Fair trade
قرارداد منصفانه ، تجارت منصفانه ، تجارت مشروع
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
4
externally
خارج از مرزها (به ویژه در زمینه اقتصادی و بازرگانی)
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
5
intangibility
نا ملموس بودن
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
6
sight seeing
مناظر دیدنی
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
7
air seat
بلیط هواپیما
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
8
recreation
تجدید قوا
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
9
anticipation
آمادگی برای انجام کارها ــ آینده نگری ــ پیش بینی کارهایی که باید انجام شود
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
10
facility
تسهیلات
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
11
board
پانسیون (در صنعت گردشگری)
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
12
accessibility
آمادگی برای پذیرایی ( در صنعت گردشگری)
١٤٠٠/٠١/١٦
4
|
0
13
inconvenience
اسباب زحمت
١٤٠٠/٠١/١٦
2
|
0
14
monetary restraints
محدودیت پولی ـ از نظر مالی در مضیغه بودن
١٤٠٠/٠١/١٦
2
|
0
15
diaper
پوشک یک بار مصرف
١٣٩٩/١٢/٢٤
2
|
0
16
Single year
هر ساله
١٣٩٩/١٢/٢٤
2
|
0
17
in plenty of time
سر فرصت
١٣٩٩/١٢/٢١
2
|
0
18
appropriate
اون دوستی که گفته بود" معنی تشکر هم میده" و کلی هم کامنت منفی گرفته ، احتمالا appropriate رو با کلمه appreciate اشتباه گرفته.
١٣٩٩/١٢/٢١
19
|
1
19
leader
رئیس و سرکرده
١٣٩٩/١٢/٢١
2
|
0
20
leader
روءسا
١٣٩٩/١٢/٢١
2
|
0
21
community
محله
١٣٩٩/١٢/٢١
6
|
0
22
make up
made up his mind
مغزشو به کار انداخت
١٣٩٩/١٢/١٠
2
|
0
23
electronically
الکترونیکی
١٣٩٩/١٢/٠٩
0
|
0
24
signal
علامت دادن ، اشاره کردن
١٣٩٩/١٢/٠٦
0
|
0
25
jump
jump on a pause
از مکث ها به سرعت استفاده کنید
١٣٩٩/١٢/٠٦
0
|
0
26
finance
تامین و پشتوانه مالی
١٣٩٩/١٢/٠٣
2
|
0
27
social group
عموم مردم
١٣٩٩/١٢/٠٣
2
|
0
28
group
دسته
١٣٩٩/١٢/٠١
2
|
0
29
national
مرکزی
١٣٩٩/١٢/٠١
0
|
0
30
expensive
پر سود
١٣٩٩/١٢/٠١
4
|
0
31
replenish
احیای مجدد
١٣٩٩/٠٩/٣٠
2
|
0
32
mighty
مقتدر
١٣٩٩/٠٩/٢٩
0
|
0
33
box
جایگاه ویژه
١٣٩٩/٠٩/٢٨
2
|
0
34
stagger
یکه خورد
١٣٩٩/٠٩/٢٨
2
|
0
35
cinder
در نقش فعل .. خاکستر پاشیدن
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
36
note
علامت
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
37
ingenuity
غریزه
١٣٩٩/٠٩/٢٨
2
|
1
38
stanchion
اصطبل _ و گاهی به معنای قاب دور گردن گاوی ک در گاوداری یا اصطبل است
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
39
frenzied
برآشفته
١٣٩٩/٠٩/٢٨
2
|
0
40
decline
سرازیری
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
41
souse
خالی کردن ( آن ها چند سطل پر از آب را روی او خالی کردند)
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
42
pailfuls
پر. (این سطل آب پر است)
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
43
chorus
نغمه _ تک نوازی
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
1
44
opened knife
چاقویی آماده ی حمله
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
45
waver
پیچ و تاب خوردن
١٣٩٩/٠٩/٢٧
2
|
0
46
thrifty
محتاط
١٣٩٩/٠٩/٢٧
2
|
0
47
thrifty
محافظه کار
١٣٩٩/٠٩/٢٧
2
|
0
48
vibration
جنبش
١٣٩٩/٠٩/٢٧
0
|
0
49
wild
مهارنکردنی _ سرکش
١٣٩٩/٠٩/٢٧
0
|
1
50
Presently
بالاخره
١٣٩٩/٠٩/٢٥
2
|
0
1
2
3
4
<