aspirate

/ˈæspəˌret//ˈæspəreɪt/

معنی: حلقی، با نفس تلفظ کردن، از حلق اداء کردن، خالی کردن، بیرون کشیدن
معانی دیگر: با دمش ادا کردن (برخی حروف بی صدا را با بیرون دادن هوا از دهان ادا کردن)، (زبان شناسی و آواشناسی) دمیده، دمشی، (پزشکی) برون مکیدن (آب یا گاز از درون اندام)، مکش کردن، (در انگلیسی) صدای حرف h (که همراه با بیرون دادن هوا ادا می شود)، بیرون کشیدن گاز یابخار از ظرفی، حرف h اول کلمه ای را بطور حلقی تلفظ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aspirates, aspirating, aspirated
(1) تعریف: in phonetics, to pronounce (a speech sound) with an audible release or rush of air, as the "h" in "helium" or the "p" in "pickle".

(2) تعریف: to remove or draw out by suction, as with an aspirator.

(3) تعریف: to inhale (fluid) into the respiratory tract.
اسم ( noun )
• : تعریف: in phonetics, a speech sound pronounced with an audible release or rush of air, such as the initial "h," "t," "p," or "k" sounds in English.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of a speech sound, pronounced with or followed by a puff of breath; aspirated.

جمله های نمونه

1. in english we usually aspirate the sounds represented by p and t
در انگلیسی معمولا صداهای پ و ت را به طور دمیده ادا می کنیم.

2. The word'hour'is pronounced without an initial aspirate.
[ترجمه گوگل]کلمه Hour's بدون آسپیراسیون اولیه تلفظ می شود
[ترجمه ترگمان]کلمه ساعت بدون an اولیه تلفظ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A bone marrow aspirate showed 64% blast cells.
[ترجمه گوگل]آسپیراسیون مغز استخوان 64 درصد سلول های بلاست را نشان داد
[ترجمه ترگمان]A مغز استخوان ۶۴ درصد را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aspirate nasogastric tube if indicated. 6 Once conscious gradually elevate patient to upright position.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز لوله بینی معده را آسپیره کنید 6 پس از هوشیاری بیمار را به تدریج به وضعیت عمودی ببرید
[ترجمه ترگمان]لوله nasogastric Aspirate اگر نشان داده شود ۶ به محض آگاه شدن تدریجی، بیمار را به سمت راست سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Characteristics and quantity of vomit, gastric aspirate, and stools were recorded.
[ترجمه گوگل]خصوصیات و مقدار استفراغ، آسپیراسیون معده و مدفوع ثبت شد
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها و مقدار استفراغ، aspirate gastric و stools ثبت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To aspirate the nasogastric tubes hourly.
[ترجمه گوگل]برای آسپیراسیون لوله های بینی معده هر ساعت
[ترجمه ترگمان]برای تمیز کردن لوله های nasogastric به هر ساعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An attempt was made where possible to aspirate gastric juice using a Teflon catheter passed down the suction biopsy channel.
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، تلاشی برای آسپیراسیون آب معده با استفاده از کاتتر تفلون انجام شد که از کانال بیوپسی ساکشن عبور می‌کند
[ترجمه ترگمان]تلاش برای دفع ادرار به جایی که ممکن بود از لوله gastric استفاده کنم، از کانال نمونه برداری کاسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Demineralized bone powder mixed with bone-marrow aspirate was introduced into the cyst to halt the expansion phase and to allow the cyst to ossify.
[ترجمه گوگل]پودر استخوان غیر معدنی مخلوط شده با آسپیره مغز استخوان به داخل کیست وارد شد تا فاز انبساط متوقف شود و کیست استخوانی شود
[ترجمه ترگمان]پودر استخوان demineralized با استخوان استخوان مغز استخوان به کیست معرفی شد تا فاز انبساط را متوقف کند و کیست را به ossify اجازه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion Cytological examination by fine - needle aspirate biopsy was helpful to diagnosis.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری بررسی سیتولوژیک با بیوپسی آسپیره با سوزن ظریف برای تشخیص کمک کننده بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری آزمایش Cytological توسط بیوپسی fine - برای تشخیص مفید بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Burned patients frequently aspirate after regurgitation of fluids.
[ترجمه گوگل]بیماران سوخته اغلب پس از برگشت مایعات آسپیره می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران Burned به طور مکرر بعد از regurgitation مایعات استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I must treat the transparent glass to aspirate gently.
[ترجمه گوگل]من باید شیشه شفاف را به آرامی آسپیره کنم
[ترجمه ترگمان]باید با شیشه های شفاف به آرامی بالا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bone marrow aspirate revealed all patients necrotic bone marrow particles with distended sinusoids and necrotic eosinophile material.
[ترجمه گوگل]آسپیراسیون مغز استخوان همه بیماران را نشان داد که ذرات نکروزه مغز استخوان با سینوسوئیدهای متسع و مواد ائوزینوفیل نکروزه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مغز استخوان، همه بیماران necrotic bone و particles distended و material necrotic را آشکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unable to swallow, patients with ALS may aspirate or inhale food or saliva into their lungs.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به ALS که قادر به بلع نیستند، ممکن است غذا یا بزاق را به ریه های خود بکشند یا استنشاق کنند
[ترجمه ترگمان]قادر به قورت دادن نیستند، بیماران با ALS ممکن است تنفس کنند و یا آب دهان یا بزاق خود را به ریه های خود فرو دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The concentration of acid in vomitus or aspirate need not reach this limit.
[ترجمه گوگل]لازم نیست غلظت اسید در استفراغ یا آسپیره به این حد برسد
[ترجمه ترگمان]غلظت اسید در vomitus یا aspirate باید به این حد برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقی (صفت)
aspirate, pharyngeal

با نفس تلفظ کردن (فعل)
aspirate

از حلق اداء کردن (فعل)
aspirate

خالی کردن (فعل)
free, empty, hollow, purge, aspirate, unload, discharge, vent, deplete, evacuate, dump, eviscerate, vacate, disgorge

بیرون کشیدن (فعل)
extract, evoke, solicit, draw, aspirate, elicit

انگلیسی به انگلیسی

• pronunciation of the letter "h" at the beginning of a word (phonetics)
pronounce the "h" sound by breathing out (phonetics); remove air or fluid (medicine)
an aspirate is the sound represented in english by the letter `h'; a technical term in linguistics.
to aspirate a letter in a word means to pronounce it with the sound of a letter `h'.

پیشنهاد کاربران

۱. {زبانشناسی} دمیده تلفظ کردن ۲. فرو بردن. فرو دادن ۳. بیرون کشیدن. دمیدن
مثال:
there was a drug, aspirated by tube fixed over the mouth and nose, which made people crazy.
دارویی وجود داشت که بوسیله لوله ای که بر روی دهان و بینی قرار داده شده بود فرو برده می شد که مردم را دیوانه کرده بود.
در زبان شناسی.
دمشی
Aspiration =روحیه
روحیه دادن

بپرس