سعید زارعین - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's just that: I appreciate your calling, but it's ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

score: Here's the score. . . نقشه از این ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tummy: Tickle his tummy, he likes it. شکم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heave: [هنگام هُل دادن یک شیء سنگین با صرف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rascal: You little rascal! If you don't com ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakthrough: At last a breakthrough! بالاخره فرج ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i shan't be a moment: زیاد طول نمی کشه. / زیاد دیر نمی کن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop clanger: گاف دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thick as a brush: خیلی گاگول، بسیار احمق، اِندِ شُل م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cellophane wrapper: پوشش سلوفان ( تعبیر رایج: سِلِفون )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

advise against: نسبت به چیزی هشدار دادن، چیزی را تو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine tipped pen: Fine - tipped Pen قلم نوک تیز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

facility staff: کارکنان مجموعه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill the vibe: ضد حال زدن، حس و حال خوش را از بین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

end date: تاریخ انتها، تاریخ انقضا تاریخی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all soon enough: �خیلی زود� مثال: You'll get famili ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guy friend: دوستِ یک پسر یا مرد، که جنسیتش مذکر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at me even: وقتی که گوینده می خواهد خودش را به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better to be safe than sorry: [ضرب المثل] احتیاط شرط عقل است.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

special licence: مجوّز ویژه [انگلیسی بریتانیایی] مجو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do porridge: [اسلنگ بریتانیایی] آب خنک خوردن ( گ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you and whose army: [اصطلاح بریتانیایی] شکل این حرفا نی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buy one get one free: یکی بخر، یک مجانی ببر! [یک شیوۀ هوش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kill or be killed: [معادل تقریبی] بکش تا زنده بمانی! ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill or cure: روشی برای حل مسئله که یا به طور کلی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fouled: it's fouled. [مثلاً بعد از خوردن ی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

words failed: As for you, words failed. در مورد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor little mite: [تعبیری برای نوزادان] طفلکی، طفل مع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put up with: مثال: Mr. Brown may put up with you ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that explains it: آها؛ همینو بگو!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

papadam: پاپَدُم نوعی نان لواش هندی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bombay duck: اردک بمبئی ( نوعی ماهی ) یا بومبیل

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cream out: خالی کردن سطل زباله I creamed out y ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do with oneself: To do with oneself کاری انجام دادن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeble: Feeble Excuses بهانه های واهی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i ever see you again: . If I ever see you again, it will ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a point: He got a point. پُر بیراه هم نمی گ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood toil: خونِ دل مثال: thirteen weeks of bl ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just the man i want: [اصطلاح] خوب که دیدمت. چه خوب شد ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on close analysis: با دقت زیاد، به صورت کاملاً تحلیلی، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beggers cant be choosers: [ضرب المثل] معادل: روزیِ ما افتاده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got a bone to pick with you: از تو یه گِلِگی دارم. . .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dog's dinner: to dress like a dog's dinner لباس خ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look as if you'd lost a hundred quid and found ten p: [اصطلاح عامیانۀ بریتیش] ترجمۀ تحت ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the mind boggles: مغز آدم سوت می کشد!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have had one's chips: مردن، کشته شدن If someone's snoopin ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is all or nothing: [امتحان می کنیم] یا می گیره یا نمی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grant an audience: به حضور پذیرفتن ملاقات کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good of you: باریکلا آفرین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinker's cuss: چیز بی ارزش We don't give a tinker' ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deliver from: خلاص کردن، خلاص شدن، نجات دادن، نجا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fig for: A fig for your documents! مستندات ش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spring green: [رنگ] سبز بهاری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be along: من هم [به دنبالت] خواهم آمد. منم [ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by a long chalk: It isn't all over by a long chalk. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's hide for: کسی را به خاطر چیزی شدیداً تنبیه کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be carried out feet first: بعد از اینکه کسی ( از چند نفر ) بمی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proboscis monkey: میمون دماغ دراز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bats in the belfry: دیوونگیه! این چه خل بازی ایه؟! چه غ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tip the wink: سرنخ دادن، محرمانه اطلاع دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that's torn it: گندش بزنن! تُف توش! لعنت بهش!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shout oneself hoarse: صدای کسی بر اثر فریاد زدن گرفته شدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're in for: در پیش داشتن ( ما ) We're in for a ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not so much as a whisker: پرنده هم پر نمی زنه. انگار گَردِ م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a dash for it: فلنگ را بستن به چاک [جعده] زدن به س ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a blue funk: با ترس و وحشت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to blazes with you: بری به جهنم!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all fast: [اصطلاح دریانوردی] شناور به خوبی به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roof fall: فروریزی سقف

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little 'un: مخففِ Little one بچۀ کوچولو Speak u ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stark staring mad: به کلی دیوانه I'm going stark star ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and that's flat: همین! والسلام! همین که گفتم! همین و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death of cold: You'll catch your death of cold. ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

something in the wind: چیزی که در حال وقوع باشد Isn't ther ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close the stable door after the horse is gone: نوش دارو پس از مرگ سهراب!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give in one's notice: استعفا کردن ( دادن )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in duty bound: مأمور به انجام وظیفه We are in duty ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toss it back: [در مورد آشامیدنی] برو بالا! سر بکش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk something out: در مورد چیزی صحبت کردن و راه حل پید ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on watch: نگهبانی دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow away the cobwebs: احساس خستگی را از بین بردن خستگی را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jig: to dance a jig با آهنگ تند رقصیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheet ice: لایۀ یخ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cause a sensation: جلب توجه کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on your head be it: باشه، خودت می دونی!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on steam: سرعت یا قدرت را زیاد کردن برای انجا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw up the sponge: تسلیم شدن جا زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on second thoughts: حالا که دوباره فکرشو می کنم. . . ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full speed ahead: [فرمان ناخدای کشتی] با حداکثر سرعت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cox'n: مخففِ Coxswain سکّاندار کشتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fagged out: خسته و کوفته لهِ له خُرد و خسته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat someone to it: از کسی پیشی گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the thought of: با فکر کردن به. . . افتادن به فکر. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

these walls have ears: دیوار موش داره، موش هم گوش داره.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whatsit: ماسماسک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's politeness for you: [خطاب به کسی رفتار یا گفتار بی ادبا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring someone to heel: کسی را تحت فرمان خود درآوردن کسی را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never never: on the never - never قسطی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unload one's junk on someone: جنس بنجل را به کسی قالب کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock someone flat: کسی را به شدت زدن و به زمین انداختن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seek shelter with: پیش کسی پناه گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reduce to the ranks: تنزّل درجه دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sambuk: سنبوک یا سمبوک نوعی قایق عربی کوچک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all along the line: کاملاً، همواره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this'll be the death of me: [در حالی که شخص از خنده روده بر شده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire and brimstone: [تعبیری که در هنگام خشم به زبان آور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ragtag and bobtail: یه مشت آدم بی سر و پا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick up a row: بحث و مشاجره راه انداختن

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not that: بحث بر سرِ این نیست که. . . دیالو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gay ass: خَز، ازمُدافتاده؛ مثلاً: Gay - ass ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crossable: در بازی شطرنج به معنای "جدول نتایج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development: در شطرنج به معنای "گسترش" به کار می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

any chance: امکان داشتن، ممکن بودن، اجازه داشتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detail: مجموعه ای از افراد که کار مشخصی به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

college student: دانشجو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wood burning: Wood - burning: چوبْ سوز Wood - bur ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admitting area: بخش پذیرش ( فضایی ساخته شده از اِست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vasilopita: به صورت Vasilopitta هم نوشته می شود ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pinch a loaf: معادل عامیانۀ واژۀ Defecate است به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conditions to avoid: شرایط مورد اجتناب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

model after: To model after something: از روی چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

model after: To model after something: از روی چی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find one's way around: To find one's way around: پیدا کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find one's way around: To find one's way around: پیدا کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeeze a lemon: To squeeze a lemon: ( عامیانه ) شاش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a make on sth or sb: To get a make on something or someb ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the slopes: To hit the slopes: اسکی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all night restaurant: All - night restaurant: رستوران شبا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soapy water: محلول آب و صابون مثلاً: Wash all th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boost: I can't reach it ( = ventilator sha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

game: What's the game? جریان/داستان چیه؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary phone: تلفنِ صفحه چرخان تلفن با شماره گیر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

around then: در همان موقع ها - تقریباً همان زمان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pawpaw: پاوپاو یا انبۀ سردسیری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ear of wheat: خوشۀ گندم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

model specific: [مجموعاً به عنوان یک صفت]: مربوط به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forward compatible: [رایانه و فناوری اطلاعات] همساز با ...

٤ ماه پیش

مدال‌های سعید زارعین