ترجمه‌های عیسی علوی (٧٥)

بازدید
٤٧
تاریخ
١ سال پیش
متن
'It's so . . ., so . . . ' I was groping for the right word to describe it.
دیدگاه
٠

من با تلاش فراوان دنبال کلمه ای بودم که آن را توصیف کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are groping after the truth.
دیدگاه
٠

پس از یافتن حقیقت تلا ش می کنیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
How can people be so uncompassionate?
دیدگاه
٠

چطور مردم میتوتنند اینقدر نامهربان باشند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Nor silver - shedding tears could penetrate her uncompassionate sire.
دیدگاه
٠

ریزش اشکهای چون نقره اش هم نتوانست بر پدر سنگدل او نفوذ کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The king of this country was a handsome young man, but he was uncompassionate and easily went into a rage.
دیدگاه
٠

پادشاهاین کشور مرد جوان خوش تیپی بود اما سنگدل بود و براحتی خشمگین می شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't give me any more. I've eaten masses!
دیدگاه
٠

برای من کافیه خیلی زیاد خورده ام

تاریخ
١ سال پیش
متن
It has masses of flowers each year.
دیدگاه
١

هر سال گل بسیار زیادی می دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some of the bureaucrats befooled the masses.
دیدگاه
٠

بعضی بوروکراتها توده مردم را دست انداخته و گول می زنند

تاریخ
١ سال پیش
متن
There were masses of people in town today.
دیدگاه

امروز انبوه مردم در شهر بودند

تاریخ
١ سال پیش
متن
I got masses of cards on my birthday.
دیدگاه

من کارتهای زیادی در جشن تولدم گرفتم

تاریخ
١ سال پیش
متن
The sentence was so ungrammatical that it was nonsense to me at first.
دیدگاه

جمله چنان غیرگرامری بود که در ابتدا برایم بی معنی بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Fortunately, the crack in the crystal bowl went unnoticed.
دیدگاه
١

خوشبختانه ترک ظرف کریستال توجه کسی را جلب نکرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He didn't like the media probing into his past.
دیدگاه
١

او در گذشته علاقه ای به کار مدیوم ها ( واسطه بین جهان فیزیکی و جهان اثیری مانند احضار کنندگان ارواح ) نداشت

تاریخ
١ سال پیش
متن
With the rise of literal Zen, Zen Koan had became the object of enlightenment, Koan's influence became even wider.
دیدگاه
٠

با رشد و ترقی ذن ؛ ذن کوان موضوع بصیرت شد ، کوآن حتی پرنوذتر شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She cited three reasons why people get into debt.
دیدگاه
١

او به سه دلیلی که مردم بدهکار میشوند اشاره کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
A hacker had managed to get into the system.
دیدگاه
١

هکر برنامه ای نوشته بود که به سیستم دسترسی پیدا کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't really want to get into discussing the technicalities of laser printing.
دیدگاه
٠

من واقعا نمی خواهم درباره تکنولوژی چاپ لبزری گفتگو کنم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Love is hard to get into, but harder to get out of.
دیدگاه
٠

عاشق شدن سخت است اما بیرون آمدن از آن سختتر است

تاریخ
١ سال پیش
متن
If he doesn't want to be involved, then so be it.
دیدگاه
٠

اگر او نمی خواهد در ارتباط باشد بگذار چنین باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
If that means delay, so be it; prudent decision making takes time.
دیدگاه
٠

اکر این بمعنی تاخیر است بگذار چنین باشد تصمیم گیری عاقلانه نیاز به زمان دارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
If they continue to win, so be it.
دیدگاه

بگذار همچنان برنده شوند

تاریخ
١ سال پیش
متن
If this makes me a churchgoer, then so be it.
دیدگاه

اگر این باعث میشود به کلیسا بروم خبری نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
If they were misunderstood, so be it.
دیدگاه
٠

اگر متوجه نمیشوند بگذار چنین باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
If something happens, so be it.
دیدگاه
٠

اگر اتفاقی بیفتد خبری نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
If that means delaying the trip, so be it.
دیدگاه
٠

اگر بمعنی تاخیر سفر است اشکالی ندارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
With wry humour, they laugh at their misfortunes.
دیدگاه
٠

با کج خلقی به بد شانسی آنها می خندند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The humour of it is not to be absorbed in a hurry.
دیدگاه
٠

عجله اش را با شوخی رد کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The prices for food are subject to variation.
دیدگاه

قیمت غذا تغییر پذیر است

تاریخ
١ سال پیش
متن
These rules are subject to change without notice.
دیدگاه
١

این قوانین بدون هیچ اخطاری تغییر پذیرند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The prices are subject to change.
دیدگاه

قیمت ها مشمول تغییر هستند

تاریخ
١ سال پیش
متن
From our lofty vantage point, we could see the city spread out below us.
دیدگاه
١

از نقطه ای مرتفع ، می توانستیم شهر در زیر پای خود ببینیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
From my vantage point on the hill, I could see the whole procession.
دیدگاه
٠

از نقطه ای در بالای تپه میتوانستم همه چیز را ببینم

تاریخ
١ سال پیش
متن
From today's vantage point, the 1987 crash seems just a blip in the upward progress of the market.
دیدگاه

امروزه ، سقوط سال 1987 بنظر میرسد فقط پیشرفتی در بازار باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whole dispute looked silly from my vantage point.
دیدگاه
٠

از نقطه نظر من بطورکلی مشاجره احمقانه می باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
From the vantage point of the late 20th century, the war seems to have achieved nothing.
دیدگاه
٠

از اواخر قرن بیستم بنظر میرسد جنگ بی نتیجه بوده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
These have been sadly neglected by most taxonomists.
دیدگاه
٠

متاسفانه اکثر تاکونومیست ها اینها را نادیده گرفته انذ

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wants to be a taxonomist of plants.
دیدگاه
١

او میخواهد متخصص طبقه بندی گیاهان باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The man who put the flash into kiddy science and engineering was obsessed with mastery and given to showmanship, says Brown.
دیدگاه
٠

براون می گوید : شخصی که نور را وارد علم و مهندسی کرد وسواس استادی داشت و آن را به امور تبلیغات سپرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The kiddy plate here looks wonderful. I wouldn't mind having that myself.
دیدگاه
٠

آن بشقاب کوچک بنظر عالی میاد فکر نکنم بتونم اونو داشته باشم

تاریخ
١ سال پیش
متن
You called it a script kiddy language, remember?
دیدگاه
٠

یادته گفتی اون دستنوشته به زبان کودکانه است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Now, which one of you naughty kiddy been messing with the Shadow Man?
دیدگاه
٠

الان کدامیک از شما شیطون بچه ها با مرد سایه بازی می کند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mom also took Dashu and Huahua for a kiddy roller coaster ride. Both requested to ride a second time!
دیدگاه
٠

مادر داشو و هاوا را به ترن هوایی بچگانه برد هر دو تاشون خواستند یکبار دیگر سوار ترن شوند!

تاریخ
١ سال پیش
متن
The realisation that the murderer must have been a close friend came as a shock.
دیدگاه
٠

دانستن اینکه قاتل باید دوستی نزدیک باشد شوکه کننده بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's rude to her friends and obsessively jealous.
دیدگاه
٠

او نسبت به دوستانش گستاخ شده و میل شدیدی به حسادت دارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He works obsessively from 15 am to 9 or 10 at night.
دیدگاه
١

او با وسواس از ساعت 3 بامداد تا 9 یا 10 شب کار میکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Peter was obsessively jealous and his behaviour was driving his wife away.
دیدگاه
٠

پیتر میل شدیدی به حسادت داشت و رفتارش باعث فاصله با همسرش شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's obsessively tidy, always hoovering and polishing.
دیدگاه
١

او بطور وسواس گونه پاکیزه است همیشه جاروبرقی می کشد و صیقل میدهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
I did not expect the job to be intrinsically rewarding.
دیدگاه
٠

انتظار نداشتم این شغل فی نفسه ارزشمند باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Sometimes I wonder if people are intrinsically evil.
دیدگاه

گاهی از اینکه افرادی فی نفسه بد هستند شگفت زده می شوم

تاریخ
١ سال پیش
متن
This subject is intrinsically interesting and worthy of study in its own right.
دیدگاه

این موضوع فی نفسه جالب و ارزش مطالعه را دارد

١