Shirinbahari - جزئیات مدال‌ها

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abnegation: فداکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disenfranchise: محروم از رای دادن, محرومیت حقوقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disenfranchise: محروم از رای دادن, محرومیت حقوقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sinuous: پرپیچ وخم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sinuous: پرپیچ وخم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obtuse: کند ذهن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

perk up: خوشحال تر و با انرژی تر شدن You'll ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hankering after for: به شدت خواستن She hankered for a ne ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hankering after for: به شدت خواستن She hankered for a ne ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ETA: Estimated time of arrival زمان تخمی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

feedback: انتقاد و پیشنهاد How can I provide ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suss out: سر در آوردن. فهمیدن He finally suss ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

suss out: سر در آوردن. فهمیدن He finally suss ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go way back: برای مدت طولانی هم دیگر را شناختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go way back: برای مدت طولانی هم دیگر را شناختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resilience: قوی, سرسخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fret: نگرانی بی مورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

devil may care: هرچه که بادا باد, جسور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run it course: مسیر طبیعی خود را طی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

run it course: مسیر طبیعی خود را طی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go sideways: اون طوری که انتظار داری پیش نره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go sideways: اون طوری که انتظار داری پیش نره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

up to speed: آخرین اخبار و دانش در مورد چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

right up your alley: راست کار خودته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snake oil: راه حل بی فایده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

snake oil: راه حل بی فایده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quixotic: آرمان گرا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quixotic: آرمان گرا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogus: قلابی. دروغی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bogus: قلابی. دروغی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brawl: بحث و دعوای پر سر و صدا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

brawl: بحث و دعوای پر سر و صدا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

delinquent: جنایت کار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vermin: کک'شپش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quench: خفه کردن. خاموش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: صرفه جویی در وقت و پول و انرژی, راه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give cut someone some slack: گیر ندادن. انتقاد نکردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give cut someone some slack: گیر ندادن. انتقاد نکردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long slow haul: وقت گیر با تلاش بسیار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long slow haul: وقت گیر با تلاش بسیار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

apb: All points bulletin پیام هشدار پلیس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long pull: وقت گیر با تلاش فراوان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long pull: وقت گیر با تلاش فراوان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اگر تو به فکرم باشی: If you think of me

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اگر تو به فکرم باشی: If you think of me

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rumblings: نشانه هایی از نارضایتی مردم یاگسترش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rumblings: نشانه هایی از نارضایتی مردم یاگسترش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wilt: پژمرده و پلاسیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

Log: ثبت رسمی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit sb up: تماس گرفتن Hit me up and let me kno ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit sb up: تماس گرفتن Hit me up and let me kno ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all about: خیلی دوست داشتن I am all about this ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

all about: خیلی دوست داشتن I am all about this ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle a score: انتقام گرفتن. تلافی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

settle a score: انتقام گرفتن. تلافی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

better off: خوشحال تر. موفق تر. شرایط بهتر . I ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scout's honor: قول شریف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scout's honor: قول شریف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to lose one's touch: No longer be able to do sth well

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to lose one's touch: No longer be able to do sth well

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

no big deal: چیزی خیلی مهمی نیست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steady on: شورشا در آوردی. خیلی گندش کردی Stea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steady on: شورشا در آوردی. خیلی گندش کردی Stea ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run out of the mill: معمولی. نه چیز خاصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run out of the mill: معمولی. نه چیز خاصی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not miss a beat: بی وقفه و بدون تردید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not miss a beat: بی وقفه و بدون تردید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bucket list: لیست آرزو ها. کارهای قبل از مرگ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull sth off: موفقیت درانجام کار سخت. از پسش برآم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull sth off: موفقیت درانجام کار سخت. از پسش برآم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

discursive: از موضوعی به موضوعی پریدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get right on sth: الان انجامش می دم I'll get right on ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get right on sth: الان انجامش می دم I'll get right on ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull rank on sb: رئیسی که از موقعیتش به طور ناعادلان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull rank on sb: رئیسی که از موقعیتش به طور ناعادلان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pore over: به دقت مطالعه کردن A girl with long ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit on sb: ناگهانی چیزی را فهمیدن, یا کشف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit on sb: ناگهانی چیزی را فهمیدن, یا کشف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stowaway: مسافر قاچاقی. مسافر پنهان شده در هو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stowaway: مسافر قاچاقی. مسافر پنهان شده در هو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment: تصمیم یا کاری فوری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll give him that: حداقل یه کمی از حرفاشا را قبول دارم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll give him that: حداقل یه کمی از حرفاشا را قبول دارم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

click: درک و توافق با هم دیگر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the rank and file: کارمندان ساده That's the problem wi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the rank and file: کارمندان ساده That's the problem wi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pent up: انرژی یا احساسات ابراز نشده برای مد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pent up: انرژی یا احساسات ابراز نشده برای مد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goose chase: جست و جوی ناموفق و وقت هدر دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goose chase: جست و جوی ناموفق و وقت هدر دادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

latch onto sb: علاقمند شدن به چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latch onto sb: علاقمند شدن به چیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give so credit: تقدیر از همکاری کسی. شناخت خصوصیت م ...

١١ ماه پیش

مدال‌های Shirinbahari