Shirinbahari - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garble: گیج شده the connection was awful an ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garble: گیج شده the connection was awful an ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seraphic: بسیار خوشحال a seraphic smile

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seraphic: بسیار خوشحال a seraphic smile

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bi level: دو کاره. دو طرحه the unit's bi - le ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bi level: دو کاره. دو طرحه the unit's bi - le ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut the cord: مستقل شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divine: عالی a divinely inspired idea

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ne'er do well: آدم تنبل و بدون مسئولیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vituperation: توهین کردن. فحش دادن no one else at ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big stink: شکایت کردن Make a big stink

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big stink: شکایت کردن Make a big stink

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditch: ترک کردن. قال گذاشتن I'll ditch him

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glitzy: شیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glitzy: شیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flaky: غیرقابل اعتماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a way: شگفت زده شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bummed: ناراحت شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bummer: تجربه ی بد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hole up: پنهان شدن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hole up: پنهان شدن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honcho: رئیس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

honcho: رئیس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grub: غذا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grub: غذا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groovy: خوشایند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gourd: مغز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goofy: احمقانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clunker: ماشین قدیمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clunker: ماشین قدیمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prod: یادآوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rag: روزنامه ی کهنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose ends: جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loose ends: جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop up: با ماشین رفتن دنبال کسی Anthony wil ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will take you up on that: درخواست کسی را قبول کردن being John ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i will take you up on that: درخواست کسی را قبول کردن being John ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

municipal: شهری. شهرداری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cyclone: گردباد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cyclone: گردباد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: ناپدید شدن یا از بین رفتن مشکلی یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shady: مشکوک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shady: مشکوک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taciturn: کم حرف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taciturn: کم حرف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truism: چیز واضح. ابتذال

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vertex: نقطه ی اوج

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vertex: نقطه ی اوج

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

palaver: وراجی. پرحرفی بیهوده an hour of ai ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apropos: به جا. مرتبط Isabel kept smiling ap ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apropos: به جا. مرتبط Isabel kept smiling ap ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grueling: کار خسته کننده back - breaking

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grueling: کار خسته کننده back - breaking

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grill: پشت سر هم سوال پرسیدن She never gri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nimble: سریع. چابک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unimpeachable: قابل اعتماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unimpeachable: قابل اعتماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

logjam: شرایطی با مشکلات حل نشدنی. شرایط سخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonic: معجون انرژی زا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tonic: معجون انرژی زا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bungle: سرهم بندی کردن she had bungled ever ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bungle: سرهم بندی کردن she had bungled ever ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heyday: دوره موفقیت و قدرت کسی the paper ha ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heyday: دوره موفقیت و قدرت کسی the paper ha ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prime: زمان پیشرفت و موفقیت you're in th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuchsia: گل گوشواره ای. گل آویز. فوکسیه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foul: نادرست. پلید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foul: نادرست. پلید

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frolicsome: سرزنده و بازیگوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frolicsome: سرزنده و بازیگوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

myopic: نزدیک بین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

myopic: نزدیک بین

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coriander: گشنیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coriander: گشنیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cumin: زیره سبز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cumin: زیره سبز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basil: ریحان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basil: ریحان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fenugreek: شنبلیله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fenugreek: شنبلیله

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oregano: پونه کوهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oregano: پونه کوهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tarragon: ترخون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tarragon: ترخون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fennel: رازیانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fennel: رازیانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dill: شوید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dill: شوید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap at somebody: عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snap at somebody: عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snide: تحقیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snide: تحقیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: رسمی و غیر دوستانه Their goodbyes w ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nigh: نزدیک Winter draws nigh

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nigh: نزدیک Winter draws nigh

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep: دید زدن. نگاه سریع به همه چیز The g ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap somebody 's phone: با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap somebody 's phone: با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mirth: شادی. نشاط his six - foot frame sho ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mirth: شادی. نشاط his six - foot frame sho ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skedaddle: فرار کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skedaddle: فرار کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

panache: خودنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

panache: خودنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oracular: پیشگویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oracular: پیشگویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insipid: بی مزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insipid: بی مزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wreathe: احاطه شده he sits wreathed in smoke

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wreathe: احاطه شده he sits wreathed in smoke

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

festoon: با گل و ربان و تاج گل آراستن the ro ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

festoon: با گل و ربان و تاج گل آراستن the ro ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

askance: مشکوکانه the reformers looked askan ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

askance: مشکوکانه the reformers looked askan ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outlet: راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emollient: نرم کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emollient: نرم کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

effusive: پرحرارت و علاقه an effusive welcome

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haphazard: اتفاقی. بدون قاعده a hodgepodge of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reprobate: فاسد. هرزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peevish: زود رنج. عصبانی The kids were peevi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peevish: زود رنج. عصبانی The kids were peevi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ad lib: فی البداهه Charles had to ad lib be ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

placid: خون سرد. آرام this horse has a pla ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang up: خیلی خوب He did a bang - up job fix ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devil you know: بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devil you know: بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bingo: ایول. بلاخره شد. خودشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation: عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bluster: داد و فریاد کردن That’s hardly the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

truancy: فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the sc ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shebang: موضوع. کار. شرایط the Mafia boss wh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shebang: موضوع. کار. شرایط the Mafia boss wh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

troglodyte: انسان غارنشین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

troglodyte: انسان غارنشین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spike: سیر صعودی ناگهانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maul: صدمه زدن. دریدن. انتقاد شدیدکردن. ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pillage: غارت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pillage: غارت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full bodied: پر طعم و بو برای مشروب به کار می رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

full bodied: پر طعم و بو برای مشروب به کار می رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atone: جبران گناه. expiate he was being he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atone: جبران گناه. expiate he was being he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clampdown: سرکوب ناگهانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clampdown: سرکوب ناگهانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parfait: دسری شبیه موس و پاناکوتا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parfait: دسری شبیه موس و پاناکوتا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakneck: به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع h ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakneck: به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع h ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifer: زندانی حبس ابد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifer: زندانی حبس ابد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turf: زمین چمنی. صاحب زمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happy trails: موفق باشی. سفرت به سلامتی باشه safe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit in: پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کادو کردن: Wrapping This wrapping paper is per ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کادو کردن: Wrapping This wrapping paper is per ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لباس تک سایز: One size fits all

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لباس تک سایز: One size fits all

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave the sink running: شیرآب را باز گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave the sink running: شیرآب را باز گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take it back: حرفما پس می گیرم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vernacular: بومی. زبان بومی یا مادری a vernacul ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vernacular: بومی. زبان بومی یا مادری a vernacul ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slander: تهمت زدن. افترا زدن they were accu ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opalescent: شیری رنگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iridescent: رنگین کمانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gumption: توانایی یا مصمم برای تصمیم گیری در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repartee: حاضر جوابی. شوخی Banter there was m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repartee: حاضر جوابی. شوخی Banter there was m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warble: چهچه larks were warbling in the tre ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warble: چهچه larks were warbling in the tre ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quintessence: نمونه he was the quintessence of po ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quintessence: نمونه he was the quintessence of po ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gelid: بسیار سرد. یخ زده the gelid pond

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gelid: بسیار سرد. یخ زده the gelid pond

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standoffish: خشک و غیر صمیمی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gunky: کثیف و چسبنده they began rinsing t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gunky: کثیف و چسبنده they began rinsing t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

profane: کفرگویی desecration of the temple b ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

saddle up: محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me 50 feet: فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give me 50 feet: فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knacker: 1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knacker: 1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap out: تسلیم شدن. خسته. ورشکستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap out: تسلیم شدن. خسته. ورشکستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holler: داد و فریاد کردن I heard someone ho ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulls‧eye: توخال زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bulls‧eye: توخال زدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parkour: ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parkour: ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stave off: جلوگیری. دفع کردن She brought some ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divest: men are unlikely to be divested of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scourge: رنج بسیار political methods used to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mishmash: قر و قاطی. خر تو خر mishmash of ou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bigwig: آدم مشهور و مهم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quaver: صدای لرزان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quaver: صدای لرزان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go getter: آدم موفق و با پشت کار

١١ ماه پیش

مدال‌های Shirinbahari