پیشنهادهای بهروز بهرامی (٢٣)
شرکت کننده ( در آزمون خاصی برای خوانندگی, بازیگری و . . . )
= bring into force = come into force به اجرا درآوردن, لازم الاجرا شدن ( قانون, سیاست, . . . )
ریشه ای هست به معنی place و put یعنی قرار دادن , گذاشتن postpone : به تعویق انداختن خود post هم یک پیشوند هست به معنی after پس اگر چیزی رو بزاریم ...
A : I know i'm always complaining that my house is small, but it's very convenient for work B : Yes, it must be handy living so close to your office ...
رابطه she is still on good terms with her ex - husband
پیشوند ex در اینجا به معنی out of هست. communicate هم یعنی ارتباط داشتن. وقتی پیشوند بهش اضافه بشه به معنی خارج از ارتباط هست که همون طرد کردن میشه
پرده برداری کردن ( برای اولین بار چیزی رو به صورت عمومی نمایش دادن )
تخلیه کردن ( بار از کامیون, کشتی و . . . , مسافران از اتوبوس, مترو و . . . , گلوله ها از اسلحه و . . . )
please unfold the tablecloth لطفا رومیزی/سفره ( که قبلا تا شده ) رو باز کن
باز کردن ( چیزی که بسته شده, گره خورده یا پیچیده و بسته بندی شده )
به عنوان پیشوند به معنی not enough undercooked نپخته
بازنویسی کردن ( به منظور اصلاح متن یا افزودن چیز جدیدی به آن )
دو معنی داره که با هم متفاوت هستند 1 - خواب ماندن ( مثلا قرار بوده ساعت 7 بیدار شی اما ساعت 8 بیدار شدی و به برنامه هات نرسیدی , مترو یا اتوبوس رو ا ...
مترادف deceive lead به معنی هدایت کردن هست. پیشوند mis در اینجا به معنی wrongly هست. یعنی به طور اشتباه هدایت کردن که میشه همون گمراه کردن یا فریب دا ...
مسائل, موضوعات مورد بحث But leaving aside the economic and medical questions, the hospital is obviously being closed for political reasons
مخالفت شدید I would like to express my strong opposition to the proposal
= the very moment at the same time همزمان مثال : She was entering ( at ) the very time I was leaving
تفاوتی که با lose داره اینه که در lose چیزی گم شده که ممکنه خودمون گمش کرده باشیم یا کس دیگه ای برداشته باشه اما در mislay خودمون یه جایی گذاشتیمش و ...
لکه کردن , لکه انداختن Put a mat under the teapot in case you mark that table منبع: کتاب English Vocabulary in Use - Upper - intermediate
از روی سطحی خارج شدن He stepped off the sidewalk از پیاده رو خارج شد
بیکاران
سالخوردگان
پیران ، سالخوردگان