deport

/dəˈpɔːrt//dɪˈpɔːt/

معنی: تبعید کردن، اخراج کردن، نفی بلد کردن
معانی دیگر: رفتار کردن، سلوک کردن (معمولا با: oneself)، (از کشور میزبان) اخراج کردن، حمل، اخراج

جمله های نمونه

1. they arrest and deport illegal aliens
مهاجران غیرقانونی را بازداشت و اخراج می کنند.

2. People with invalid papers are deported to another country.
[ترجمه گوگل]افراد دارای مدارک نامعتبر به کشور دیگری اخراج می شوند
[ترجمه ترگمان]افرادی که مدارک نامعتبر دارند به کشور دیگری فرستاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thousands of illegal immigrants are caught and deported every year.
[ترجمه گوگل]سالانه هزاران مهاجر غیرقانونی دستگیر و اخراج می شوند
[ترجمه ترگمان]در هر سال هزاران مهاجر غیر قانونی دستگیر و اخراج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the men were being deported even though the real culprits in the fight have not been identified.
[ترجمه گوگل]همه مردان در حال اخراج بودند، حتی اگر مقصران واقعی درگیری شناسایی نشده باشند
[ترجمه ترگمان]هر چند که مجرمان حقیقی در این نبرد مشخص نشده اند، همه این افراد از کشور اخراج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many refugees were forcibly deported back to the countries they had come from.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پناهندگان به اجبار به کشورهایی که از آنجا آمده بودند بازگردانده شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پناهندگان به اجبار به کشورهایی که از آن ها آمده بودند تبعید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The authorities deported her for illegal entry.
[ترجمه گوگل]مقامات او را به دلیل ورود غیرقانونی اخراج کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات او را به جرم ورود غیرقانونی اخراج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was convicted of drug offences and deported.
[ترجمه گوگل]او به جرم مواد مخدر محکوم و اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او به جرائم مواد مخدر محکوم شد و از کشور اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The convicts were deported to a deserted island.
[ترجمه گوگل]محکومین را به جزیره ای متروک تبعید کردند
[ترجمه ترگمان]The به یک جزیره متروک تبعید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was deported on a court order following a conviction for armed robbery.
[ترجمه گوگل]او در پی محکومیت به سرقت مسلحانه به دستور دادگاه از کشور اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او پس از محکومیت برای سرقت مسلحانه به حکم دادگاه از کشور اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The refugees were deported back to their country of origin.
[ترجمه گوگل]پناهجویان به کشور مبدا خود بازگردانده شدند
[ترجمه ترگمان]پناهندگان به کشور مبدا بازگردانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was deported from Britain last week.
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته از بریتانیا اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او هفته گذشته از بریتانیا اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Illegal aliens are usually deported to their country of origin.
[ترجمه گوگل]بیگانگان غیرقانونی معمولاً به کشور مبدا اخراج می شوند
[ترجمه ترگمان]بیگانگان معمولا به کشور مبدا شان تبعید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have deported some dissidents from the party.
[ترجمه گوگل]آنها برخی از مخالفان را از حزب اخراج کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها برخی مخالفان را از حزب اخراج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The students deported themselves in a mannerly way.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان به شیوه ای منظم خود را تبعید کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خود را به شیوه ای مودبانه از کشور اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was deported for entering the country under false pretences.
[ترجمه گوگل]او به دلیل ورود به کشور به بهانه های واهی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او برای ورود به کشور تحت بهانه های واهی اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید کردن (فعل)
abandon, exile, displace, banish, deport, expatriate, proscribe, extrude

اخراج کردن (فعل)
deport, out, exorcise, can, oust, send down, exorcize

نفی بلد کردن (فعل)
deport

تخصصی

[حقوق] اخراج کردن (از کشور)، تبعید کردن

انگلیسی به انگلیسی

• banish, expel (from a country); send away; behave, conduct
when a government deports foreigners, it sends them out of the country because they have committed a crime or because they are there without official permission.

پیشنهاد کاربران

رفتار کردن ، اخراج کردن
اخراج کردن ( از یک کشور )
– He was deported from Britain last week
– The refugees were deported back to their country
– Thousands of illegal immigrants are caught and deported every year
بُروراندن.
بازراندن.
بردن کسی به همون جایی که قبلاً بود ، تبعید کردن

بپرس