تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زوار در رفته و پیر و فرسوده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خطر رفع شدن

پیشنهاد
١

مشکل بزرگتر از این حرفاست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

موقعیت مشکلی که راه حلی برای آن وجود ندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل سنگ محکم بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خر زور بودن - خیل قوی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به شدت بیمار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خیلی قدیمی - خودمانی میگیم مال عهد دقیانوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مریض روحی و روانی در سطح شدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملا مسطح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خیلی خیلی خشک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عصبانی شدن We had to wait a while, but that wasn't any reason for him to get his nose out of joint.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

توهین و بی حرمتی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که زود جوش میاره و از کوره در میره The boss is known to have a short fuse.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به شدت ناراحت شدن When I cancelled our date at the last minute, he really got his panties in a wad.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به شدت ناراحت یا عصبانی بودن

پیشنهاد
٠

ناراحتی به دل داشتن یا کینه به دل داشتن از چیزی که فکر میکنید ناعادلانه باهاتون رفتار شده He has had a chip on his shoulder ever since he didn't get ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست نگه داشتن از انجام کاری - نگه داشتن ( مثلا در فروشگاه میخواهید جنسی را نفروشند و برای شما کنار بگذارند ) - معلل کردن -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چپ چپ به کسی نگاه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اخم کردن ، چهره درهم کشیدن ، قیافه توهم رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

روان پریش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شخص دچار انحراف جنسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریان مشکوک - جریان یا داستانی که میلنگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جریان مشکوک - جریان یا داستانی که میلنگه

پیشنهاد
٢٣

هر راست را نگفتن - سانسور قسمتی از حقیقت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

متحیر ماندن - گیج بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از کسل بودن دغ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شدیدا خسته کننده و کسل کننده - در حد مرگ کسل کننده

پیشنهاد
٠

از خیر چیزی گذشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

احتمال میره که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عزم کردن - اراده کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بار فکریم کم شد - یه دغدغه هام کم شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آخیش راحت شدم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چه شانس گندی! گه به این شانس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شانس در خونه را زدن - اقبال روی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قطعی نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بین . . . و . . . . دو دلم - سر دوراهیم - هنوز تصمیم نگرفتم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حسم میگه - یه حسی دارم که . . .

پیشنهاد
١

حدسم اینه که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آدم نابغه و باهوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی که خیلی اطلاعات داره و به نوعی بهش دائره المعارف میگن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرپول - مایه دار - در پول شنا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پول زیادی در مدت کوتاهی بدست آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

صرفه جویی بخاطر شرایط بد مالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وضعیت مالی خوبی نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

طی کردن و گذروندن ( یه شرایط سخت ) - به سر کردن - مثلا گذراندن با حقوق اندک یا گذروندن یه امتخان سخت

پیشنهاد

آدم احمق - خرفت -

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به صحبت هایی که مرد یا زن در شروع مکالمه با جنس مخالف بکار میبرند تا به اصطلاح مخ بزنند گفته می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبکه برق رسانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کنسرت زنده

١