تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت به سمت چیژی هجوم بردن یا حرکت کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

، به مسئله مهمی تبدیل شدن ، یهویی اهمیت زیادی پیدا کردن بغرنج شدن چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیز پرخرج اما کم ارج

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

up to scratch قابل قبول، در حد استاندارد، در شان bring/get something up to scratch به حد نصاب رساندن، به استاندارد لازم رساندن be up to scratch در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارای تداعی منفی، بد معنا، توهین آمیز نادرست یا ناشایست دَری وری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخگویی، کنشگری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رو در بایستی و تعارف رو با کسی کنار گذاشتن با کسی راحت شدن یا با کسی جور و خودمونی شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

:Treat Collocations: give someone a treat یه حال اساسی به کسی دادن با یه چیز خوشحال کننده کسی رو سورپرایز کردن موهبت و هدیه ی مسرور کننده ای به کسی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٨

بچه ها چندتا کالکیشن خفن و شدیدا کاربردی با Indulge : !indulge yourself یه دلی از عذا در بیار، یه حال اساسی به خودت بده خوش بگذرون، یه دمی بر آسا بی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامت چیه؟ چیکار میخوای بکنی؟ ، پِیِ چی هستی؟ نقشت چیه؟ قصدت چیه؟ "?The porter saw me climbing over the wall and shouted "Hey you, what's your game

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

R. j: اون کلمه impulsive هست! ربطی به این کلمه نداره! impulsive: کسیکه از روی انگیزه انی و بدون فکر قبلی عمل میکند، آدم کله ای یا آدم کله خر comp ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٦

با اختلاف فاحش با فاصله زیاد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

in sport واسه تفریح و خنده جوک مآبانه، به صورت فان "I have assumed the name was given in sport" من فک کردم اون اسمه واسه خنده و شوخی روش گذاشته شده ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

( verb ) sport پوشیدن، ملبس به چیزی بودن مزین به چیزی بودن به معرض نمایش گذاشتن به بازی و لعب پرداختن، تفریح کردن "he was sporting/wearing a huge han ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - به قیمت سر گردنه، بالاتر از قیمت متعارف و معمول 2 - کمیاب و گران قیمت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برابر چیزی سنجیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

but to no/little effect , . . . . . . . . اما موثر واقع نشد ، لاکن بیهوده بود، کارگر نیافتاد ولی تاثیر چندانی نداشت ، اما خیلی به درد نخورد، ولی زیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معانی ای که باید به خاطر سپرد و اصله کاری هستن Sweat عرق کردن، به بیرون تراویدن یا تراوش کردن، سخت کار کردن و سختی کشیدن Sweat About شدیدا نگران چیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطاپذیری تو فوتبال یعنی اشتباه منجر به گل یا اشتباهی که به حریف موقعیت گل میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خرد یا بی فکر و نامعقول فاقد وجاهت و بی اعتبار غیر منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. جنجال و سر و صدا به پا کردن 2. کاری رو متفاوت و برخلاف عرف و وضع موجود انجام دادن یا اقدام سنت شکنانه و تغییر دهنده وضع کنونی کردن 3. دردسر و شر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت سر گذاشتن از جایی گذشتن و رد شدن عبور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قسمتی که با دست گرفته میشه یا چیز دستگیره مانند برای نگه داشتن وسیله نکته: Headset به ابزاری مثل هندزفری، هدفون و. . . گفته میشه که با گوش سروکار دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش پرداخت یا هزینه مقدماتی بیعانه هزینه اولیه قبل معامله نهایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مبلغ بیعانه - هزینه پرداختی قبل انجام کامل معامله Meaning of up - front fee in English an amount of money paid before a particular piece of work or a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قسمت مرکزی یا صحن وسط دادگاه