پیشنهادهای Bahar21 (١٥)
٤٣
٦ سال پیش
٣١
INF به چیزی احتیاج داشتن یا خواهان داشتن چیزی
٦ سال پیش
٤
مطابق نقشه پیش رفتن
٦ سال پیش
٥٢
آغاز کردن، شروع کردن
٦ سال پیش
٠
فروپاشی، متلاشی شدن، فرو ریختن هم معنی fall apart و fall to pice
٦ سال پیش
٢٥
مشتاقانه
٧ سال پیش
٧
very quickly and in a very short time
٧ سال پیش
٨
سریعا
٧ سال پیش
٨
make off with درسته به معنی دزدیدن
٧ سال پیش
٤
to steal something and take it away with you
٧ سال پیش
٧٣
با فعل become: یه شبه معروف شدن
٧ سال پیش
١٠
seems to continue forever
٧ سال پیش
١٧
( با اعدا ) فقط ( only )
٧ سال پیش
٧
از دست دادن ( هم معنی miss )
٧ سال پیش
٣٤
شناخته شده ( known by a lot of people )
٧ سال پیش
١٣
شهرت