پیشنهادهای Bahar21 (١٥)
								
									١٢٢
								
							
						
											٧ سال پیش
										
									
											٣٢
										
									INF به چیزی احتیاج داشتن یا خواهان داشتن چیزی
											٧ سال پیش
										
									
											٤
										
									مطابق نقشه پیش رفتن
											٧ سال پیش
										
									
											٥٢
										
									آغاز کردن، شروع کردن
											٧ سال پیش
										
									
											٠
										
									فروپاشی، متلاشی شدن، فرو ریختن هم معنی fall apart و fall to pice
											٧ سال پیش
										
									
											٢٥
										
									مشتاقانه
											٨ سال پیش
										
									
											٧
										
									very quickly and in a very short time
											٨ سال پیش
										
									
											٨
										
									سریعا
											٨ سال پیش
										
									
											٩
										
									make off with درسته به معنی دزدیدن
											٨ سال پیش
										
									
											٤
										
									to steal something and take it away with you
											٨ سال پیش
										
									
											٧٤
										
									با فعل become: یه شبه معروف شدن
											٨ سال پیش
										
									
											١٠
										
									seems to continue forever
											٨ سال پیش
										
									
											١٧
										
									( با اعدا ) فقط ( only )
											٨ سال پیش
										
									
											٧
										
									از دست دادن ( هم معنی miss )
											٨ سال پیش
										
									
											٣٦
										
									شناخته شده ( known by a lot of people )
											٨ سال پیش
										
									
											١٣
										
									شهرت