پیشنهادهای آزاده (١٠,٣٦٣)
عبارت کامل: United States Environmental Protection Agency موضوع: سازمانی
پایانه کاربر
[ریاضیات] ضریب استفاده
[ریاضیات] استهلاک ناشی از استفاده
[زمین شناسی] بده مفید، جریان ورودی موثر
[برق و الکترونیک] باریکه مفید آن بخش از تابش اولیه که از دهانه ، مخروط یا باریکه ساز دیگری در رادیولوژی می گذرد .
used his connections, attempted to move matters by intervening, tried to help ( example: "used his influence to get his friend a job" )
use force, take by means of strength
walk, move oneself by the legs
look, gaze, observe, see
hear, listen, open one's ears
think, use one's intelligence
برای اینکه بروم
برای اینکه برود
برای آسان تر کردن آن
برای اینکه آسان تر شود
غیررسمی
[ریاضیات] پیمایش میان ترتیب
برای خوشایند
بی انکه زننده باشد
بی ازاری
فاقد انصاف و بی غرضی، اعتراض پذیر
on vacation, left on a trip
ورزش : به کیسه انداختن گوى بیلیارد که باعث کاستن امتیاز می شود
1 - ( استخوان ) دررفته 2 - درهم و برهم، بلبشو
از کار افتاده
ناجور
غیرعمود، مایل ( عامیانه ) ناجور
بیکار
خارج از منزل، فضای ازاد، در هوای ازاد
غیر عمود، کج
( اسطوره ی نورس ) فریگ ( همسر اودین و دارگونه ی آسمان ها و خانه و زناشویی )
عجیبه
مهم است
in trouble, in a difficult situation, in a bind
would not، نبایستی، نمی خواست، نمی خواستند، نمی خواستیم
approved the plan, appropriated the idea
took him as one's own child
took her as one's own child
authoritative religious decree of islamic law
( گوساله یا بره یا خوک بچه که برای ذبح پروار شده است ) پرواری، پرواری، بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
حضرت فاطمه ( دخت پیامبر اسلام - ص )
( امریکا ـ عامیانه ) آسایشگاهی که برای ورزش و کاستن وزن بدن به آنجا می روند
palestinian organization constituting the main faction of the p. l. o. ( palestinian liberation organization )
بیگاری سربازان، خدمت غیرنظامی سرباز
cell containing fat
deadly or lethal assault, mortal attack, decisive attack
lethal quantity, deadly quantity ( of poison, drugs, etc. )
[بهداشت] بیماری کشنده
[حقوق] نقص یا عیب مبطل عقد