علیرضا رحمتی - جزئیات مدال‌ها

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make up: بهانه آوردن He made up an excuse

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stuff: مسائل_چیزهای_ مشابه. . . . . و غیره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depression: A medical condition in which a pers ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

suffered: رنج کشید یا برد ☆ ED نشانه ی گذشته ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dizzy: Feeling as if everything is turning ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fear: ترس و وحشت - هراس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fear: ترس و وحشت - هراس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humor: What is funny and makes people laug ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت تاثیر قرار دادن: Impress

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تحت تاثیر قرار دادن: Impress

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

psychologist: Sb who works and majors in how peop ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resemble: To be like sb/sth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affect: Impress

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affect: Impress

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprain: پیچ خوردگی مفصلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to a certain degree: تا حدودی - تا اندازه ای i agree wi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to a certain degree: تا حدودی - تا اندازه ای i agree wi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up ones mind: make a decision; decide e. g. i can ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: know sth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knew: realized

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knew: realized

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

was over: finished

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

was over: finished

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confidence: trust or strong belief sb or sth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

confidence: trust or strong belief sb or sth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

developing: در حال رشد و توسعه ی اقتصادی ( دربا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

its about time: ( دیگه وقتشه ) اگر در جمله فاعل با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lung: شش ; ریه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lung: شش ; ریه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

need: a situation in which you must have ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

need: a situation in which you must have ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a bit: slightly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit: slightly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caused by: because of

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caused by: because of

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

admit: اذعان کردن و معترف شدن به چیزی مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obey: تمرد یا سرکشی نکردن . فرنبرداری یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obey: تمرد یا سرکشی نکردن . فرنبرداری یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obey: متضاد disobey

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

article: stuff; a thing esp one of a group o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mystery: sth ( something ) that is difficult ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

variety: several different sorts of the same ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open ended: open - ended : allowing for free re ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overcome: Synonym => conquer ; defeat

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

focus: به گمانم دیو دوست دارد تا مرکز توجه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

focus: بجای اهداف بزرگ روی اهداف کوچک تمرک ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

present: کادوی روز تولد

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprain: پای مصدوم ( توسط پیچ خوردگی ) یا شک ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: موفق به درک میزان ناراحتی او ( مونث ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in advance: لطفا از قبل تماس بگیرید

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predict: گزارش آب و هوا بارش برف را در بعد ا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

indicate: افسر پلیس از او ( مونث ) درخواست کر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: سیگار علت آتش سوزی بود .

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confidence: مربی من به توانایی های من ایمان دار ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های علیرضا رحمتی