علیرضا رحمتی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resemble: To be like sb/sth

٢ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make up: بهانه آوردن He made up an excuse

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stuff: مسائل_چیزهای_ مشابه. . . . . و غیره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depression: A medical condition in which a pers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

suffered: رنج کشید یا برد ☆ ED نشانه ی گذشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dizzy: Feeling as if everything is turning ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fear: ترس و وحشت - هراس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fear: ترس و وحشت - هراس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humor: What is funny and makes people laug ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت تاثیر قرار دادن: Impress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تحت تاثیر قرار دادن: Impress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

psychologist: Sb who works and majors in how peop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resemble: To be like sb/sth

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affect: Impress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affect: Impress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprain: پیچ خوردگی مفصلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to a certain degree: تا حدودی - تا اندازه ای i agree wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to a certain degree: تا حدودی - تا اندازه ای i agree wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up ones mind: make a decision; decide e. g. i can ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: know sth

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knew: realized

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knew: realized

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

was over: finished

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

was over: finished

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confidence: trust or strong belief sb or sth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

confidence: trust or strong belief sb or sth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

developing: در حال رشد و توسعه ی اقتصادی ( دربا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

its about time: ( دیگه وقتشه ) اگر در جمله فاعل با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lung: شش ; ریه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lung: شش ; ریه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

need: a situation in which you must have ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

need: a situation in which you must have ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a bit: slightly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit: slightly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caused by: because of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caused by: because of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

admit: اذعان کردن و معترف شدن به چیزی مثا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obey: تمرد یا سرکشی نکردن . فرنبرداری یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obey: تمرد یا سرکشی نکردن . فرنبرداری یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obey: متضاد disobey

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

article: stuff; a thing esp one of a group o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mystery: sth ( something ) that is difficult ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

variety: several different sorts of the same ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open ended: open - ended : allowing for free re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overcome: Synonym => conquer ; defeat

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

focus: به گمانم دیو دوست دارد تا مرکز توجه ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

focus: بجای اهداف بزرگ روی اهداف کوچک تمرک ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

present: کادوی روز تولد

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprain: پای مصدوم ( توسط پیچ خوردگی ) یا شک ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: موفق به درک میزان ناراحتی او ( مونث ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in advance: لطفا از قبل تماس بگیرید

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predict: گزارش آب و هوا بارش برف را در بعد ا ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

indicate: افسر پلیس از او ( مونث ) درخواست کر ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: سیگار علت آتش سوزی بود .

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confidence: مربی من به توانایی های من ایمان دار ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های علیرضا رحمتی