ak - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psyched to do something: برای انجام کاری هیجان زیادی داشتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a side sleeper: من به پهلو میخابم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a stomach sleeper: من به شکم میخابم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water down: رقیق تر کردن با اضافه کردن آب به چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awkward: احساس معذب بودن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a real one: یک دوست خوب و وفادار.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

savage: کسی یا چیزی که در زمینه خاصی عالی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cappin: کسی که دروغ میگه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how is it going so far: تا الان چطور پیش رفته؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trail run: trail running the sport or activity ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

momma: مادر، مامان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call at: make a break stop on public transpo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call in on: کسی را به صورت کوتاه و مختصر ملاقات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicated: بیشتر بار معنایی منفی داره یعنی پیچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put yourself first: خودت رو در اولویت اول زندگیت قرار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put yourself first: خودت رو در اولویت اول زندگیت قرار ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is a bunch of crap: آن کاملاً اشتباه و نادرست است.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philips screwdriver: پیچ گوشتی چهارسو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

machine screw: پیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thirst: اشتیاق و عطش زیاد برای انجام کاری د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: اگر بعدش اسم بیاید به صورت ساده می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he does not fly with me: او با من موافق نیست.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chrysanthemum: گل داوودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chrysanthemum: گل داوودی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

daffodil: گل نرگس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daffodil: گل نرگس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lily: گل سوسن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lily: گل سوسن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes to: وقتی صحبت چیزی بشه یا وقتی نوبت چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proficiency test: آزمون مهارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

owe: معنی دیگر آن یعنی از کسی سپاسگزار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's very kind of you: ازتون سپاسگزارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work hard play hard: یعنی باید بین کار و زندگی تعادل ایج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work hard play hard: یعنی باید بین کار و زندگی تعادل ایج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's your deal: فازت چیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it a rest: بس کن، چرت نگو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave the door ajar: در رو نیمه باز بذار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it low: مخفی نگه داشتن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it low: مخفی نگه داشتن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

use: استفاده کردن سوء استفاده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your manner: مراقب رفتارت باش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch to you later: فعلا خداحافظ، بعدا می بینمت talk to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead: در مورد گوشی یعنی شارژ نداشتن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead: معنی خیلی رو هم داره dead interesti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

agitated mind: ذهن ناآرام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bugger: یک نوع فحش است به معنی لاشی .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big: مهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have bigger fish to fry: کار مهم تری برای انجام دادن، داشتن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pooped: خیلی خیلی خسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

killer whale: وال کشنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POD: دسته نهنگ ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodgy: ناصادق، فریبکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: همین دور و بر باش، جایی نرو.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick around a while: چند دقیقه ای همین دور و بر باش.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beginner's luck: شانسی که افراد غیرحرفه ای به دست می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beginner's luck: شانسی که افراد غیرحرفه ای به دست می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky me: خوش به حالم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

l am lucky to be here: افتخار منه که اینجایید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheugy: برخلاف trendy است یعنی کسی که از مد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dosh: کلمه عامیانه برای پول است.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moolah: کلمه عامیانه برای پول است.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk someone's ear off: مخ کسی را با پر حرفی خوردن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk someone's ear off: مخ کسی را با پر حرفی خوردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what else is new: بیشتر مواقع در آخر گفتگوها می آید و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please after you: اول شما بفرمایید ( تعارف در درب ورو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time lapse: فیلم برداری یک فرآیند طولانی در زما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

express my gratitude: بیشتر در انتهای نامه ها نشانه های ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lives on air: در حال پخش برنامه لایو به صورت زنده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smell like a pig: یعنی اینکه بوی بدی می دهی مثل بوی خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corsair: کشتی دزدان دریایی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay on the fence: بین دوراهی قرار گرفتن و قادر به تصم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not split hairs: به مسائل غیر ضروری و مهم پرداختن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check up on sb: به یک نفر سر زدن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in check: چیزی را تحت کنترل گرفتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

h e double hockey sticks: منظور جهنم hell است.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bloody: یکی از معادل های fucking است. bloo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear the air: سنگا رو باهم وا کردن، سوء تفاهم ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the mood for: هوس چیزی رو کردن مثلاً ساندویچ.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plug in: دوشاخه رو به برق زدن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wean off: کم کم وابستگی خود را به چیزی کم کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chip on one's shoulder: کسی که همیشه از دست دیگران ناراحت ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holding a grudge: کسی که عقده ای هست.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: ضبط کردن از طریق فیلم یا عکس.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is safe to say: به قطع یقین.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take down: از پا در آوردن کسی یا چیزی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was on an iv: من زیر سرم بودم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: صبر کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turned up nose: بینی سربالا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make off: ترک کردن با عجله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make of: نظر در مورد یک شخص یا چیز.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i told you so: دیدی بهت گفتم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: در تماس و ارتباط بودن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not fret: غصه نخور، نگران نباش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing really: همان معنی nothing much رو می دهد به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twiddle one's thumbs: عاطل و باطل بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twiddle ones thumbs: عاطل و باطل بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taper: کم کم کاهش یافتن و کم شدن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tone down: از شدت چیزی کم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tone down: از شدت چیزی کم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decent wage: حقوق کافی و مناسب.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuff: آدم خوشحال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuffy: در زبان عامیانه یعنی آدم خوشحال.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forced smile: لبخند زورکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is a bit of mouthful: چیزی که توضیح دادنش خیلی نیاز به حر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you with me so far: حواست به منه؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am with you so far: حواسم به توئه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you been sarcastic: داری تیکه میندازی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i did not mean it: منظوری نداشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

licence renew: تمدید گواهینامه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve: جسارت، پررویی، بی شرمی دل و جرات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sparkly eyes: چشمان براق و درخشان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

was about to: داشتم I was about to call you داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on: گوشی را به دست کسی دادن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainiac: خیلی باهوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a second: فقط یک ثانیه زمان میبره یعنی اینکه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unanimous: هم رای، متفق القول.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jab: سوزن یا آمپول زدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first jabbed: تزریق دوز اول واکسن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

play offs: بازی های حذفی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hop along: برو کنار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am be darned: من خیلی غافلگیر و سورپرایز شدم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of wing: غیرقابل کنترل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pinned ya: خاکت کردم در کشتی

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های ak