ak - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Make: to make of sb/sth نظر و عقیده کسی ر ...

جدید ٢٢ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lunge: جهش به جلو، ناگهانی به جلو پریدن.

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring by: چیزی را برای کسی بردن.

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: سه معنی دارد: ۱. به تاخیر انداختن ۲ ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

portray: نقش کسی را بازی کردن.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phony: آدم ریاکار

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kick start: شروع یک کار.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce off the walls: فعال و پر از انرژی بودن.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the lead: در مسابقه جلو افتادن.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't help myself: نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look forward to: هیجان داشتن برای اتفاقات آینده.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ravish: انسان ها به خصوص خانم ها که خیلی جذ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grand slam: مسابقه ورزشی مهم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smokefree: اجازه سیگار کشیدن نداریم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

philips screwdriver: پیچ گوشتی چهارسو

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slippery: غیرقابل اعتماد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tour: تور و گشت زدن در دور و اطراف.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retreat: بازگرداندن کسی یا چیزی به جای اولش.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pain in the neck: مانند a pain in the ass است.

٣ ماه پیش

ثبت حداقل حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheugy: برخلاف trendy است یعنی کسی که از مد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no way: اصلا امکان نداره

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moolah: کلمه عامیانه برای پول است.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strained: متشنج

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultural appropriation: پذیرش آداب ، رسوم ، عقاید و غیره از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by coincidence: برحسب تصادف، اتفاقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proficiency test: آزمون مهارت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run out of steam: از دست دادن انرژی به خاطر خسته شدن

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the client is always right: حق همیشه با مشتری هست.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a change: تغییر به منظور لذت بردن از فعالیتی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stab in the dark: حدس بر پایه اطلاعات خیلی کم. مانند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show up: to show up for some one از کسی حماب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pegged: you got me pegged تو خوب منو شناختی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pegged: you got me pegged تو خوب منو شناختی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive up: رسیدن به مکانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay out: دخالت نکردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick down: یه چیزی را با پا محکم شکستن .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit the bill: تو همونی هستی که من میخام.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banging: عالی excellent

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i wouldn't mind: بدم نمیا.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: سرانجام، به تدریج

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stake one's life: بر روی چیزی شرط بستن و تمام دار و ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gassing: زیادی تعریف و چاپلوسی کردن gassing ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redeal: پخش کردن مجدد کارت های بازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put by: کنار گذاشتن و پس انداز کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dock: نوار ابزار در کامپیوتر.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you can't make an omelet without breaking eggs: برای رسیدن به هر موفقیتی باید سختی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rehang: دوباره آویزان کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: جنبش . حرکت انقلابی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run off: انتخابات نهایی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set on: be set on something کاری را انجام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride hailing: سرویس های حمل و نقل اینترنتی مثل اس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

military buildup: آرایش جنگی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distress call: هشدارهای اضطراری یک هواپیما یا کشتی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whop: whopping بسیار بزرگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

data breach: انتشار اطلاعات شخصی به صورت عمدی یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wedge: چپاندن و فرو کردن با فشار.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

populist: اغلب فرهنگ ها معادل فارسی، پاپیولیس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot: shoot the show در فیلم نقش اجرا کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't be bothered: حسش نیست.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postcard: پاکت نامه که روش نویسنده و گیرنده و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask for the moon: یه چیز غیرممکن را خواستن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't help it: دست خودم نبود.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

line up: برنامه های روزانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheers: تشکر کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

any minute now: هر آن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush: احساس خیلی زیاد و ناگهانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: لذت بردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opening: وقت خالی برای نوبت گرفتن دکتر.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put him out of his misery: به درد و رنج و بدبختی خاتمه دادند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put him out of his misery: به درد و رنج و بدبختی خاتمه دادند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off color: کسی که حالش خوب نیست و رنگش پریده ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp on: به چه چیزی پیله کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why: وای، عجب. برای نشان دادن تعجب است. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat yourself up: خود را سرزنش کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manned: وقتی انسان یک وسیله نقلیه را کنترل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it all in: to understand completely the meanin ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a spring in your step: شور و اشتیاق داشتن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tipple: یک مقدار کم از نوشیدنی خوردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's gonna be ok: همه چیز درست میشه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread oneself thin: با یک دست چند هندوانه برداشتن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would it be all right if: مشکلی نیست اگه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stow: مثلاً در زمانهای شروع پرواز هواپیما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall off the wagon: وقتی یک عادت خوبی داشتید ولی به خاط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chippy: ماهی و چیپس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

true to himself: با خود صادق بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

work up an appetite: کم کم گرسنه شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second: در نقش فعل موافق بودن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slapper: زن فاحشه و کسی که با سیلی به طرف مق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: بگذریم، بی خیال.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut out: دوری کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smore: یک نوع خوراکی است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hearted: یک نوع خاصی از احساس رو داشتن مثلا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken angel: فرشته از بهشت طرد شده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awfully: اگر بعد از آن صفت یا قید بیاید یعنی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: to walk someome through someghing ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poke through: با چیز تیز فرو کردن، سیخونک زدن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw a wrench into: چوب لای چرخ گذاشتن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speed off: به سرعت جایی را ترک کردن مخصوصا از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on my mind: مثل خوره چیزی در ذهن انسان بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in my mind: در ذهن من

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without precedent: بدون سابقه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: معقول

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humpty dumpty: کوتوله موتوله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roly poly: تپل مپلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get cold feet: روحیه رو باختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

store bought: خوردنی هایی که از مغازه می خریم نه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw shade: stop throwing shade at him دست از ض ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark up the wrong tree: تلاش بیهوده کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's how i roll: ما اینیم دیگه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the biscuit: آخر چیزی بودن یا خوب یا بد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick: I m sick of you من از دستت خسته شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carsick: ماشین زده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you done: آیا کارت رو انجام دادی و یا اینکه ح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duh: پس نه پس ( پ نه پ )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beckon: با حرکت دست یا سر به کسی اشاره کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw: مهمانی یا سور دادن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trifle: در سریال فرندز یک نوع دسر است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flyaway: در هوا پرواز کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flyaway: در هوا پرواز کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it your way: هر جور راحتی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick: You are so sick تو خیلی خفنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face value: at face value عقلشون در چشمشونه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm on the edge today: اعصاب ندارم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: پوزش می طلبم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a hurry: I m in a hurry من عجله دارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk over: بین حرف کس دیگری حرف زدن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take back: حرفت رو پس بگیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring into: پای کسی رو وسط چیزی کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: بیا ببینم چند مرده حلاجی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alright: در محاوره معنای سلام می دهد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if i say so myself: حمل بر خودستایی نباشه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mark my words: به حرفم می رسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in deep shit: تو دردسر بزرگی افتادم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sewer line: لوله فاضلاب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shed tear: اشک ریختن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dare: dare somebody to do something کسی ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bless your heart: خدا حفظت کنه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay tuned: با ما همراه باش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack up: crack someone up کسی رو خندوندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit yourself: هر طور خودت صلاح میدونی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absurd: do not be absurd مسخره بازی درنیار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creep out: ترسیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: سوزن در انگشت رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cakewalk: کار آسان مثل آب خوردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chip on one's shoulder: کسی که فکر میکند دیگران در حق او نا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torn up: خیلی ناراحت هستید.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

torn up: خیلی ناراحت هستید.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

torn: i m torn من مردد هستم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the moon: روی ابرها بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go to one's head: مغرور کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a couple of minutes: چند دقیقه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streaming: پخش زنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chemistry: جاذبه و احساس عاشقانه بین دو طرف

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marzipan: خمیر بادام که برای تزیین کیک استفاد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baler: دستگاه ای که علوفه های خشک شده را ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haylage: علوفه خشک شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

windrow: ردیف هایی که تراکتور در زمین ایجاد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something the wrong way: do not take this the wrong way یه و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a good deal: مقدار زیاد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doorpost: چارچوب در

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang: کوبیده شدن مثلاً دستم به چهارچوب در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twitch: چشمم می پره و هی پلک میزنه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put ones head on the chopping block: کار آنها ساخته است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snob: فیس و افاده ای

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extortionate: خیلی گران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extortionate: خیلی گران

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brill: در حالت غیر رسمی مخفف کلمهbrilliant ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before my time: قبل از اینکه من به دنیا بیام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keen sense: حس قوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brace: مچ بند طبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full of the joys of spring: خیلی خوشحال بودن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep one's trap shut: خفه شو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outage: قطعی برق power outage

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

electioneer: مبارزه انتخاباتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

polling day: روز انتخابات که همانelection day می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run off: دور دوم انتخابات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creepy: ترسناک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crappy: چیز داغون و به دردنخور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

check with: تایید و تصدیق گرفتن از کسی یا با کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check on: معاینه و چک کردن کسی یا چیزی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specify: به وضوح توضیح دادن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravitational pull: کشش گرانشی زمین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk down the aisle: ازدواج کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take to something like duck to water: یک فعالیت جدید را به راحتی و به آسا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blackfish: همان catfish است یعنی کسی که در شبک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waste away: خیلی لاغر و ضعیف شدن معمولا به خاطر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waste away: خیلی لاغر و ضعیف شدن معمولا به خاطر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold to: ماندن سرقول یا حرف زده شده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it: برای تشویق افراد برای انجام کاری گف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tictac: یک آبنبات معروف نعنایی است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tictac: یک آبنبات معروف نعنایی است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

DIP: یک نوع سس که داخل آن بیسکویت و غیره ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spitting image: مثل سیبی که از وسط دو نصف کردن و ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm done with you: دیگه باهات کاری ندارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good riddance: شرت کم

٤ ماه پیش

مدال‌های ak