تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "tacit" می تواند ضمنی، خاموش، تلویحی، یا مستتر باشد. همچنین می توان از عباراتی مانند "به طور ضمنی"، "بدون صراحت" یا "با زبان بی زبان ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "استراتژی" در زبان فارسی، راهبرد است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی این واژه را به عنوان معادل برای "استراتژی" انتخاب کرده است. بنابرا ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

راهبرد ، استراتژی، تدبیر

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

معنی: ضمنی، خاموش، بارامی و سکوت معانی دیگر: مستتر، تلویحی، با زبان بی زبانی، به طور سربسته، ضمنا، مفهوم، مقدر

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "تنبه" می تواند آگاهی، بیداری، هوشیاری، یا توجه باشد. این کلمه به معنای بیدار شدن از خواب یا از حالت غفلت و توجه به چیزی است. توضیح ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مترادف تنبه: آگاهی، بیداری، هوشیاری ، بیدار شدن، هشیار شدن، آگاه شدن متضاد تنبه: غفلت، غافل شدن، غفلت ورزیدن معنی انگلیسی: being roused, notice, admo ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "army" در زبان فارسی، ارتش است. همچنین، بسته به بافت جمله، معادل های دیگری مانند سپاه، لشکر یا نیروی نظامی نیز می توانند به کار روند.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

معادل فارسی واژه "square" می تواند مربع، میدان، یا چهارگوش باشد. همچنین، در برخی موارد، بسته به بافت جمله، ممکن است به صورت مجذور یا توان دوم نیز ترج ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

محوطه ، میدان ، عرصه ، چهارگوش ، مربع

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "Board Game" می تواند بازی رومیزی، بازی تخته ای، یا بردگیم باشد. در فارسی، این واژه معانی مختلفی دارد که بسته به نوع بازی و سلیقه ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست نخورده ، غیر قابل لمس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت کامل: Graphics Processing Unit موضوع: کامپیوتر واحد پردازش گرافیکی یا به اختصار GPU ابزاری اختصاصی برای رندر کردن گرافیکی ( به طور طبیعی به نظر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمران و معماری] کوبیدن - کوبه - چکش - سمبه [کامپیوتر] حافظه با دستیابی تصادفی Random Access Memory - با تلفظ� رم� ( Random Access Memory ) به معنای ح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه CPU به معنای واحد پردازش مرکزی ومخفف واژه central processor unit میباشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه OS مخفف واژه operating system درزمینه کامپیوتر به معنای سیستم عامل میباشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت کامل: Hard Drive Disk موضوع: کامپیوتر دیسک سخت وسیله ای است با یک یا چند صفحه انعطاف پذیر که سطح آنها با موادی پوشش داده شده که بتوان داده ها ر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی: طرز عمل، رویه، روش، روند، ایین دادرسی معانی دیگر: شیوه، فراروند، گواسه، روال، اسلوب عملکرد، پردازه، اصول محاکمات، آیین دادرسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل های فارسی واژه "tips" می تواند شامل نکات، راهنمایی ها، توصیه ها، یا انعام باشد. انتخاب معادل مناسب به بافت جمله بستگی دارد. به عنوان مثال: نکا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نکات ، توصیه ها ، پیشنهادات

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدخل، ورود، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداخت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درآیش، درآیند، دخول، ( وسیله ی دخول ) در، دروازه، درون رو، دالان، هشتی، راه ورود، اقدام ( به کاری کردن ) ، پرداختن به، وسیله ی دستیابی، ابتدا، آغاز، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف کرنش: احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام برابر پارسی: فروتنی، سرفرودآوردن معنی انگلیسی: bow, genuflection, obeisance, stoop, strain

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "خشوع" می تواند فروتنی، تواضع، خضوع، یا افتادگی باشد. در واقع، خشوع به معنای حالت فروتنی و کرنش در برابر کسی یا چیزی است، به خصوص در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی واژه "خضوع" ( khuzūʻ ) در زبان فارسی، فروتنی، تواضع، سرفرودآوری، و اطاعت است. معنای لغوی "خضوع" در زبان عربی به معنای "فروتن شدن"، "تسلی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل فارسی واژه کاتالوگ می تواند فهرست، بروشور، کالا نما، یا فهرست محصولات باشد. انتخاب معادل مناسب بستگی به بافت و نوع کاتالوگ دارد. در حالت کلی، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منصفانه، عادلانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تظاهر، بیان، جلوه، نمایش، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن، اشکار کردن، نمایش دادن، نشان دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایش دادن، افشاء کردن، در معرض گذاشتن، بیپناه گذاشتن، بی حفاظ گذاردن، ظاهر ساختن، به نمایش گذاشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فهرست پیش فرض

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش، لرزش داشتن، متزلزل کردن، تکان خوردن، بهم زدن، تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلام دوستان لطفا توجه کنید اقتباس بستگی به بافت جمله داره برای مثال: تعاریف مختلف درباره هوش ( اقتباس از گریگوری ، ۲۰۰۰ ) ازدیدگاه بینه و سیمون هوش چ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تطبیق، توافق، انطباق، اقتباس.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگردان، ترگمان، ویرایش، ویراست، روایت، برداشت، تعبیر، قول، اقتباس، نمونه، نوع، گونه، صورت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، ( به زور یا تهدید ) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، ( جمع ) ترتیبات، ( موسیقی ) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازهایی که با اصلی ها فرق دارند، ( م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، آرایش، تمهید ، طبقه بندی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقتباس کردن ، استخراج کردن ، بیرون کشیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف اقتباس: اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری برابر پارسی: برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته معنی انگلیسی: borrowing, acquiring, extract, arr ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشخصات ، خصوصیات.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بویژه، مخصوصا، بخصوص، صریحا، دقیقا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سختی، زحمت، مزاحمت، آزار ، خطر ، مشکل ، دردسر ، آشوب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازرسی ، تکاپو ، سراغ ، جستجو ، کاوش ، تجسس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خنثی کردن ، خنثی سازی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

دفن کردن ، خاک کردن ، به خاک سپردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابرام ، اصرار ، پافشاری ، سفارش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدهای تقلب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چخماق، چکش، پتک، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، چکش زدن، سخت کوشیدن، پتک زدن، کوبیدن، ضربت زدن