دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ مترادف ها و متضادها با حرف گ - صفحه 4
گزند
گزنده
گزک
گزیدن
گزیده
گزیر
گزینش
گس
گساردن
گستاخ
گستاخانه
گستاخی
گسترده
گسترش
گستره
گسستگی
گسستن
گسسته
گسسته عنان
گسیختگی
گسیختن
گسیخته
گسیل
گشاد
گشادبازی
گشادگی
گشادن
گشاده
گشاده باز
گشاده بازی
گشاده دست
گشاده رو
گشادی
گشایش
گشت
گشت وگذار
گشتن
گشتی
گشن
گشوده
گفت
گفت و شنود
گفت وگو
گفتار
گفتگو
گفتمان
گفتن
گفته
گل
گل محمدی
1
2
3
4
5
6
7
8