اسم دختر فارسی با حرف ا - صفحه 4

مضطرب، گیج، حیران

افراشته، بالابرده، برپا شده، کشیده، برکشیده

بلند ساخته، برداشته، بالابرده شده، افراخته

برافروخته، سرخ، روشن شده، درخشان شده

افروختن، افروزاندن، افروزانیدن

نوعی حلوا، ( = آفروشه )

آریا، ( = آریا )

آرام

دل ماه

بغل گرفتن

زیبایی، حشمت

مژده، خبر خوش

همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب

ابریشم، صورت کهنه ی پرند به معنی ابریشم، ن، ک، پرند

در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...

شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، ( در قدیم ) ظرف شیشه ای یا بلوری به ...

آذر، اخگر، آتش

بانوی آتش

اخگر، شرار آتش، چابک

به رنگ آتش، دختران سرخ روی

نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار، کرم شب تاب

نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

درخشان، تابان

عاطفه، ذوق

پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش

پاداش مینوی، فرشته توانگری

آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود

گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است، به رنگ آتش، ( در گیاهی ) نام گلی از انوا ...

پادشاه ساسانی و دختر خسروپرویز

گل همیشه بهار، به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان

آرایش زیبایی، آرایش، ( در ادبیات ) صنعت بدیعی، صنعت، صناعت، ( در ریاضی ) مجموعه ای که عناصر آن با ن ...

دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی

دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...

بلند مرتبه

شاه آریایی

آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...

راحت، استراحت، آسانی، آسودگی، فراغ، سکون، آرام

آبی که از چشم می ریزد

لانه، خانه

افراشتن و افروختن، بلندی، فراز، بالا و فراز

افسانه، داستان، خیال، مشهور، کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید

کلاه پادشاهی، تاج

بانوی سپید، کسی که چهره ای زیبا و سفید دارد، آق ( ترکی ) + بانو ( فارسی )

سبب علت دلیل، قصد عزم عقیده

آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث

نام یک گیاه

گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر ...

نغمه، ترانه، نوا، آگاهی، شهرت نیک، نام آوری، ( در موسیقی ایرانی ) ( در قدیم ) دستگاه

نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته

گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و گران قیمت از نوع فلزهای قیمتی، و مانند آنها که به ...

ایران، به معنی ایران، ن، ک، آریانا و آریانه

زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد

گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید

منسوب به آبان، آبان، ا ( پسوند نسبت ) )

منسوب به آبان

آبان کوچک

کنایه از دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست، سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست

همیشه سبز، همیشه جوان، گل همیشه بهار، شاد سرزنده

باغ، بستان، بهار

آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد

صورت دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی

به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر

خواهر حضرت یعقوب و عمه حضرت یوسف، همچنین نام قریه ای در مصر

نوشنده آب، دوستدار روشنایی، آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین

به رنگ آب، همانند آب

نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...

آترا، آتشین، آذرین، ( = آترا )

زبر دست، آتوسا

فروزان، گیرا، نام نوعی گل، همچنین نورانی، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

نام نوعی گیاه، ( = آذربویه ) ( در گیاهی ) گیاهی است خودرو از تیره اسفناج که برگهای ریز و بهم فشرده ...

بوته ای از تیره اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کناره های آبهای شور می روید

گلی سرخ رنگ شبیه شقایق، نام گلی سرخ رنگ که پُرپَر است و به آن گل آتشین می گویند

دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش درخشنده، ماه آذر، ماه نهم از سال شمسی

آذرماه، رئیس و بزرگ آتشها، ( = آذرماه )، ماه آذر، ماه نهم از سال شمسی

ترکیب دو اسم آذر و همایون ( آتش و خجسته )، نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکده سفاهان خدمت می ...

زیبا رو و معطر، یاس آتشین، یاس به رنگ آتش، صمغ سداب کوهی

زیور بستن، زینت دادن، ( = آراستن )، آرایش کردن، ( در قدیم ) آماده کردن، مهیا کردن، ( در قدیم ) بیان ...

آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ

نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی

مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایر ...

نام نوعی گل

ارزنده، گرانبها

قدرت، آرشامه

روشن و پاک، هرمس، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا

سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید

منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )

شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...

آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی

دارای خلق وخوی آزاد، بی تکلف، ساده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فری ...

آسمان، سما ( ء )، عرش، ( در قدیم ) سقفِ خانه، عمارت و مانند آنها