اسم دختر تاریخی و کهن - صفحه 1
زن گندم گون، نسیم ملایم خنک در روز داغ تابستان، الهه عشق، شمیرا، [سمیرا ترجمه ی «مهین بانو» است]، ( ...
دختر
فارسی، سانسکریت، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت فرشته
فرستاده، نام موجودات عالم ملکوت، شخص دارای اخلاق یا رفتار بسیار نیک و پسندیده، زن مهربان و زیبا، ( ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی عصمت
معصوم، بی گناه، پاک دامن، معصوم بودن، بی گناهی، پاک دامنی، ناموس و عفت زنان، ( در قدیم ) نگهداری و ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن ناهید
پاک، بی گناه، سیاره زهره که مظهر زیبایی و عشق است، ( در نجوم ) زهره، دومین سیاره ی منظومه ی شمسی به ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی پریسا
زیبا مانند پری، افسونگر، ( پری، سا ( پسوند شباهت ) )، ( در قدیم ) ( در فرهنگ عوام ) پری خوان، مخفف ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن افسانه
سرگذشت و حکایت گذشتگان، افسون، سحر، داستان تخیلی، سرگذشت، قصه، داستان، ترانه، داستانی که بر اساس تخ ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن الهه
مظهر پرستش، ماه نو، آفتاب، مونث «اله» به معنی رب النوع، ( الاهه ) ( مؤنث «اله»رب النوع )، پرستش کرد ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی شهناز
دارای ناز شاهانه، موجب فخر شاه، نام یکی از نواهای موسیقی ایرانی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دس ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آرزو
امید، انتظار، اشتیاق، ( پهلوی، ārzok )، خواهش، کام، مراد، چشمداشت، توقع و انتظار، میل و اشتیاق برای ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شیرین
( به مجاز ) دوست داشتنی، خوشایند، زیبا، گرامی، عزیز، خوش سخن و دلنشین، دارای مزه ی شیرینی، ( به مجا ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن لی لی
شبانگاه، نام نوایی در موسیقی، نام معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، منسوب به لیل، به معنی ...
دختر
فارسی، عربی، انگلیسی
تاریخی و کهن لیلی 3
لفظی که در جشن ها ( عروسی ها ) برای ابراز شادی میگویند، ( مترادف لالا ) لفظی که در جشن ها ( عروسی ه ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آیدا
شاد و خوشحال، درون ماه، مثل ماه، فرشته، گیاهی که کنار آب می روید، شاد، خوش
دختر
ترکی، فارسی، لاتین
تاریخی و کهن، طبیعت منیژه
سفید رو، پاکدامن، نام دختر افراسیاب که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر ا ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پری
موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار، زن زیبارو، فرشته، ( فرهنگ عوام ) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیک ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ایران
مکان آریاییان، نام کشور و سرزمین عزیز ما، نجد ( فلات ) ایران، کشور ( مملکت ) ایران، آزادگان، مکان آ ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن مرجان
نوعی جاندار دریایی، مروارید، ( سریانی )، جانور بی مهره ی کوچک دریایی که پوشش آهکی ترشح می کند و نسل ...
دختر
عربی، سریانی
تاریخی و کهن، طبیعت توران
نام سرزمینی که در ماوراءالنهر قرار داشت، ( در پهلوی، turān )، ( تور = پسر فریدون، ان ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن آزاده
آزاد، اصیل، نجیب، فروتن، وارسته، شریف، صالح، ( در قدیم ) ایرانی، ( اَعلام ) نام زنِ چنگ نوازی در زم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سودابه
دارنده ی آب روشنی بخش، ( = سوداوه )، ( در پهلوی ) به معنی دارنده ی آب روشنی بخش، ( اَعلام ) ( در شا ...
دختر
فارسی، پهلوی
تاریخی و کهن فرنگیس
دارای گیسوان پرندین و نرم و فراوان، نام دختر افراسیاب و همسر سیاوش، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن حمیرا
زن سرخ و سفید، ( به مجاز ) زیبارو، ( عربی )، زن سرخ و سپید، زن سرخ، ( اَعلام ) لقبی که پیامبر اسلام ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن مهرانگیز
به وجود آورنده دوستی و مهر، برانگیزاننده ی محبت و دوستی، انگیزنده ی شوق و مهر، برانگیزاننده محبت و ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فوزیه
رستگار، چیره، ( عربی ) زن پیروز در هر کار و امری، رستگار و موفق
دختر
عربی
تاریخی و کهن سیمین
ساخته شده از نقره، نقره ای رنگ، سفید و درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( سیم = نقره، ین ( پسوند نسبت ) )، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن احترام
حرمت داشتن، بزرگواری، شکوه، محترم بودن، حرمت، پاس، بزرگداشت، رفتار و گفتاری که نشان دهنده ی بزرگداش ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن مونا
آرزوها، امیدها، منی، صاحب دساتیر کلمه ی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کـرده و آو ...
دختر
فارسی، عربی، پهلوی، یونانی
تاریخی و کهن یکتا
یگانه، بی نظیر، بی همتا، تنها، صمیمی، یک رنگ، بی ریا، فرد، منفرد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) جدا، بی ن ...
دختر، پسر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن، هنری مهوش
مانند ماه، زیبارو، ماهوش، ( = ماه وش )، به علاوه ( در قدیم ) ( شاعرانه ) مانند ماه و ( به مجاز ) زی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن دیانا
نیکی رسان، نیکی بخش، رب النوع رومی، دختر ژوپیتر ولاتون، نیکویی بخش، ( در اسطوره های رومی ) الهه ی م ...
دختر
اوستایی، یونانی
تاریخی و کهن مژده
خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی، نوید
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مانی
اندیشمند، نام بنیانگذار آیین مانوی، مانی ( در لغت ) به معنی «اندیشمند» است، ( اَعلام ) [، میلادی] ب ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن سروش
فرشته ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام، ( به مجاز ) پیام آور، ( در قدیم ) جبرائی ...
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن فردوس
بهشت، نام چند جا و مکان، شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی، ( در عربی فردَوس ) ( معرب از فارس ...
دختر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی آزیتا
آزاده و رها، شاهزاده ای در زمان هخامنشی، سوزن کاری کردن، نقش زدن با قلم بر روی اشیا
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فرانک
پروانه، جانوری به نام سیاه گوش، ( = فرانگ )، به معنی پروانه، ( اَعلام ) ) نام دختر برزین و زن بهرام ...
دختر
فارسی
پرنده، تاریخی و کهن تهمینه
نیرومند، دلیر، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب، [مرکب از «تهم» به معنی نی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پوران
سرخ، گلگون، نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی، پوران دخت، ) بانوی ایرانی دختر حسن ابن سهل و ه ...
دختر
فارسی، پهلوی
تاریخی و کهن گلستان
گلزار، گلشن، جایی که در آن گل های بسیار و گوناگون پرورش می دهند، ( اَعلام ) ) کتاب فارسی از سعدی، ش ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت مهرناز
دارای محبت و ناز، زیبا چون خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، ( اَعلام ) نام خواهر کیکاووس که وی را به هم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نازیلا
دختر طناز و عشوه گر، با ناز و کرشمه، با ناز
دختر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن کتایون
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم، ( اَعلام ) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفند ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فرخ
خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، خجسته و مبارک و فرخنده، ( در قدیم ) خوشبخت و کامیاب، بزر ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن مهرنوش
زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو، ( مهر = خورشید، نوش = جاویدان ) ( به مجاز ) زیبایی جاوید و همی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ماندانا
عنبر سیاه، مادر کوروش پادشاه هخامنشی، ( در یونانی ) mav avn، ( در پارسی باستان ) mand به معنی عنبر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مینو
روان، خرد و روح، آسمان، بهشت، فردوس، ( در پهلوی ) این واژه مینوک و صورت اوستایی آن مَئینیَوَ به معن ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی کیانوش
از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان، بزرگ جاویدان، [از واژه ی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی، اَنوش = بی ...
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن شهره
مشهور، نامدار و نامور، نامور
دختر
عربی
تاریخی و کهن ساغر
ظرفی که در آن شراب می نوشند، جام شراب، شراب، ( در عرفان ) دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده می ...
دختر
فارسی، عربی، ترکی
تاریخی و کهن پارمیس
نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر بردیا که زنِ داریوش ( اول ) بود، پرم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نیوشا
یادگیرنده، آموزنده، شنوا، شنونده
دختر
فارسی
تاریخی و کهن الیسا
وعده خدا، سوگند خدا، دختری که مانند گل انار لطیف است، ( = دیدو ) ( در اعلام ) بانی و ملکه ی افسانه ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن پارمیدا
پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی، نام دختر بردیا، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پ ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن آتوسا
نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، ( از یونانی Atossa )، ( در اوستایی ) زَبَردست، ( اَعلام ) ) نام چند ...
دختر
یونانی
تاریخی و کهن پریزاد
زاده پری، زیبا، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( در قدیم )، پری زاده، آنکه از نژادِ پَری است، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن زرافشان
زربافت، نثار کننده زر و سکه ی طلا، ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نوش آفرین
جاویدان آفریده شده، ( نوش، آفرین = آفریننده )، آفریننده خوشی و لذت، آفریننده ی شیرینی، ( به مجاز ) ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن رکسانا
روشنک، نورانی، ( یونانی شده روشنک )، ( اَعلام ) نام دختر دارا [ پیش از میلاد] که اسکندر به موجب وصی ...
دختر
یونانی
تاریخی و کهن روشنک
شاتل، روشن، ( اوستایی )، ( در گیاهی ) نام گیاهی است ( شاتل )، ( اَعلام ) در روایات ایرانی نام دختر ...
دختر
فارسی، اوستایی، یونانی
تاریخی و کهن، طبیعت سبا
سی وچهارمین سوره قرآن، ( مجاز ) انسان، ( اَعلام ) ) ( = سباء ) سوره ی سی و چهارم از قرآن کریم، ) نا ...
دختر
عربی، عبری، فارسی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی آریانا
منسوب به آریا، آریایی، ( اَعلام ) ) نامی است که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آ ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن نسیبه
بانوی اصیل، خویشاوند ونزدیک، ( در قدیم ) دارای اصل و نسب، ( اَعلام ) نام یک زن صحابی شجاع از بنی نج ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن آرینا
از نسل آریایی، نجیب و با اصالت، ( آرین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به آرین، ( آرین ( ؟ )، [این واژه ...
دختر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن هلن
روشنایی و نور، ( اَعلام ) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسه انگیزترین زنان میتولوژی [ا ...
دختر
یونانی
تاریخی و کهن فرخ لقا
زیباروی، خوش برخورد، خوش صورت، زیبا چهر، نیکو دیدار، ( اَعلام ) قهرمان داستان امیر ارسلان رومی، دخت ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن حفصه
اسد، شیر، ( اَعلام ) دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) دختر عمر بن خطاب و هم ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن فرهنگ
آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه ی زندگی، شعور، تربیت اجتماعی، پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، و شیوه ی ...
پسر، دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن پوران دخت
دختر سرخ و گلگون، ( به مجاز ) زیبارو، نام دختر خسروپرویز و ملکه ایران در دوران ساسانی، ( پوران، دخت ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ایران دخت
دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی، ( ایران، دخت = دختر )، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نازپری
آنکه مانند پری زیباست و ناز دارد، ( اَعلام ) نام دختر پادشاه خوارزم که همسر بهرام گور بود، ( در اعل ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پانته آ
نام زیبا ترین زن آسیا در زمان کورش، ( اَعلام )، زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن گلرخ
دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره، زیبا رو، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل رودابه
نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن خجسته
مبارک، سعادتمند، خوشبخت، گل همیشه بهار، فرخنده، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه نوا، کامروا، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل، هنری شیلان
درخت عناب، مهمانی، سور، غذا، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) ( = چیلان )، طعام، چیلان، عناب
دختر
فارسی، مغولی
تاریخی و کهن، طبیعت گل افشان
گل ریزنده، افشاننده گل، گل پاشیدن، ( در قدیم ) افشاننده ی گل یا ریزنده ی گل، گل فشان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل پریدخت
دختر پری چهره، ( به مجاز ) زیبارو، ( پری، دخت = دختر )، دختر پری، نام دختر پادشاه چین که سام پسر نر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شرمین
محجوب، با حُجب و حیا، خجالت زده، ( در قدیم ) شرمگین، با حجب و حیا، با شرم، با حیا
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آرتمیس
نام یکی از الهه های یونانی، نام نخستین زن دریانورد ایرانی، گوینده ی راستی، ( معرب از یونانی )، ( اَ ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن نازآفرین
به لطف و نرمی آفریده شده، ( به مجاز ) معشوقی که ناز بسیار کند، پدید آورنده نعمت و خوشی، ( = نازآفری ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن دانا
داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاه ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن وفا
به جا آوردن عهد و پیمان، پایداری در دوستی و صمیمیت، پایدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستی یا عشق، ( ...
دختر، پسر
عربی
تاریخی و کهن نائله
یابنده، بهره مند، کسی که به مقصود و مطلوب خود برسد، ( مؤنث نائل )، ن، ک، نائل، آن که به مقصود رسیده ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن آروشا
درخشان، نورانی، باهوش، سفید، نورانی باهوش، نام دختر داریوش سوم
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مهرنگار
خورشید زیباروی، ( مجاز ) زیباروی درخشان، نگارنده خورشید، ( مهر = خورشید، نگار = ( به مجاز ) معشوق ز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت مدیا
سرزمین ماد، نام زن آخرین پادشاه ماد، ( اَعلام ) ) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن پارمین
تکه یا قطعه ای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( پار، مین )، ( اَعلام ) نام زنِ داریوش، ( ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن زاهده
زن زاهد، ( عربی )، زاهد، ( اعلام ) زاهده خاتون بانویی عارف، که در زمان خود به عقل و تدبیر و سیاست پ ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی شیده
آفتاب، درخشان، درخشنده، ( به مجاز ) زیبارو، نام پسر افراسیاب، ( شید= خورشید، ه ( پسوند نسبت ) )، من ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی گوهرشاد
ترکیب دو اسم گوهر و شاد ( سنگ های قیمتی و خوشحال )، ( به مجاز ) آن که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت آمیتیس
نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر ( شاه ماد ) و نوه ی کیاکسار پ ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پیمانه
جام شراب، هر ظرف یا مقیاسی دیگر از آن برای اندازه گیری مقدار معینی از هر چیز استفاده شود، ( در قدیم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مایا
منش نیک، بخشنده، الهه ی فراوانی بهار و حاصل خیزی، ( اَعلام ) ) ( در روم باستان ) اِلهه ی فراوانی سب ...
دختر
اوستایی، یونانی
تاریخی و کهن شهدخت
عالی قدر و ارزشمند، شاهدخت، ( شه = شاه، دخت = دختر )، دختر شاه، ( شه = شاه + دخت = دختر )
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ندیمه
همنشین و هم صحبت بزرگان، زن یا دختری که معمولاً با ملکه، شاهزاده ها، یا زنان بزرگ دیگر همنشین و هم ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن شادان
شاد و خرم، از شخصیتهای شاهنامه، شاد، مسرور، ( در حالت قیدی ) باحال شاد، شادمانه، نام پسر برزین از م ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن مهر آفرین
ترکیب دو اسم مهر و آفرین ( محبت و آفرینش )، آفریننده ی مهر و محبت و دوستی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن لاچین
شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری
دختر
ترکی
پرنده، تاریخی و کهن مهرگان
منسوب به ماه مهر، مهربانی، ( به مجاز ) پاییز، نام جشن روز شانزدهم ماه مهر، جشنی که در ایران قدیم در ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن، هنری آدینه
روز جمعه، آخرین روز هفته، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند آدینه م ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن