روشنک

/rowSanak/

فرهنگ اسم ها

اسم: روشنک (دختر) (فارسی، اوستایی، یونانی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: ro (w) šanak) (فارسی: روشنک) (انگلیسی: rowshanak)
معنی: شاتل، روشن، ( اوستایی )، ( در گیاهی ) نام گیاهی است ( شاتل )، ( اَعلام ) در روایات ایرانی نام دختر دارا ( داریوش سوم ) که اسکندر با او ازدواج کرد، [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده، و آن این اینکه دختر داریوش سوم که زن اسکندر شد استاتیرا/Stātirā/ نام داشت، و آریان ( کتاب فصل بند ) نام او را برسین ( Barsine ) نوشته، اسکندر بار دوم که به شوش آمد ( پیش از میلاد ) با او ازدواج کرد، اما رکسانه = روشنک، زن دیگر اسکندر، دختر یکی از بزرگان بلخ ( Bakhtri ) به نام اوخشتره ) یونانی، ( okhyastes بود، اسکندر در زمستان سال، پیش از میلاد، در شهر بلخ ماند، و در بهار آن سال چند دژ در آن سرزمین به دست وی افتاد، خاندان اوخشتره و در میان آنان روشنک به دست دشمن گرفتار شدند، اسکندر در سال روشنک را به همسری گرفت، یکی از دژهای آن ناحیه که به دست اسکندر افتاد سوسیمیثرش ( Sysimithres ) یاد شده که پدر روشنک فرماندار آن دژ بود، و آن در سر پل سنگین در جنوب فیض آباد کنونی بدخشان واقع بود، ( نقل از اعلام فرهنگِ معین ذیل روشنک ) ]، ( در اعلام ) در روایات ایرانی نام دختر دارا ( داریوش سوم ) که اسکندر با او ازدواج کرد [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده، و آریان ( کتاب فصل بند ) نام او را برسین ( Barsine ) نوشته اسکندر بار دوم که به شوش آمد ( قم ) با او ازدواج کرد اما رکسانه = روشنک، دختر یکی از بزرگان بلخ ( Baxtri ) به نام اوخشتره ) یونانی ( oxyastes بود اسکندر در زمستان سال ـ قم در شهر بلخ ماند، و در بهار آن سال چند دژ در آن سرزمین به دست وی افتاد خاندان اوخشتره و در میان آنان روشنک به دست دشمن گرفتار شدند اسکندر در سال روشنک را به همسری گرفت یکی از دژهای آن ناحیه که به دست اسکندر افتاد سوسیمیثرش ( Sysimithres ) یاد شده که پدر روشنک فرماندار آن دژ بود، و آن در سر پل سنگین در جنوب فیض آباد کنونی بدخشان واقع بود ( نقل از اعلام معین ذیل روشنک ) ]، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم یونانی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

روشنک. [ رَ / رُو ش َ ن َ] ( مصغر، اِ ) یا روشنک [ رَ / رُو ش َن ْ ] نام دارویی است مانند کمای خشک شده. ( ازبرهان ) ( ناظم الاطباء ). شاطل. شاتل. ساتل. ساطل. ( فرهنگ فارسی معین ). شاطل : روشنک ، گرم است مسهل صفرا و اخلاط غلیظه. ( منتهی الارب ). و رجوع به مترادفات کلمه شود. || ( در دکن ) ترازو سنگ. ( برهان ). || ( در دکن ) مشعل دار. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مشعل چی. ( ناظم الاطباء ).

روشنک.[ رَ ش َ ن َ ] ( اِخ ) دختر دارا. ( خمسه نظامی حواشی ج 4 ). نام دختر دارا است که اسکندر بموجب وصیت دارا او را به عقد نکاح خود درآورد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از جهانگیری ) ( از شرفنامه منیری ). به یونانی رخسانه یا رکسانه. ( یادداشت مؤلف ). نام دختر دارا که اسکندر گرفت و تلفظ یونانی آن روخسنه است. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). رکسانا. در فهرست شاهنامه ولف روشنک آمده و در یونانی رکسانه یوستی در نامنامه ایرانی آنرا روشنک آورده از اوستا راوخشنه . باید دانست که دختر دارا ( داریوش سوم ) که زن اسکندر شد استاتیرا نام داشت و آریان نام او را برسین نوشته و اسکندر بار دوم که به شوش آمد ( 325ق.م. ) با او ازدواج کرد. اما رکسانه ، زن دیگر اسکندر دختر اکسیارتس از نجبای سغد بود که اسکندر در سفر سغد با او ازدواج کرد و همین نام است که در ادبیات ما به «روشنک » تبدیل شده واو را دختر دارا ( داریوش سوم ) پنداشته اند. ( از ذیل برهان چ معین ). و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1446 و 1883 و ج 3 ص 1954 و فارسنامه ابن بلخی ص 12 و 56 و حبیب السیر چ سنگی ج 1 صص 73 - 74 و مجمل التواریخ و القصص ص 56 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 371 و تاریخ گزیده چ لیدن ص 99 و تاریخ سیستان ص 10 شود :
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد.
فردوسی.
همان روشنک را که دخت من است
بدین نازکی دست پخت من است.
نظامی.
که روشن شود روی چون عاج او
شود روشنک درةالتاج او.
نظامی.
اگر سردرآرد بدین شغل شاه
سر روشنک را رساند به ماه.
نظامی.
که تا روشنک را چو روشنچراغ
بیارند با باغ پیرای باغ.
نظامی.

فرهنگ فارسی

در روایات ایرانی نام دختر دارا ( داریوش سوم ) که اسکندر با او ازدواج کرد . اما درین نام خلطی شده و آن اینکه دختر داریوش سوم که زن اسکندر شد استاتیرا نام داشت و آریان ( کتاب ۷ فصل ۲ بند ۲ ) نام او را برسین نوشته . اسکندر بار دوم که بشوش آمد ( ۳۲۵ ق م . ) با او ازدواج کرد . اما رکسانه روشنک زن دیگر اسکندر دختر یکی از بزرگان بلخ بنام اوخشتره بود . اسکندر در زمستان سال ۲۸ - ۳۲۹ ق م . در شهر بلخ ماند و در بهار آن سال چند دژ در آن سرزمین بدست وی افتاد . خاندان اوخشتره و در میان آنان روشنک بدست دشمن گرفتار شدند . اسکندر در سال ۳۲۷ روشنک را بزنی گرفت . یکی از دژ های آن ناحیه که بدست اسکندر افتاد سوسیمیثرس یاد شده که پدر روشنک فرماندار آن دژ بود و آن در سر پل سنگین در جنوب فیض آباد کنونی در بدخشان واقع بود .
ازنامهای زنان
دختر دارا . نام دختر دارا است که اسکندر بموجب وصیت دارا او را به عقد نکاح خود در آورد .

فرهنگ عمید

= شاتل

دانشنامه آزاد فارسی

روشنک (۱۳۰۷ـ۱۳۹۱ش)
(نام اصلی: صدیقه سادات رسولی) گویندۀ برنامه های «گل ها» در رادیو تهران در سال های ۱۳۳۴ـ ۱۳۵۶ش. تحصیلات ادبی داشت و متعاقب تأسیس برنامۀ «گل ها» در ۱۳۳۴ش توسط داود پیرنیا برای دکلمۀ اشعار منتخب در برنامه ها، انتخاب شد و تا حدود بیست سال بعد از آن، شاخص ترین گوینده در برنامه های گل های رنگارنگ، گل های جاویدان، برگ سبز، یک شاخه گل، گل های صحرایی و گل های تازه بود. لحن کلام و شیوه اش در خواندن اشعار که معمولاً برای تأکید و تأثیرگذاری افزون تر، اولین مصراع هر شعر را دو بار می خواند، مورد تقلید گویندگان دوره های بعد قرار گرفت. وی از حدود سال های ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ از هرگونه فعالیت اجتماعی کناره گرفت و زندگانی گوشه گیرانه و زاهدانه ای اختیار کرد.

پیشنهاد کاربران

روشنک واژه ای فارسی و به معنای درخشان می باشد و رکسانا نیز برگرفته از این واژه است .
در پاسخ به جناب سالار:
1 - ستیز شما با زبان کهن پارسی جز روسیاهی و ننگ برایتان چیزی نخواهد داشت .
2 - سغدی ها همگی ایرانی و زبانشان شاخه ای از فارسی بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - شما جغتاییها یا با زبان ساده تر منگولها از چه دفاع می نمایید .
4 - روز عید فطر یکی از دکترهای تاریخ ترکیه می گفت : ترکها همواره فقیر بودند و همانند ایرانیها ثروتمند نبودند که جشنهای مختلف داشته باشند حتی برای ثروتمند از واژه فارسی �زنگین ( سنگین ) � استفاده می شود .
5 - Roxana is a feminine name of Persian origin, meaning “dawn. ” It is a Latinised form of the Persian name Roshanak from the Old Persian raohschna, which means “bright” or “dawn. ” Roxana is related to many variations, including Roksana, Rosana, and Roxanne, which originate from Polish, Portuguese, and French respectively

اصل نام روشنگ است از نجبای جامعه سغداق ، تورکان دوزبانه که یک زبان میانجی برای تجارت در سر راه حاده ابریشم داشتند .
زبان میانجی همان دری است .
که بهمن در ادامه یعنی تورکان کوشانی در دربار دستور ساخت و پرداخت ان داده است .
...
[مشاهده متن کامل]

انگ در کلمات از تامغای انگ تورکی کهن است.
اورنگ به اورگ تبدیل شده
مثل روشنگ به روشنگ

روشنک ، از بچگی به این اسم علاقه داشتم ، به دلیل علاقه زیاد به تاریخ مخصوصاً هخامنشیان و ساسانیان.
در نوجوانی مجموعه ایران باستان نوشته پیرنیا رو کامل خوندم ، وقتی پدر شدم ، اسم یگانه نور دیده ام رو گذاشتم روشنک. و چشمانم یازده سال است به روشنایی اسم و روی زیبای دخترم روشن است.
شاهزادهٔ باختری و همسر اسکندر مقدونی
روشنک ( یونانی باستان: Ῥωξάνη؛ ایرانی باستان: *روخشنه - �روشن، درخشان، تابان�؛ گاه رکسانا ) یک شاهزادهٔ سغدی یا باختری بود که اسکندر مقدونی پس از شکست داریوش سوم هخامنشی و تسخیر ایران در سال ۳۲۷ پیش از میلاد، با او ازدواج کرد. زادروز او مشخص نیست، اما او احتمالاً هنگام ازدواج با اسکندر در اواخر نوجوانی یا اوایل بیست سالگی خود بوده است. او در سال ۳۱۰ پیش از میلاد درگذشت. سیارک رکسانا ۳۱۷ به افتخار وی نامگذاری شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

Sogdian or Bactrian princess who married Alexander the Great
Roxana ( c.  340 – 310 BC, Ancient Greek: Ῥωξάνη; Old Iranian: *Raṷxšnā - "shining, radiant, brilliant"; sometimes Roxanne, Roxanna, Rukhsana, Roxandra and Roxane ) was a Sogdian or a Bactrian princess who Alexander the Great married after defeating Darius, ruler of the Achaemenid Empire, and invading Persia. The exact date of her birth is unknown, but she was probably in her early teens at the time of her wedding

معادل فرانسوی و لاتین روشنک میشه رکسان ( Roxanne ) در ایتالیایی، یونانی و انگلیسی تبدیل شده به رکسانا ROXANNA و به شکل جالبی برگشته به فارسی، یعنی در واقع روشنک و رکسانا یک اسم هستند. در انگلیسی به صورت
...
[مشاهده متن کامل]
مخفف روکسی ROXY صدا می کنند. خیلی از روشنک ها هم در فارسی روشی صدا میشن : ) . بی تردید یکی از زیباترین نامهای فارسی است.

روشنایی دهنده
روشنک یعنی نور دوست داشتنی
یعنی اینده روشن
من اسمم روشنک خیلی دوسش دارم
روشنک، روشنایی طلوع خورشید
روشنک یعنی روشنایی نور خورشید
یونانی نیست . . . . کاملا ایرانیه
روشنک به معنای نور کم
کورسو
روشنک:باعثه روشنایی. روشن کننده کوچک《ستاره》. طلوع خورشید .
درخشان. نور امید .
نور کم، نور کوچک. اسم منم روشنک هست😊
کاف در روشنک
کاف نسبت است نه کاف تصغیر
معنی روشنک یعنی. چیزی که باعث روشنایی میشود
روشنایی کوچک معنی اشتباهی است و در بعضی متن ها کنایه از ستاره است
روشنک =رخشانک، دارای صورت درخشنده
معنی اسم روشنک 👇
روشنایی کوچک
یا
نور کوچک
نور کوچک
نور کوچک
روشنایی کوچک🌷
روشنی کوچک. پاره ای از نور . فرزند نور
روشنک ستاره ای کوچک در آسمان
روشنایی کوچک
روشنک
یک بیت دیگر هم من ساخته ام - روشنک افتابی هست ز دور گر رسد می برد همه را به دور
من خیلی از اسم روشنک خوشم میاد ایشالا در اینده اگه بچه ام دختر شد اسمش رو میزارم روشنک
روشنک یعنی دختر ایران زمین
روشنایی آفتاب درخشان چون گرمای زندگی
روشنک نورکوچک
روزنه ای در تاریکی محض
روشنک ینی نور کوچک😍
روشنک یعنی روشنیه سپیده دم
نور کم

کور سوی نور امید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس