اسم دختر با حرف م - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ماه آفرین/m.-āfarin/

آفریننده ماه، آفریده ی ماه، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، ( اَعلام ) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، کهکشانی
مولوده/mo(w)lude/

مونث مولود، آن که به دنیا آمده، زاده شده، ( مؤنث مولود )


دختر

عربی
مانترا/māntarā/

کلام مقدس، سخن ایزدی، گفتار وَرجاوند اهورایی، کلام مقدّس سخن ایزدی، به سکون نون و فتح ت، گفتار ورجا ...


دختر

اوستایی، پهلوی

مذهبی و قرآنی
میگل/meygol/

زیبا و مست کننده، ( می = شراب، گل )، ( اعلام ) نام جایی در استان فارس، مرکب از می ( شراب ) + گل


دختر

فارسی

گل
مامک/māmak/

مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ( مام= مادر، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، زن پیر، مادرک ( مهربان ...


دختر

فارسی
مهستا/ma(e)ha(e)stā/

دختر سنگین، دختر بزرگتر و مهمتر، ( مهست = بزرگترین، مهمترین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهست، ( ب ...


دختر

اوستایی، پهلوی
مهر آرا/m.-ārā/

ترکیب دو اسم مهر و آرا ( مهربانی و زیور )، ( مهر = مهربانی و محبت، آرا = مخفف آراینده، آراینده، آرا ...


دختر

فارسی
مهر سان/m.-sān/

مهرسا، مهربان و با محبت، ( = مهرسا )


دختر

فارسی
مهنام/mah nām/

( به مجاز ) زیباروی ماه مانند، ( مَه = ماه، نام ( در قدیم ) ( به مجاز ) = نشان، اثر، صورت، ظاهر )، ...


دختر، پسر

فارسی
مهرگل/mehr gol/

آن که در میان گلها چون خورشید می درخشد، ( مهر = خورشید، گل )، گل آفتاب، گل آفتاب گردان، ( به مجاز ) ...


دختر

فارسی

گل
مهر آفاق/m.-āfāq/

ترکیب دو اسم مهر و آفاق ( مهربانی و عالم )، ( مهر= مهربانی و محبت، آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار ...


دختر

فارسی
مهبان/mehbān/

نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو، ( مَه = ماه، بان ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) زیبا و ...


دختر

فارسی

کهکشانی
میسون/maysun/

با وقار، بردبار، وزین، گرانمایه


دختر

عربی
مهرجهان/mehr(e) jahān/

ترکیب دو اسم مهر و جهان ( محبت و عالم )، ( مهر = خورشید، جهان )، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب، ( ب ...


دختر

فارسی
ماه سیما/m.-simā/

آن که سیما و چهره او چون ماه زیباست، ( = ماه چهر )، ماه ( فارسی ) + سیما ( عربی ) آن که سیما و چهره ...


دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
محجوب/mahjub/

با شرم و حیا، با حجب و حیا و مؤدب، ( در قدیم ) در حجاب شده، پوشیده، پنهان، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ...


دختر

عربی
مهوین/mahvin/

به رنگ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه= ماه، وین= رنگ )، به رنگِ ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
مژان/mo(e)žān/

مژه، مژگان، نرگس نیمه شکفته


دختر

کردی، فارسی
مه آرا/mah ārā/

آراینده ی ماه، زیب و زینت ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

کهکشانی
مهر اعظم/m.-āezam/

ترکیب دو اسم مهر و اعظم ( محبت و بزرگتر )، ( مهر = مهربانی و محبت، اعظم = بزرگ )، مهربانی و محبت بز ...


دختر

فارسی، عربی
مینودخت/minu doxt/

دختر آسمانی، دختر بهشتی، ( مینو = بهشت، دخت = دختر )، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو، ( مینو = بهشت + د ...


دختر

فارسی
مهرتا/mehretā/

همتای مهر، تابان و درخشان چون خورشید، ( مهر = خورشید، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند خورشید ...


دختر

فارسی
مهر یا/mehriyā/

منسوب به مهری، دوستی، ( مهری، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهری و مهر


دختر

فارسی
معصومه زهرا/m.-zahrā/

ترکیب دو اسم معصومه و زهرا ( بی گناه و درخشنده )، از نام های مرکب، معصومه و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ماه تینا/m.-tinā/

ترکیب دو اسم ماه و تینا ( زیبا و گل سرخ )، ( ماه، تینا = گل سرخ ) ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت


دختر

فارسی

گل، کهکشانی
مریسا/marisā/

چیزی لغزان و تابان، ( مَریس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مریس، ع مَریس


دختر

فارسی، عربی
مقصوده/maqsude/

محبوب و مورد پسند، مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند، مورد علاقه، مؤنث مقصود، آنچه کسی قصد انج ...


دختر

عربی
مهرین/mehrin/

محبت، خورشید، ( مهر، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهر، م مهر، ( اَعلام ) ) نام آتشکده ای در قم، ) ...


دختر

فارسی
مهراز/meh rāz/

راز بزرگ، ( مِه، راز )، ( مِه + راز )


دختر، پسر

فارسی
ماهبد/māhbod/

نگهبان ماه، ( ماه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) خوش سیما، ( اَعلام ) نامِ ابن ...


پسر، دختر

فارسی
مه نگار/mahnegār/

ماه نگار، ( = ماه نگار )


دختر

مازندرانی
منزه/monazzah/

پاک و پاکیزه، به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه، مبرا، بری، بی عیب


دختر

عربی
مهر انوش/mehrānuš/

محبت جاویدان، محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان


دختر

فارسی
مبشره/mobaššere/

زن دانا، ( مؤنث مبشر )، ( مبشر


دختر

عربی
مرآت/mer’āt/

آینه، ( آینه و آئینه


دختر، پسر

عربی
مینو سا/m.-sā/

مانند بهشت، زیبارو، ( مینو = بهشت، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه بهشت


دختر

فارسی
مهرابه/mehrābe/

مهر افتاب، ( مهراب، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهراب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ماه وش/m.-vaš/

ماه مانند، زیبا، مانند ماه، ( به مجاز ) رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان، ن، ک، مَهوش


دختر

فارسی
میلا/milā/

نام نوعی مرغابی، یکی از انواع مرغابی، لک لک


دختر

پهلوی، ارمنی، فارسی

پرنده، طبیعت
مهدین/mahdin/

بومی، وطنی، هم میهن، ( مَهد = ( به مجاز ) سرزمین، کشور، میهن، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سرزمین ...


دختر

فارسی، عربی
مهیان/mahiyān/

دختری که مثل ماه زیبا است، ( مَهی، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهی


دختر

فارسی
مه تیام/mah tiyām/

ماه روی عزیز و گرامی، [مه = ماه، تیام ( لری ) چشمانم ( به مجاز ) عزیز و گرامی]


دختر

لری
ملک نسا/malek nesā/

فرشته رو و زیبا در میان زنان، پادشاهِ زنان، سَرور زنان


دختر

عربی
مهدیه زهرا/m.-zahrā/

ترکیب دو اسم مهدیه و زهرا ( کسی که خدا او را به راه راست هدایت کرده و روشن تر )، از نام های مرکب، م ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
مه آسا/mah āsā/

همانند ماه، شبیه به ماه، ( مَه = ماه، آسا ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی

کهکشانی
مبرا/mobarrā/

پاک، منزه، آن که از تهمت پاک است، بری


دختر

عربی
مفیده/mofide/

مونث مفید، سودمند، ( مؤنث مفید )


دختر

عربی
مهر آذر/mehr āzar/

ترکیب دو اسم مهر و آذر ( محبت و آتش )، ( مهر = مهربانی و محبت، آذر = آتش )، آتشِ مهربانی و محبت، ( ...


دختر

فارسی
موهبت/mu(ow)hebat/

هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود، هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از آن بهره م ...


دختر

عربی
ملیح سا/malih sā/

دوست داشتنی و مورد پسند، ( ملیح، سا ( پسوند شباهت ) )، همچون ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با ...


دختر

فارسی، عربی
مریان/maryān/

شهر درختی، ( اَعلام ) نام روستایی در بخش مرکزی توالش


دختر

لاتین
میلانا/milānā/

منسوب به میلان، میل، خواهش، آرزو، ( عربی ـ فارسی ) ( میلان، ا ( پسوند نسبت ) )، مونث میلان


دختر

فارسی، عربی
مانوشاک/mānušāk/

بنفشه، نام خواهر منوچهر پادشاه پیشدادی، ( مانوش، آک/āk/ ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مانوش، [مانوش نا ...


دختر

کردی

تاریخی و کهن
مشاعل/mašā‛el/

مشعل ها، [مَشعَل = افروخته و فروزان]


دختر

عربی
مهی/mahi/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه = ماه، ی ( پسوند نسبت ) )، به مانند ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
منانه/mannāne/

ویژگی زن مال داری که به خاطر مالش با وی ازدواج می کنند و او بر شوهر منت می نهد


دختر

عربی
مسرت/mase(a)rrat/

شادی، سرور، شادمانی


دختر

عربی
ملک زمان/malak zamān/

مَلَک جهان، ( = مَلَک جهان )


دختر

عربی
مادیا/madiya/

نام همسر آخرین پادشاه ماد


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مامو/mamo/

نام زنی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مامکان/māmakān/

مامک، مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ان ( نسبت ) ) منسوب به مامک


دختر

فارسی
مامیثا/māmisā/

نام یک گیاه، گیاهی با برگهای پوشیده از کرک، و دارای گلهای نارنجی رنگ و میوه ای دراز


دختر

لاتین، سریانی
مانا دخت/m.-dokht/

دختر ماندنی و پایدار، ( مانا = ماندنی و پایدار، دخت = دختر ) دختر ماندنی و پایدار


دختر

فارسی
مانتره/mantre/

سخن اندیشه برانگیز


دختر

اوستایی
ماندا/māndā/

ماندگار، جاوید، ماندگار و جاوید، علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگ ...


دختر، پسر

فارسی، آرامی
ماندان/māndān/

دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کبوجیه پادشاه فارس و مادر کورش بزرگ، ( = ماندانا ) ( اَعلام ) دختر ازده ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ماندخت/mandokht/

دختر جاویدان


دختر

فارسی
مانگ/manag/

مانک، ماه


دختر

کردی
مانل/manel/

بمان برایم


دختر

مازندرانی
مانلیا/manelia/

پری دریایی


دختر

مازندرانی
مانه

نام روستایی در نزدیکی بجنورد


دختر

فارسی
مانوشا/manusha/

نام یک کوه، نام یکی از کوههای سلسله جبال البرز که منوچهر پادشاه پیشدادی در آن بدنیا آمد


دختر

کردی
مانک/manak/

مانگ، ماه


دختر

کردی
مانیان/maniyan/

بی نظیر و بی همتا، دهی از دهستان جلگا در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد، همچنین بی نظیر و بی همتا


دختر

فارسی
مانیتا/manita/

مانند زندگی ماندگار


دختر

فارسی
مانیدا/manida/

مانند مادر جاودان


دختر

لری
مانیسا/manisa/

دانشمند و دانا


دختر

فارسی
مانیشا/manisha/

هوش


دختر

سانسکریت
مانیوک/maniyuk/

نام نوعی گیاه، نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار


دختر

فرانسوی

طبیعت
مانیکا/manika/

ماه خوب و زیبا


دختر

فارسی

کهکشانی
ماه آذر/m.-āzar/

ترکیب دو اسم ماه و آذر ( زیبا و آتش )، آذر ماه، آذر مه، مرکب از ماه + آذر ( آتش )، از شخصیتهای شاهن ...


دختر، پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی

طبیعت، کهکشانی
ماه آفرید/m.-āfarid/

آفریده ی ماه، ( در شاهنامه ) نام دختر تور، نام دختر بزرگ برزین و نام همسر ایرج و مادر بزرگ منوچهر پ ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
ماه بانو/mahbanu/

بانوی ماه، زنی که چون ماه می درخشد


دختر

فارسی
ماه بخت/m.-bakht/

( به مجاز ) کامیاب و خوشبخت، سفیدبخت


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه به

بهتر از ماه


دختر

فارسی
ماه بی بی

ماه ( فارسی ) + بی بی ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیبا و نورانی است


دختر

فارسی، ترکی
ماه پاره/mahpare/

دارای زیبایی ای چون زیبا یی ماه


دختر

فارسی
ماه پرن

زیبا و لطیف چون ماه و پرند


دختر

فارسی
ماه ثمین/mah-samin/

ترکیب دو اسم ماه و ثمین ( دختر زیباروی و با ارزش )


دختر

فارسی، عربی
ماه جبین

ماه ( فارسی ) + جبین ( عربی )، مه جبین


دختر

فارسی، عربی
ماه چهر/m.-čehr/

آنکه چهره ٔ او مانند ماه تابان باشد، ماه چهره، ماهرو، زیبارو، صاحب چهره ٔ تابان و درخشان همچون ماه، ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه چهره/m.-čehre/

ترکیب دو اسم ماه و چهره ( زیبا و صورت )، ماه چهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه خاتون

بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی
ماه خانم

ماه ( فارسی ) + خانم ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی، ترکی
ماه خدای

نام فرشته ای


دختر

فارسی
ماه رو ی/m.-ruy/

ماهرو، ماهرخ، ماه چهر، زیبارو، ( = ماه چهر )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه زیور

زیور و زینت ماه


دختر

فارسی
ماه سا/m.-sā/

چون ماه، به سان ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( ماه، سا ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه ستی/m.-satti/

ترکیب دو اسم ماه و ستی ( زیبا و بانو )، ( ماه، ستّی ( مخفف سیدتی ) ) ماه خانم، ماه بانو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
ماه سمن/mah saman/

ماه لطیف


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر