اسم پسر کهکشانی
داده ی مهر، آفریده شده ی مهر، بخشنده خورشید، ( اَعلام ) ) نام چهار تن از شاهان اشکانی، مهرداد اول: ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی بهرام
پیروزمند، روز بیستم از هر ماه شمسی، نام دیگر سیاره مریخ، نام چند تن از پادشاهان ساسانی، در شاهنامه ...
پسر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی ماهان
منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه، ( اَعلام ) ) نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، ) نام یکی ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی سهیل
نام ستاره ای درخشان، ( اَعلام ) روشن ترین ستاره ی صورت فلکیِ کشتی ( سفینه ) و دومین ستاره ی درخشان ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی، طبیعت، کهکشانی فرشاد
شادمان و باشکوه، نام روح و عقلِ کره مرّیخ، ( دساتیر )، نفس فلک مریخ، [از برساخته های دساتیر ـ برهان ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی فرشید
فرشیدورد، شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان، ( مخفف فرشیدورد )، به علاوه شکوه و روشنایی، دار ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی کیوان
زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آسمان، به علاوه ( در قدیم ) ( به مجاز ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی شاهین
نام نوعی پرنده شکاری، منسوب به شاه، نوعی پرنده ی شکاری از خانواده ی باز، ( در قدیم ) ( درگاه شماری ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی، هنری سپهر
آسمان، فلک، اقبال، نام نوایی در موسیقی، ( به مجاز ) روزگار، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه ...
پسر
فارسی
کهکشانی شهاب
پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجو ...
پسر، دختر
فارسی، عربی
کهکشانی ستار
آن که چیزی را پوشیده و در پرده می دارد، پوشنده، از نام های خداوند، ( اَعلام ) ستارخان از رهبران بزر ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی جهان
کیهان، عالم، گیتی، دنیا، ( به مجاز ) فرهنگ، نمادی برای بزرگی و عظمت، مردم دنیا و زندگی، ) حیطه، به ...
دختر، پسر
فارسی
کهکشانی جبار
از صفات خداوند، نام یکی از صورت های فلکی، دارای سلطه و قدرت، یکی از صورت های فلکی، پادشاه و حاکمی ک ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی اسد
شیر درنده، برج پنجم از برج های فلکی، ماه مرداد، شیر، کنایه از شجاعت و بی باکی، ( اَعلام ) نام چند ت ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی محمد ماهان
ترکیبی دو اسم محمد و ماهان ( ستوده و منسوب به ماه )، از نام های مرکب، محمّد و ماهان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، طبیعت، کهکشانی شمس الدین
خورشید دین و آیین، آفتاب دین، ( اَعلام ) ) شمس الدین آلب ارغو: ( = آلب ارغوان ) ششمین اتابک [، قمری ...
پسر
عربی
طبیعت، کهکشانی هرمز
اهورامزدا، نام دیگر سیاره مشتری، نام روز اول از هرماه خورشیدی، ( اوستایی ) ( = ارمز، ارمزد، اورمزد، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی کیهان
جهان، دنیا، مجموعه سیارات منظومه شمسی، گیهان، عالم، گیتی، مجموعه ی همه اشیا و پدیده های موجود در هس ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی سوما
ماه، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، نهر آب، نهر آب و مجرای قنات، به علاوه نهر آب و مجرای قنات، در گویش ...
دختر، پسر
کردی، گیلکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی طارق
ستاره صبح، نام هشتاد و ششمین سوره قرآن کریم، سوره ی هشتاد و ششم از قرآن کریم دارای هفده آیه، ( در ق ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی نجم الدین
آن که چون ستاره ای در دین می درخشد، ستاره دین، آن که در دینداری و آگاهی به اصول و فروع دین چون ستار ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی سعد
مبارک، خجسته، خوش یمن، خوشبختی، سعادت، خوش یمنی، ( اَعلام ) ) سعدابن ابوبکر: [قرن هجری] اتابک فارسی ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی لهراسب
صاحب اسب تندرو، نام سومین پادشاه سلسله کیانی، ( در اوستایی ) به معنی صاحب اسب تندرو، صفتی برای خورش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی محمد سهیل
ترکیب دو اسم محمد و سهیل ( ستوده و نام ستاره ای درخشان )، از نام های مرکب، ا محمّد و سهیل
پسر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی محمد طارق
ترکیب دو اسم محمد و طارق ( ستوده و ستاره )، از نام های مرکب، ا محمّد و طارق
پسر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی محمد مهیار
ترکیب دو اسم محمد و مهیار ( ستوده و ماهیار )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهیار
پسر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی آیتکین
مانند ماه، غلام ماه
دختر، پسر
ترکی
کهکشانی ماهیار
دوست و یاور ماه، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) یکی از دو وزیر دارا و از قاتلان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی اسفند
پاک، مقدس، ماه دوازدهم سال شمسی، ( اوستایی )، ( در گاه شماری ) ماه دوازدهم از سال شمسی، ( در گیاهی ...
پسر
اوستایی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی شمس
خورشید، آفتاب، نام نود و یکمین سوره در قرآن کریم، ( اَعلام ) ) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم دارای ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی مهر آیین
ترکیب دو اسم مهر و آیین ( مهربانی و رسم )، دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و رو ...
دختر، پسر
فارسی
کهکشانی مهرتاش
همدل، همپایه خورشید، [مِهر = مهربانی، محبت، تاش ( ترکی ) ( = داش ) این کلمه به آخر اسم ها اضافه می ...
پسر
ترکی، فارسی
کهکشانی آلپای
پهلوان زیبارو همچون ماه، جوانمرد شجاع، ماه روی پهلوان
پسر
ترکی
کهکشانی مهرام
ماه آرام، خوشبخت، ( مَه، رام )، آن که ماه رام اوست
پسر
فارسی
کهکشانی شایراد
هاله و خرمن ماه
پسر
فارسی
کهکشانی هرمزد
هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، ( = هرمز )، هرمز به علاوه ( در اعل ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی اشوان
نام ستاره ایست به هندی
پسر
هندی
کهکشانی ایبک
ماه بزرگ، یا آن که ماه او را بزرگ ساخته است
پسر
ترکی
کهکشانی آیحان
صاحب ماه، آدم زیبا و مشهور مثل ماه
پسر
ترکی
کهکشانی آیهان
پادشاه ماه، آیهان = آیخان ( آی + خان ) پادشاه ماه
پسر
ترکی
کهکشانی آیراد
ماه جوانمرد
پسر
ترکی، فارسی
کهکشانی پیرمهر
محبت و دوستی کهن
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تابان مهر
ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی پوریامهر
ترکیب دو اسم پوریا و مهر ( بسیار دارنده و خورشید )، ( فارسی ) از نامهای مرکب، پوریا و مهر
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی توکان
آن که چون چشم عزیز است، نام یکی از صورت های فلکی، [در گویش لری توک = چشم، عین که با ( ان ) نسبت آمد ...
پسر
لری، فارسی
کهکشانی خورشاد
خورشید، ( به مجاز ) آفتاب
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی روچیار
آفتاب، زمانه، روزگار، ( کردی ) ( = روجیار، rojyār ) آفتاب
پسر
کردی
کهکشانی ماه آذر
ترکیب دو اسم ماه و آذر ( زیبا و آتش )، آذر ماه، آذر مه، مرکب از ماه + آذر ( آتش )، از شخصیتهای شاهن ...
دختر، پسر
فارسی، پهلوی، اوستایی
طبیعت، کهکشانی ماه شاد
ترکیب دو اسم ماه و شاد ( زیبا و خوشحال )، ( به مجاز ) خوش سیمای شادمان، خوش سیمای خوشحال، مرکب ازما ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ماهسون
به زیبایی ماه
پسر
ترکی
کهکشانی محمد مهر
ترکیب دو اسم محمد و مهر ( ستوده و خورشید )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهر
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی محمد کیهان
ترکیب دو اسم محمد و کیهان ( ستوده و جهان )، از نام های مرکب، ا محمّد و کیهان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی عطارد
نام نزدیکترین سیاره به خورشید در منظومه شمسی، نام نزدیکترین سیاره به خورشید در منظومه شمسی که نماد ...
پسر
عربی
کهکشانی گیوان
کیوان، سیاره زحل، ( = کیوان )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی هلیل
هلال ماه
پسر
فارسی
کهکشانی مه دار
مِهتر خانه، بزرگتر خانه و سرا، ( مِه = مِهتر، بزرگتر، دار = سرا، سرای، خانه )، روی هم به معنی مِهتر ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهدیسه
مهدیس، مانند ماه، دختر زیبا، ( مَهدیس، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، منسوب به مهدیس، بانویی ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر
خورشید، محبت و دوستی، مهربانی، ماه هفتم سال شمسی، روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در گا ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آرتا
ترکیب دو اسم مهر و آرتا ( خورشید و مقدس )، ( مهر = مهربانی و محبت، آرتا = مقدس )، مهربانی و محبت مق ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آزما
ترکیب دو اسم مهر و آزما ( خورشید و آزماینده )، مهر آزمای، آزماینده ی محبت، آن که دوستی و مهر را به ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر سینا
ترکیب دو اسم مهر و سینا ( خورشید و سوراخ کننده )، از نام های مرکب، مهر و سینا
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آزاد
ترکیب دو اسم مهر و آزاد ( خورشید و رها شده )، ( اَعلام ) نام یکی از اجداد رستم، مرکب از مهر ( محبت ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی مهرپو
پوینده ی مهر، جوینده ی مهربانی، ( مِهر = مهربانی، محبت، پو = پوینده، جستجو کننده، جوینده )، آن که ب ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرپویان
ترکیب دو اسم مهر و پویان ( خورشید و جوینده )، ( مهر = مهربانی و محبت، پویان = جوینده و جستجو کننده ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرثنا
ترکیب دو اسم مهر و ثنا ( مهربانی و ستایش )
پسر
فارسی، عربی
کهکشانی مهرجو
جوینده ی عاطفه و دوستی، خواهان محبت از سوی دیگران، ( در قدیم )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرخو
دارای خوی و عادت ملازم با محبت و مهربانی، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، خو = ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهردار
دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی، محبت، دار )، محبت + دار )، دارنده مهر ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرماه
مهشید، محبت و روشنی، مرکب از مهر ( محبت و دوستی ) + ماه، نام پسر ساسان
دختر، پسر
فارسی
کهکشانی مهرمند
دارای مهر، بامحبت، دوست، ( مهر، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای مِهر
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرنام
مشهور به مهربانی و دارندگی محبت، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = محبت، دوستی، مهربانی، نام = ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرورز
بامهر، عطوف، دوستی ورزنده، دوست، با محبت، مهربان، ( در قدیم ) عاشق
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهروند
منسوب به مهر، دارای مهر و محبت، ( مهر = خورشید، وند ( پسوند شباهت ) )، منسوب به خورشید، خورشیدی
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکام
خواهنده ی مهربانی و محبت، آرزومند محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکوش
کوشا و ساعی برای مهربانی کردن و مهرورزی، ( مهر = مهربانی، محبت، کوش = کوشش و سعی )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکوشا
ترکیب دو اسم مهر و کوشا ( خورشید و تلاشگر )، ( در اوستا )، دیو ملکوش، مَهرک، طبق روایات اوستا طوفان ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکیش
آن که دارای آیین مهرورزی و مهربانی می باشد، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، کی ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهریار
دوست و یار خورشید، دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی و محبت، یار ( پسوند ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهند
مَه پاره، ( به مجاز ) زیبارو، تکه ای از ماه، اندکی از ماه، به فتح میم و ه و سکون نون و دال، نامی خر ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی