اسم تاریخی و کهن - صفحه 4
جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، جاوید، باقی، پایدار، ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شیرویه
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، شکوهمند، شجاع و دلیر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) پهلوان ای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن صنعان
نام شیخی عارف در ادبیات ایران معروف به شیخ صنعان، صَنعان به تخفیف یاء ( ی ) منسوب به صنعا ( نام شهر ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن خیام
خیمه، چادر دوز، خیمه فروش، نام حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف، ریاضی دان، منجم و شاعر نامدار ایران، ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن قیس
با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، اندازه کردن، سختی، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن، ( اَعلام ) ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی افلاطون
نام فیلسوف معروف یونان، شاگرد سقراط و معلم ارسطو، ( اَعلام ) فیلسوف یونانی [حدود، پیش از میلاد] شاگ ...
پسر
یونانی
تاریخی و کهن نیک زاد
پاک نژاد، زاده نیکی ها، پاک سرشت، پاک گوهر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دیدار
ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن کاووس
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، ( = کیکاووس )، کیکاووس
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارشک
شاه سلسله ی هخامنشی، پسر و جانشین اردشیر سوم، مؤسس خاندان اشکانی، بزرگ مرد، ( اَعلام ) ) شاه سلسله ...
پسر
فارسی، پارتی
تاریخی و کهن بارمان
شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ، شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ، ( اَعلام ) ) از سرداران تورانی د ...
پسر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن آرشاویر
مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید همان ف ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کارینا
چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت، ( اَعلام ) چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت که ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرسان
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( اعلام ) نام پسر اردشیر که از زنان غیر عقدی وی بود
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ژوبین
نوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز، نام پسر پیران، ژوپین، زوبین، نیزه ی کوچک که در جنگهای قدیم ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دلیر
شجاع، دارای جرأت و جسارت، ( در قدیم ) گستاخ، بی پروا
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرین
( به مجاز ) دارای شکوه و جلال، با شکوه، ( فر= شکوه و جلال، ین ( پسوند نسبت ) )، تابه ای از سفال برا ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اورنگ
تخت پادشاهی، ( به مجاز ) فر و شکوه، ( در قدیم ) تخت و سریر ( پادشاهی )، ( به مجاز ) فر، شأن، شکوه، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن توران دخت
دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارشین
دوست ترین، دوست داشتنی، نام یکی از شاهدخت های با درایت هخامنشی، ( اَعلام ) نام یکی از شاهدخت های هخ ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن گرد آفرین
گرد آفرید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرم ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن سیرانوش
خوشنودی و رضایت مندی جاودان، [سیر ( در پهلوی ) راضی و خشنود، انوش= جاویدان]، ( سیر در پهلوی به معنی ...
دختر
فارسی، پهلوی
تاریخی و کهن مشکناز
زیبا و خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام ...
دختر
فارسی، سانسکریت
تاریخی و کهن ناصرالدین
یاری کننده دین، نام شاه ایران از سلسله ی قاجار، ( اَعلام ) ) ناصرالدین شاه: شاه ایران [، قمری] از س ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی امیراشکان
ترکیب دو اسم امیر و اشکان ( فرمانده و نام مؤسس سلسله اشکانیان )، از نام های مرکب، ه امیر و اَشکان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن امیرمختار
ترکیب دو اسم امیر و مختار ( فرمانده و صاحب اختیار )، از نام های مرکب، امیر و مختار
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی مهان
منسوب به ماه، زیبارو، ( مَه = ماه، ان ( پسوند نسبت ) )، [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود ج ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن چمران
نام شخصیتی عالم و پارسایی باتقوا، ( اَعلام ) ) نام پارسایی در یشتِ سیزدهم ( اوستا )، ) چمران ( = مص ...
پسر
فارسی، اوستایی
تاریخی و کهن سامیا
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ی هخامنشی، نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن بارزان
نامِ قومی پیش از اسلام، ( = بارِز ) نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلا ...
پسر، دختر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن آریوبرزن
کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی، ( =آریوبرزین ) ( اَعلام ) نام سرداری از ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن محمد عدنان
ترکیب دو اسم محمد و عدنان ( ستوده و نام یکی از اجداد پیامبر )، از نام های مرکب، ا محمّد و عدنان
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی ارشام
نیرو، قدرت، ( آرشام، ( اَعلام ) پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخه ی دوم سلسله ی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن عزالدین
آن که باعث عزت دین است، موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجموجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ار ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن اشکبوس
فرزند پهلوان، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پهلوان افسانه ای سپاه توران، که در جنگ با رستم کشته شد، ( د ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کیقباد
پادشاه محبوب و سرور گرامی، به معنی «کی محبوب و سرور گرامی»، ( اَعلام ) ) ( = قباد ) ( در شاهنامه ) ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ماتینا
گل سرخ، نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که ...
دختر
مازندرانی، فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل سندس
پارچه ی ابریشمیِ لطیف و گران بها، ( به مجاز ) گل های ظریف و رنگارنگ، به فتح سین و دال، پارچه ای ابر ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن، گل نوبخت
جوان بخت، پیروز بخت، ( اَعلام ) ) از نام های دوران ساسانی، ) نوبخت اهوازی نام ستاره شناس و مهندس نا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زال
سفید مو، نام پهلوان افسانه ای ایران، از شخصیت های شاهنامه، ( = زر ) سفید موی، ( اَعلام ) پسر سام و ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هامان
مشهور، نام وزیر اخشویروش و نام وزیر فرعون، ( اَعلام ) ) هامان ( مشهور ) وزیر اخشویروش [خشیارشا که ا ...
پسر
فارسی، عبری، یونانی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی ماهیار
دوست و یاور ماه، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) یکی از دو وزیر دارا و از قاتلان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی ارنیکا
آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبا، آریایی نیکو کردار
دختر
فارسی
تاریخی و کهن بزرگمهر
بسیار مهربان، نام وزیر خردمند انوشیروان پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ) طبق روایات نام وزیر فرزانه ی ان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیرو
منسوب به شیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از پسران گشتاسپ پادشاه کیانی، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زریر
تیز خاطر، سبک روح، از شخصیت های شاهنامه، نام گیاهی ( اسپرک )، ( در اوستا ) به معنی زرین بر و زرین ج ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کیسان
همانند پادشاه، ( به مجاز ) از بزرگان و پادشاهان، ( کی، سان ( پسوند شباهت ) )، همانند کی، مثل کی، ( ...
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن بهدخت
دختر نیک و خوب، ( به، دخت = دختر )، ( به + دخت = دختر )، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شهیار
همنشین و مونس شاه، نظیر و همتای شاه، ( به مجاز ) بلند مرتبه، [شه = شاه، یار ( در قدیم ) همدم، همنشی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ایلیاد
به یاد ایل، نام منظومه معروف هومر، یاد ایل، ( در یونانی ) منظومه ی منسوب به هومر در شرح جنگ تروا، م ...
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن آریاناز
مایه ی افتخار نژاد آریایی، مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی، موجب فخر و مباهات قوم آریایی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شهرناز
از شخصیت های شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی، ( اعلام ) ( در شاهنامه ) نام دختر جمشید که او ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سپینود
از شخصیت های شاهنامه، نام دختر پادشاه هند و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن رخسانا
مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [ ( رخ، سان ( پسوند شباهت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، به معنی مانند رخ، ما ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن پارمیسا
منسوب به پارمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( پارمیس، ا ( پسوند نسبت ) )، س پارمیس
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سرو
شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطی ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری اکتای
نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش، ( اَعلام ) نام پسر چنگیز، نام سومین پسر و جانشین چنگیز خان
پسر
ترکی، مغولی
تاریخی و کهن وصال
رسیدن به چیزی و به دست آوردن آن، رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او، ( در تصوف ) پیوند با خداون ...
پسر، دختر
عربی
تاریخی و کهن زین الدین
زینت دین، سبب آرایش دین، موجب آرایش دین، عربی آن که موجب زینت دین و آراستگی دین است
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی آریاز
رهبر، راهنما، ( در اوستایی ) رهنما، ( اَعلام ) نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان، نام یکی از سردارا ...
پسر
فارسی، اوستایی
تاریخی و کهن محمد مهران
ترکیب دو اسم محمد و مهران ( ستوده و دارنده مهر )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهران
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن اسفند
پاک، مقدس، ماه دوازدهم سال شمسی، ( اوستایی )، ( در گاه شماری ) ماه دوازدهم از سال شمسی، ( در گیاهی ...
پسر
اوستایی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی هیثم
جوجه عقاب و جوجه کرکس، باز شکاری، جوجهی عقاب، جوجهی کرکس، ( اعلام ) ) هَیثَم بن اَسوَد، ابوالعریان، ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن تالین
پایتخت و بزرگترین شهر کشور استونی، ( اَعلام ) پایتخت کشور استونی، برکناره ی جنوبی خلیج فنلاند از بن ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سوشیان
سوشیانت، نجات دهنده، ( = سوشیانت )، سوشیانس، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند
پسر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن ارشاک
ارشک، مرد بزرگ، نام موسس سلسله اشکانی، ( در بعضی از منابع ) دلیر مرد و مبارز، ( اَعلام ) ) نام مؤسس ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اریکا
نخل هندی، فوفل، شاهزاده، پوفل، درختی از تیره ی نخل ها که در مناطق گرم آسیا می روید، ( در عربی ) فوف ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت لیدیا
کشوری در آسیای صغیر، ( مجازا ) بانوی دارا و عشرت طلب، ( فرانسوی ) ( = لیدی، لیدیه، لودیه ) دولت پیش ...
دختر
فارسی، فرانسوی
تاریخی و کهن راتین
رادترین، بخشنده ترین، صمغ درخت، دادگر و بخشنده ترین، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
پسر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن رکسانه
رکسانا، روشنک، دختر دارا و همسر اسکندر، ( = رکسانا )، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اس ...
دختر
یونانی
تاریخی و کهن تیرداد
زاده شده در تیر ماه، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان اشکانی، ) تیرداد اول: [حدود، پیش از میلاد] که به ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هجیر
گرمای نیمروز، خوب و نیکو، ( = هژیر )، ( در قدیم ) خوب، پسندیده، ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی، پسر گ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن قطب الدین
محور آیین و کشش، ( عربی )، محور آیین و کیش، ( اَعلام ) ) قطب الدین شیرازی: ( = محمود ابن مسعود ) [، ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن ریان
سیراب، شاداب، تر و تازه، سیراب ضد عطشان، شاخه های سبزِ نرم
پسر
عربی
تاریخی و کهن ایرن
گونه ای دیگر از واژه ایران، گونه ای دیگر از واژه ی ایران، گ ایران، ایران، نام ملکه روم شرقی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فریان
آزاده، آزادگی، ( اَعلام ) یکی از بزرگان تورانی است که به زرتشت و آیین وی گرویده است، از شخصیتهای شا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بسام
بسیار تبسم کننده، خوشرو، خندان، گشاده روی، ( اَعلام ) یکی از شاعران فارسی گوی پس از اسلام در زمان ی ...
پسر
عربی، کردی
تاریخی و کهن شرف الدین
آبرو و اعتبار دین و آیین، موجب آبروی و اعتبار دین و آیین، ( اَعلام ) ) محمودشاه اینجو: [قرن هجری] ا ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن معتصم
چنگ زننده به دامان کسی، پناه برنده، ( در قدیم ) چنگ در زننده، چنگ زننده در چیزی برای استعانت و نجات ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن صارم
شمشیر تیز، برنده، مرد دلیر، ( در قدیم )، قطع کننده، بُرنده، دلاور
پسر
عربی
تاریخی و کهن عبدالسمیع
بنده خداوند شنوا، بنده ی خدای شنوا، ( سمیع از نام های خداوند )
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی برهان الدین
دلیل و حجت دین، برهان دین، دلیل دین، حجت دین، ( اَعلام ) لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ
پسر
عربی
تاریخی و کهن آتبین
نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، به معنی از خاندانِ «آثویه»، ...
پسر
اوستایی، سانسکریت، فارسی
تاریخی و کهن شمس
خورشید، آفتاب، نام نود و یکمین سوره در قرآن کریم، ( اَعلام ) ) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم دارای ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی مهرنسا
خورشید زنان، ( به مجاز ) زن زیباروی، ( مهر = خورشید، نسا )، ( به مجاز ) زیباروی در میان زنان، ( فار ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن سنان
سرنیزه، نابودکننده دشمن، نیزه، قسمت تیز نوک نیزه، نوکِ تیز هر چیز، ( اعلام ) ) سنان ابن ثابت [قرن ه ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن سورین
نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر، ( اَعلام ) ) یکی از خاندان ساسانی، ) نام سرداری در زمان شاپور دوم، س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رهان
رهنده، رهاشونده، ( در عربی ) ( اَعلام ) نام پهلوانی در داستان سمک عیار، نام یکی از سرداران پارسی در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آذرنوش
نوش آذر، نام آتشکده دوم، ( اَعلام ) ) ( در شاهنـامه ) «نوش آذر» آمده و آن نام آتشکده ای است در بلخ ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن پرشان
رزمجو، مبارز، دلاور، ( از اوستایی، paršāna )
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن فاخته
پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فا ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری معز
عزت دهنده، گرامی دارنده، از نام های پروردگار، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) معز فاطمی لقب ابو ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی گلچهر
گل چهره، زیبارو، دارای چهره ای مانند گل، ( اَعلام ) «گلچهر» نام معشوقه ی اورنگ در افسانه های ایرانی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن حیان
زنده، کسی که برای چیزی وقت و زمان تعیین کند، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام مورخ و پژوهشگری از مردم قرط ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی دلیله
راهنما، هدایت کننده، معشوقه، راه روشن، ( اَعلام ) ( در تورات ) ( به معنی معشوقه ) معشوقه ی شمشون، ک ...
دختر
عربی، عبری
تاریخی و کهن شیلر
منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی، ( آعلام ) ناحیه ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت ...
دختر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن گرشاسب
دارنده اسب لاغر، نام جهان پهلوان ایرانی، ( = کرشاسپ و گرشاشپ )، به معنی دارنده ی اسب لاغر، ( اَعلام ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارسان
پهلوان مشهور، همسر نرسی پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیه ی دربن ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن ام فروه
نام دختر امام موسی کاظم ( ع ) و مادر امام جعفرصادق ( ع )، ( اَعلام ) ) مادر امام جعفر صادق ( ع )، ) ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی پروشات
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( = پروشاتو= پاروساتیس )، ( در پارسی باستان puršātu ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن