قیس

فرهنگ اسم ها

اسم: قیس (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: qays) (فارسی: قَيس) (انگلیسی: ghays)
معنی: با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، اندازه کردن، سختی، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن، ( اَعلام ) ) قیس ابن سعد انصاری: [قرن اول هجری] از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )، ) قیس ابن مسهر صیداوی [قرن اول هجری] از یاران امام حسین ( ع ) که توسط ابن زیاد دستگیر و به شهادت رسید، ) قیس ابن ملَوَّح عامری [قرن اول هجری] ملقب به مجنون: شاعر عرب عصر اموی، که عشق او به لیلی موضوع داستانهای فراوانی در ادبیات عربی و فارسی بوده است
برچسب ها: اسم، اسم با ق، اسم پسر، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

قیس. [ ق َ ] ( ع مص ) اندازه کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قال : الشی بغیره و علیه قیسا و قیاساً؛ قدره علی مثاله. ( اقرب الموارد ). || به ناز خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قاس فلان ؛ تبختر و اشتدّ. || گرسنه شدن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سختی و گرسنگی. || ( اِ ) نره. ( منتهی الارب ).

قیس. ( ع اِ ) اندازه. ( منتهی الارب ). القاس والقیس ؛ القدر: بینهما قاس ُ رمح و قیس رمح ؛ ای قدره.( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به قید و قاد شود.

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) جدی است و فرزندان وی بطنی از طایفه لخم از قحطان بشمار میروند. و مساکن آنان در اطفیحیه مصر است. ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 799 ).

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) شعبه ای است از طایفه مصرو در نسب وی اختلاف است. گویند قیس بن عیلان [ غیلان ] و گویند قیس بن مضر. قیس بر اثر کثرت افراد بر سایر عدنانیان برتری یافت تا آنکه در ردیف عرب یمن قرار گرفت و گفته شد قیس و یمن. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 239 ).

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) بطن هفتم از جذام است و آنان عبارتند از: بنی غُنَیم و بنی عمرو و بنی حجره. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 335 ).

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) جد جاهلی است. فرزندان وی بطنی از عامربن صعصعه از عدنان هستند ومنازل آنان در بحرین است. ( الاعلام زرکلی ج 3 ص 799 ).

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) جزیره ای است ( کیش ) در دریای عمان و شهری است زیبا، دارای باغستانهای سبز و خرم و بناهای عالی و مقر صاحب عمان است. این جزیره ، لنگرگاه کشتی های هند و ایران است. گروهی از کُتّاب و ادباء بدان منسوبند. ( از معجم البلدان ). جزیره ای است به بحر عمان. معرب کیش. ( منتهی الارب ) : از جزیره قیس که قلب دریاست تا طبس و سیستان عرصه ملکت و ساحت ولایت آن پادشاه است. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 34 ). رجوع به کیش شود.

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) شهرستانی است به مصر که اینک ویران گردیده است. گویند چون به دست قیس بن حارث مرادی فتح گردید به نام وی موسوم گشت. این قصبه در مغرب نیل پس از جیزه قرار گرفته است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. ( از معجم البلدان ) ( منتهی الارب ). رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 272 شود.

قیس. [ ق َ ] ( اِخ ) ابن ابی العاص بن قیس سهمی قرشی. نخستین قاضی اسلام در مصر است که عمرو عاص به امر عمروی را به قضای مصر برگزید. وی از صحابیان است که بروز فتح مکه ایمان آورد و در مصر به سال 23 هَ. ق. درگذشت. ( الاصابة ج 3 ص 254 ) ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 801 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن سعد ابن عباده صحابی مدنی و یکی از داهیان عرب ( ف. ۶٠ ه ق . / ۶۸٠ م . ) وی رایت انصار را در جنگها حمل میکرد . قیس با علی محاربه کرده .
ابن هیثم سلمی از بزرگان بصره در صدر اسلام بود و با مصعب بن زبیر بر بنی امیه خروج کرد .

گویش مازنی

/ghis/ یکی از صداهای لـله وا نی چوپانی مازندران و در مقابل بم

دانشنامه آزاد فارسی

قیس (Kish or cis)
در عهد عتیق، نام پدر شائول، نام دایی شائول، و نام جد مُردَخای.

پیشنهاد کاربران

قیس
قیس بر وزنِ کیش و فیس
نام دیگرِ آن ، ( کیس و کیش ) هست
نام قدیمیِ جزیره یِ کیش ، از استان هرمزگان ، که جزء استان هایِ ایران است .
جزیره ای هست در ناحیه شمالی خلیج فارس ، که در قدیم جزء عمان ، و پایتخت ِ حاکمِ عُمان بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

و گفته شده ، محلِ یکی از جنگهایِ آخرالزمانی میباشد .
خطبه یِ ( البیان ) منصوب به حضرت علی ( علیه السلام )
از کتاب الزام الناصب نوشته مرحوم شیخ علی یزدی .

بپرس